( آریانا ) سرزمین من ، ( آریایی ) نژادِ من و (اوستایی) زبانِ من : نوشته یی از : امیر فروغ

 شاه امیر فروغ (1) وقتیکه از لابلای اوراقِ تاریخ ، به گذشته های دور می نگریم ، به گذشتـ های دوری که هنوز انسانِ نیمه برهنه و متوحش ، در ساده ترین شکلِ زندگی بشری می زیسته وگذشته  هایی که هزاران سال لازم بود تا این انسانِ نیمه وحشی با گذر از این دوران ، وارد مرحلـۀ تمدن گردد ، می بینیم که جای پایی از مردمانِ آریایی ، روی این کرۀ خاکی پیداست .

اگر باز هم از لابلای اوراقِ این دفــــتر ، مراحل مختلفِ زندگی بشری را مرور کنیم ، به این نتیجه می رسیم که تغیراتی هرچند کوچک در زندگی انسان ، ابتدا به کندی صورت می گرفته و این تغیرات ، تابعی از زمان و مکان بوده و در همـه جـــا و در هر زمانــــی بطور یکسان صورت نمی پذیرفته بل این تغیرات ، تحت تأثیرِ شرایط محیطِ طبیعی و اجـــتماعیِ باشندگان آن ، سیر تکامل خود را طی میکرده و از همین جاست که کانون های تمدنِ باستان، نماینـــدۀ سیر تکــامل جــوامع مختلفِ بشری در ازمنـــۀ مختلفِ تاریــخی بوده و از همدیگر متمایزند .

سرزمین آریانا که از بیست هزار سال قبل از میلاد مسیح وجود داشته ، با پشت سر گذاشتنِ مراحل سختی از تکامل ، از یک جامعۀ ابتدایی و بدوی ، به جامعۀ پیشرفتۀ امروزی ارتقا یافته است .

شادروان میر غلام محمد غبار، مؤرخ و نویسندۀ نامدار کشور افغانستان ، در اثر جاودانه اش ، کتابِ ( افغانستان در مسیر تاریخ ) چنین میگوید :

یکی از کانون های تمدن بشری، فلات آریان ، یعنی سرزمیــــن های دو سوی سلسله جبال سربفلک کشیدۀ هندوکش میباشد کـــــه ایــن سرزمین ها از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح ، دارای کشاورزی پیشرفته بوده و سرزمینی توانگر و پر جمعیت بود .

و باز هم در این تاریخ چنین میخوانیم که ده قرن پیش از میلاد مسیح ، سرزمین آریانا وارد مرحلۀ جدید و تکامل یافته یی گردید که در آن شاهد ظهورِ زرتشت ( زرتشترای بلخی ) و به وجود آمدنِ اثر بزرگ « اوستا » یعنی نخستین سروده های نظمی جهان میباشیم  .

در این سروده ها ، زرتشت از تمدن و پیشرفت آریانا سخن میگوید و می بینیم که این سرزمین در آن دوران ، صاحب صنایع دستی ، مسکوکات فلزی ، نساجی ، فلز کاری ، نجوم و طب بوده است .

از دیگرسو، این سرزمینِ باستانی ، در ادوارِ مختلف تاریخی ، با بیشترین مدنیت های تاریخی جهان مأنوس بوده و مراوده داشته است .

اگر صفحاتِ تاریخ را ورق بزنیم ملاحظه میکنیم که این سرزمینِ زرخیز و مرد پرور ، از یک طرف با مدنیت های بین النهرین و سواحل شرقی مدیترانه ، و از سمت دیگر با مدنیت های مستقلِ چین و هندوستان داخل مراوده و داد وستد بوده است که جادۀ معروف ابریشم گواهِ بزرگی بر این مدعاست .

تاریخ سرزمین آریانای بزرگ که از شمال بدشت های سرسبز آسیای مرکزی و از غرب به سواحلِ مدیترانه پیوست است ، از دورترین دوران ها که حتا تاریخ قادر به ضبط و ثبت آن نیست ، ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی با تاریخِ این کشور ها داشته و ساکنانِ این سرزمین ها ، طی قرونِ متمادی در کنار هم زیسته و با یک زبان سخن گفته اند ، چنانکه بعد از انشعاب و تشکیلِ ملل جداگانه ، باز هم تحت تأثیر شرایط زندگی اجتماعی و محیطِ ادبی مشترک ، دارای فرهنگ و زبانِ مشترک میباشند .

در بالا از سرود های « اوستا » و به وجود آورنده اش « زرتشت » ، سخن به میان آمد اینک در ادامه ، به بررسی این زبان می پردازیم :

زبانِ اوستایی که زبانِ مادری مردمانِ آریانای باستان میباشد ، حدوداً یکهزار سال قبل از میلاد مسیح یعنی سه هزار سال قبل از امروز ، در این سرزمین به میان آمد وشکوفا شد و قرن ها پیش از میلاد ، باز هم در همین سرزمین مضمحل گشت و به جز اوراقی چند از سروده های اوستا ، اثری از این زبان در جهان باقی نماند .

این سروده ها که ابتدا به صورت شفاهی و سینه به سینه حفظ می گردید ، در قرن ششم قبل از میلاد ، به یک زبان دیگر آریایی تهیه و تدوین شد که متأسفانه این اثر هم به علت هجومِ اجانب از بین رفت و آنچه از این سروده ها در اذهان بجا ماند ، بعد از گذشت هفت قرن ، در قرن اول میلادی مجدداً جمع آوری و تدوین گردید.

در قرن سوم میلادی دولت ساسانی ، بار دیگر دست بکار گردیده و اوستای پراکنده را به زبان پهلوی و به رسم الخط « دین دبیره» تهیه و تدوین نمود که امروزه از آن به جز اوراقی چند از « گاتها » که اکثراً سرود های مذهبی میباشد ، چیزِ دیگری در دست نیست.

« گاتها » نشان میدهد که دیانت زرتشتی ، دیانتی است توحیدی که در آن از بهشت ، دوزخ ، برزخ ، صراط و میزان سخن به میان آمده و بر ضد دروغ ، جنگ ، ویرانی ، راهزنی و شر تبلیغ گردیده و عالی ترین شعارِ این دیانت ( گفتارِ نیک ، کردارِ نیک ، پندارِ نیک ) میباشد .

زبان های آریایی که ریشه در زبانِ اوستایی دارد، بر حسب مراحل تحولِ تاریخی به سه بخشِ اصلیِ زبان های آریایی کهن ، زبان های آریایی میانه و زبان های آریایی کنونی ، که هر کدام از این زبان ها ، خود زیر مجموعه هایی را به شرح زیر در بر میگیرد ، تقسیم میگردد :

اول ــ زبان های آریایی کهن :

این زبان ها قدیمی ترین زبان های آریایی بوده و شاملِ سه بخش زیر میباشد :

الف ــ زبانِ اوستایی :

این زبان اصلی ترین شاخۀ  زبانهای آریایی کهن میباشد و طوریکه در بالا به آن اشاره گردید حدوداً یکهزار سال قبل از میلاد بوجود آمد .

ب ــ زبان مادی ( زبان سلسلۀ ماد ها ) :

در زمان سلسلۀ ماد ها ، با این زبان تکلم میشد و امروزه ، کلماتی از این زبان ، در زبان یونانی یافت میشود .

ج ــ زبانِ پارسی باستان :

این زبان را فرس قدیم یا زبانِ هخامنشی نیز مینامند که خود زیر شاخه یی از زبانِ اوستایی می باشد و در قرنِ ششم قبل از میلاد زبانِ رایج سلسلۀ هخامنشی ها بود .

دوم ــ زبان های آریایی میانه ( پارسی پهلوی ) :

این زبان ها حد فاصل بین زبانهای آریایی کهن و زبانهای آریایی کنونی بوده و تاریخ پیدایش آن در حدود قرن چهارم پیش از میلاد مسیح میباشد . بخش هایی از این زبان ها که آثاری از آنها بجای مانده ، به شرح زیر است :

الف ــ زبان پارتی ( زبان پهلوی اشکانی ) :

این زبان ، زبانِ قوم پارت بوده و در زمان اشکانیان با آن تکلم می گردید .

ب ــ زبان پارسی میانه :

این زبان در دورۀ ساسانی به عنوانِ زبان رسمی بکار گرفته میشد .

ج ــ زبان سغدی :

این زبان در کشور سغد ( سمرقند و بخارا ) رایج بود .

د ــ زبان ختنی :

یکی دیگر از زبانهای آریایی میانه ، زبان ختنی میباشد که در آن سرزمین بدان تکلم می شد .

هـ  ــ زبان خوارزمی :

این زبان در سرزمین خوارزم رایج بوده و تا حدود قرن چهارم میلادی بدان تکلم می گردید .

سوم ــ زبان های آریایی کنونی :

الف ــ زبان پارسی نو :

این زبان بزرگ ترین شاخۀ زبانهای آریایی کنونی بوده و دنبالۀ همان آریایی میانه ( پهلوی ) می باشد و امروزه این زبان ، در قارۀ آسیا مقام و نفوذ زیادی دارد که هیچ زبان دیگری تا به امروز به آن دست نیافته است .

حوزۀ گسترش زبان پارسی نو ، از شمال به آسیای میانه ، از شرق به چین ، از جنوب به شبه قارۀ هند و از غرب به آسیای صغیر می رسد .

امروزه این زبان ، زبانِ اصلی  کشور های افغانستان ، ایران و تاجیکستان بوده و کمابیش در  قفقاز ، عراق ، پاکستان و هندوستان با این زبان تکلم و کتابت میشود .

زبان پارسی نو از لحاظ تأثیر در زبان های دیگر مانند زبان های عربی ، ترکی ، اردو ، و زبانهای اروپایی مانند فرانسوی ، انگلیسی ، روسی و غیره ، در خورِ اهمیت می باشد

این زبان را که پس از تشکیل دربار های شرق ، در عهد اسلامی به صورت رسمی درآمد ، بنام های « پارسی  ، فارسی ، دری ، پارسی دری  و فارسی دری » می خوانند .

زبان پارسی نو که بعدها ، جنبۀ درباری و اداری یافت ، زبانِ شعرا و ادبا گردید و نویسندگان و شعرایی همچون رودکی ، فردوسی و ….. بدین زبان شروع به سرودن شعر نمودند و آثارِگران بهایی به این زبان پدید آمد و امروزه ادبیاتِ پارسی ، بخصوص شعر پارسی ، در ادبیات جهان مقام والایی دارد .

ب ــ زبان آسی :

این زبان که زیر شاخه یی از زبان آریایی کنونی میباشد ، زبانِ رایج نواحی قفقاز است .

ج ــ زبان پشتو ( پختو ) :

این زبان ، زبان محلی مردم مشرق و جنوب افغانستانِ فعلی و ساکنانِ مرز های شمالی پاکستان میباشد .

زبان پشتو که خود زیرشاخه یی از زبانِ آریایی نو است متأثر از زبان های پارسی و عربی  بوده و این زبانها نفوذ زیادی در گویش این زبان دارند .

در پایانِ سخن ، یک بار دیگراز « اوستا » و ارزشِ تاریخی آن برای سرزمینِ کهنِ و باستانی آریانا یاد کرده و در این مورد به بحث می نشینیم :

اوستا از نظر تاریخی برای کشور ما بیشترین اهمیت را دارد چون در این اثر معتبر تاریخی ، آریانــــا به شانزده بخش ، تقسیم گردیده و در این تقسیم بندی از بلخ « بخدی » ، بدخشان « راغا » ، هرات « هریو » ، هیرمند « هراویتی » و ارغنداب « هیتومنت » نام برده شده و نام این سرزمین را « آریانا » ، مردمش را « آریایی » و زبانش را«اوستایی » نامیده است .

با مراجعه به کتابِ وزین افغانستان در مسیر تاریخ ، درمی یابیم که قدیمی ترین نامِ این مرز و بوم که از عهدِ اوستا یعنی یکهزار سال قبل از میلاد مسیح تا قرنِ پنجم میلادی ، به مدت یکهزاروپانصد سال بر این سرزمین اطلاق می گردیده « آریانا » میباشد .

در قرن پنجم میلادی ، نام « خـــراسان » به معنی مطلع آفتــــاب ، جهتِ نامیدنِ این کشورِ پهن آور، برگزیده شده که تا قرن نوزدهم میلادی ، به مدتِ پانزده قرن ادامه داشت .

در اواخر قرن نوزدهم ، خراسان جایش را به اسم تازه یی سپرد که آنرا « افغانستان » نامیدند . اگر به تاریخ مراجعه شود می بینیم که  در اواخر قرن دهم میلادی کلمۀ « افغان » معرب کلمۀ « اوغان » در موردِ قسمتی از قبایل پشتون « پختون » ، در آثارنویسندگـــــان اسلامی پدیدار گشت و در قرن هجــدهم در برگیرندۀ تمام قبایل پشتــون گردید .

در اواخر قرن نوزدهم میلادی ، پسوندِ « اِستان » توسط شاهانِ پشتون به این کلمه اضافه شده و به عنوانِ نـام رسمی کشور ، جانشینِ اسم خــــراسانِ بزرگ شد .