صـفـحـاتـی ازیـک زندگی پـرنـشـیـب وفـراز دروصلـت وطـن و درغـربـت هـجـرت (21) : پروفیسرداکتر عبـدالـواسـع لـطـیـفـی

 نمونه هایی از سهوان و اشتباهاتم : خوانندگان نهایت ارجمندوگرامی !
wase_latifi
  شماکه مطالعۀ این زندگینامۀ بی پیرایه را ازآغازتاحال ادامه داده اید، یقینا بخاطرخواهیدداشت که دریکی ازبخشهای گذشته به شماوعده دادم که عندالموقع شمۀ از سهوهاواشتباهاتم رانیز درین مسیرزندگی پرنشیب وفراز بیش ازشصت سال واندی، ازکودکی تاکهولت برایتان خواهم نوشت، میخواستم چنین فصل حساس رادراخیراین اوتوبیوگرافی ام تذکردهم، ولی همین حالاخواستم شمۀ ازگوشۀ دیگرزندگی وسهوها واشتباهات سیرحیاتم رادریکی دوشماره بنویسم، وبعدبه ادامۀ سلسلۀ عادی بپردازم. درعین زمان میخواهم این اقدام بیسابقه، موضوع یک اقتراح ابتکاری زیرعنوان (اعترافات) نیزبشمارآیدتاسایرنویسندگان و فرزانگان عندالموقع تاجاییکه بخاطردارند،

سهوهاواشتباهات آموزندۀ سیرحیات خودرا باتایید مقولۀ معروف که (هیچ انسانی خالی ازسهو و خطا نیست) دربخشهای حیات خانوادگی، اجتماعی، اداری وسیاسی به رشتۀ تحریرآورند وبه نشربسپارند. به عقیدۀ بنده این موثرترین منابع و درسهای پرانتباهی خواهدبود برای تشکل واستوارنگهداشتن پایه هاو نردبان محکم حیات اجتماعی نسل کنونی وآنهاییکه تازه درجوامع بوقلمون قدم میگذارند ووظایف ومسوؤلیتهایی بدوش شان گذاشته میشود .

بهرحال، نخستین سهو واشتباه تکاندهندۀ سیرحیاتم درکودکی ودر سنین ده سالگی رخ دادکه ازوقوع آن خاطرم تاامروزجریحه داراست: درپهلوی خانۀ ما درکوچۀ اندرابی شخص آرام وبیغرضی زندگی میکرد که خیل بزرگ کبوتران رنگارنگ داشت وگاهگاهی آنهارادرآسمان نیلگون محله به پروازمیآورد. روزی روی بام منزل مابایکی ازهمسالان وهمبازیهایم نشسته وبابازیچۀ (غولک) که ازدوشاخۀ چوبی و رابر ساخته شده بود، مسابقۀ نشان زنی روی یکی ازدیوارهاداشتیم، ناگهان خیل سرمست کبوتران همسایه به پروازآمدوچند مرتبه فضای منزل ما را دورزد، یکبار ازروی تفنن بیلزوم، بدون سنجش واندیشه ازعاقبت کارناپسند خود، جمع سیارکبوتران راباهمان غولک رابری نشانه گرفتم وسنگ سختی راازکاسۀ چرمی آن بسوی مرغکان خوش خط و خال رهاکردم، دریک چشم بهم زدن سنگ برسینۀ یکی ازکبوتران قیمتی همسایه اصابت کردومرغک بیزبان مجروح شدوازخیل عقب مانده برزمین افتاد… من که منتظراین سانحۀ دلخراش نبودم، زمانی به این کارغلط وسهوبزرگ خودمتوجه شدم که فریادمرد همسایه که از گوشۀ بام خودناظراین صحنه بود، بلندشدوگفت: نتیجۀ این کاربدفرجام را شام به پدرت خواهم گفت تاسرزنش شوی واگرکبوترقیمتی ام ضایع شود پول قیمت آنرا باید بپردازد !

ازکلمۀ سرزنش زیاد دلگیرنشدم زیراخودرا سزاوارآن میدانستم، ولی کلمات ضایع شدن کبوتر وپرداخت پول قیمت آن مراسخت تکان داد ودراندیشه وحیرت افتادم که این پول اضافی راپدرم ازکجاخواهد پرداخت، غم ضایع شدن کبوترخوشرنگ نیزبرایم جانکاه بود ! به زودی ملتفت شدم که تصمیم وعمل عاجل تفنن بدون سنجش عاقبت کار وفراموش کردن نصیحت وهوشداربزرگان، باعث این عمل بدفرجام شد. راستی ازآنجاکه عفو خواستن واعتراف به گناه نزد کودکان آنزمان معمول نبود، من هم جرات عفوخواستن ازآن همسایۀ عزیز رانکردم وزجرت  در دلش باقی ماند، درحالیکه اعتراف شجاعانه طالب پوزش صمیمانه میتوانست رنجش اورابرطرف سازد وضمیر مرا نیز تسلی بخشد !

سهو واشتباه پراز پشیمانی دیگرم زمان فارغ التحصیلی مکتب وشمول درفاکولته های دانشگاه کابل بود، پس ازتوزیع شهادتنامۀ بکلولریا، ریاست تدریسی وزارت معارف، فارغان مکاتب رابراساس محاسبه و صوابدید خودش به فاکولته های مختلف معرفی میکرد، اسم من درروز اعلام نتایج، درلست شاملین کلاس (پی سی بی) دورۀ مقدماتی فاکولته های ساینس وطب درج یافته بود، ولی خودم که علاقمندرشته های اجتماعی خاصتا فاکولتۀ حقوق یاادبیات بودم، ازرفتن به پی سی بی سرکشی نمودم ودرهفته های اول آغازدروس فاکولته هاعوض حاضر شدن به کلاس درس، دربارۀ تبدیلی رشتۀ مطلوب شده پدرم را وادار ساختم تانزدرییس پوهنتون وقت مرحوم داکترمحمدانس که ازآشنایا نش بود، عریضۀ تبدیلی مرا ارایه دهد، رییس پوهنتون که آیندۀ طب وساینس رابرایم مفیدترمیدانست به تبدیلی ام موافقت نکرد. من بازهم برای تبدیلی به فاکولتۀ حقوق پافشاری وتلاش بیهوده کردم که چندین هفته رادربرگرفت ونه تنهاتبدیلی ام عملی نشدبلکه ازتعقیب آغازدروس پی سی بی عقب ماندم وباپشیمانی خیال تبدیلی رااز سر دورکردم.

با انتباه ازین اشتباه وتلاش بی ثمرخود، درتعقیب دروس مساعی بیشتر بخرج دادم وپس ازختم موفقانۀ پی بی سی شامل فاکولتۀ طب شدم، و صرف مساعی بیشترکردم تاجاییکه درپایان تحصیلات نظری وعملی فاکولتۀ طب (که باکوتاه بینی وناعاقبت اندیشی در ابتدامیخواستم خود راازآن تبدیل کنم،) درکدرعلمی وهییت تدریسی آن قبول شدم ودر پهلوی فعالیتهای تدریسی، درشتۀ میکروبیولوژی، ازسال1966 تا 1981 بحیث مدیرنشرات ومسوؤل مجلۀ(افغان میدیکال ژورنال)، و متعاقبا معاون علمی وشف دیپارتمنت میکروبیولوژی وبالاخیربحیث رییس همین فاکولته اجرای وظیفه کردم .

راستی جملۀ تاریخی مرحوم داکترانس هنوزبیادم است که وقتی مرتبۀ دوم عریضۀ تبدیلی ام رابرایش تقدیم کردم، باکمی خشونت بازهم رد کرد وگفت: مسایل حقوقی وادبیات رامیتوانی درخارج فاکولته نیز بیاموزی وکسب معلومات کنی، ولی ساینس وطب راباید درکلاسهای درسی ودرلابراتوارها بیاموزی ودررشته های عملی که به آن ضرورت بیشتراست، اجرای وظیفه کنی !… / (دنباله دارد)