چرا حکمتیار میخواهد جز از مشکل باشد : احمد سعیدی

   نظر منفی و موضع گیری آقای گلبدین حکمتیار، در رابطه در رابطه به کار برد واژه های فارسی چه هدف را دنبال میکند آفرینش تشنج یا تساهل چند قبل آقای گلبدین حکمتیار در مورد کاربرد واژه های فارسی چون: دانشگاه، دانشکده، دانشجو، دادگاه وغیره که در رسانه‌های کشور کاربرد دارند، آن ها را مربوط به فرهنگ و زبان بیگانه و ایرانی تلقی کرده و گفته است این رسانه‌ها می خواهند واژه ایرانی را جانشین ترمینالوژی ملی ما سازند.                        گرچه بعضی زبان شناسان در این مورد از خود در همان زمان  واکنش های  تند را نشان داده بودند بعضی حتی گلبدین حکمتیار را  متهم به فاشیست بودن کرده و گفته اند که وی اجازه ندارد در مورد زبان مادری  باشنده‌گان کشور ابراز نظر نماید . بخصوص زبان که در قانون اساسی منحیث زبان رسمی تبلور یافته من میخواستم در این مورد در روز های اول چیزی بنویسم برعلاوه اینکه فرصت کافی نداشتم و از سوی دیگر فکر میکردم آقای حکمتیار دنبال سخنان مشکل زا را رها خواهد کرد اما افسوس که نکرد .  

   خوب به یاد دارم  زمانی آقای حکمتیار شعار امت جهان اسلام را زمزمه میکرد حالا عوض آن شعار که قدسیت و جایگاه برجسته خود را دارد به واژه های این زبان و آن زبان این قوم و آن قوم این شخص و آن شخص سقوط کرده است تا یک سال قبل افغانستان را کشور اشغال شده حکومت موجود را مزدور و دست نشانده میخواند جناب حکمتیار بعضی اوقات نه تنها در مقابل مردم موقف منفی اختیار میکند بلکه حتی آقای حکمتیار بدون سنجش و بدون منطق رسانه‌هایی که واژه های فارسی را به کار می برند، مزدور ایران و بیگانه می خواند در حالیکه خوب به یاد دارم زمانی جناب گلبدین حکمتیار در شمال نیاوران ایران اقامت داشت و از ایرانی ها کمک به دست می آورد و در آن زمان که حکمتیار دوست جان به جانی ایران بود قصه افغان های دیگر مفت بود آرگاه و بارگاه که جناب شان در ایران داشت برای هیچ کس دیگری میسر نبود  برایم استعمال این کلیمات و جملات زمانی سوال بر انگیر شد که جناب حکمتیار در این صحبت واژه های ترمینالوژی و کلتور را به کار میبرد عوض کلمه دادستان کلیمه دادیسان اگر پرسیده شود جناب حکمتیار ترمینالوژی و کلتور اینها چه واژه های اند . جناب آقای حکمتیار فراموش تان نشود تا اکنون هیچ رهبر فارسی زبان به خود حق نداده است که بگویند پشتو زبان ها از کدام واژه استفاده کنند یا نکنند زبان پشتو قابل احترام در قانون اساسی منحیث یک زبان رسمی به رسمیت شناخته شده شاید قابل گله و شکایت نباشد جناب گلبدین به باور من در نهایت درمانده‌گی به سر می برد، در حالی که دغدغه جدی رهبران ثبات عمومی کشور باشد و نه دامن زدن به مسایل قومی و زبانی. من میدانم حکمتیار چند کتابی نوشته اما جناب شان هرگز کارشناس زبان و ادبیات نیستند نمیدانم چگونه به خود حق می دهد که در مورد کاربرد واژه های فارسی سخن بزند. شاید اهدافی پشت پرده داشته باشند یا دستور از کشوری و یا کشور های وی را مجبور ساخته باشند تا مسایل قومی و زبان را دامن بزند این کار نخست آقای حکمتیار نیست زمانی وی به کلمه شهروند مخالفت نشان داده گفته بود بجای کلمه شهروند باید باید واژه تبعه استعمال شود متاسفانه از چندی بدینسو بعضی از صحبت های آقای حکمتیار  به مضحکه مبدل شده است. من زمانی که آقای حکمتیار تا هنوز به کابل نیامده بود فکر میکردم جناب شان با واژه گان سیاسی و اجتماعی و سیر تحول معانی آن آشنا هستند، حالا باید به باور های خود در مورد فهم و درک شان از وضعیت افغانستان و واژه ها تجدید نظر کنم  جناب آقای حکمتیار شاید سن و سال شما در حدود 70 سال یا زیادتر باشد امیدوارم لحظه ای اوراق تاریخ را ورق بزنند شهروند با هر تحولی در هر زمان و در هر مکانی به کار برده شده. خیال کرده اند بقیه کشورهای جهان و دانشمندان و حقوق دانان که کلمه‌ی شهروند را به کار برده اند، ده و روستا و شهر را نمی شناختند، و ایشان کشف مهمی کرده اند جناب عالی خارجی‌ها پس از قرن‌ها؛ به اشتباه زبانی خود پی بردند و برای باشنده‌گان روستایی کشور خود واژۀ جدید ساختند:)برای شهرنشینان  (شهروند و (برای روستانشینان قشلاق‌وند. نه تنها آقای حکمتیار بلکه پسرش نیز به کاربرد واژه شهروند واکنش نشان داده بود و گفته بود که شهروند واژه ایرانی است و نباید از آن در افغانستان استفاده شود. او توصیه کرده بود به جای شهروند از کلمه تبعه استفاده شود.

بااین حال این پرسش در ذهن خیلی ها خلق شده است که شهروند و تبعه چه تفاوتی باهم دارند که سوژه امروز کاربران در شبکه های اجتماعی شده است.

تفاوت میان واژه های تبعه و شهروند در این است، که واژۀ تبعه یا اتباع در رژیمهای استبدادی مورد استفاده قرار می گرفت و به مردمی اطلاق می شد که در قلمرو دولت خویش، بدون دست داشتن به حقوق و آزادیهای اساسی بشری (حقوق بشر) زندگی می کردند و مکلفیتهای شان بیشتر از حقوقی بود، که در برابر دولت داشتند.

اما شهروند واژه یی است که در رژیمهای دموکراتیک استفاده می شود و به افرادی اطلاق می شود، که با دولت دموکراتیکی وابستگی حقوقی ـ سیاسی دارند و از تمام حقوق و آزادیهای بشری، مطابق قانون اساسی و سایر قوانین ملی، بر خوردار اند. تبعه یا شهروند، اگر در کشور خود زندگی نکند، باز هم رابطۀ حقوقی- سیاسی اش برقرار بوده و در حالات خاص، مورد حمایت سیاسی و حقوقی کشور خویش قرار می گیرد.

پس شهروند واژه یی است منطبق با ارزشها و فرهنگ دموکراتیک و تبعه واژه یی است منطبق با فرهنگ استبدادی. من از آقای حکمتیار گله ای ندارم  گلبدین حکمتیار یکی از رهبران نسل اول دوره جهاد(جنگ های داخلی) است، که تاحال زنده مانده، در گذشته طی اضافه تر از پنج دهه جز از مشکل بوده حکمتیار بعد از سقوط طالبان، به صف مخالفین دولت تحت حمایت جامعه جهانی پیوست، و به ادامه جنگ و کوه گردی و دشت گشتی روی آورد. گرچه در دوران مخالفت با نظام موجود و حضور قوت های خارجی در افغانستان به جایگاه ملا عمر و جلال الدین حقانی نرسید با آن هم یکی از کوه گرد های مطرح مخالف دولت، آقای کرزی و بعدا دولت آقای اشرف  غنی احمدزی، به حساب می آمد.

بعد از گذشت حدود شانزده سال مخالفت با دولت کابل، حکمتیار بر این نظر رسید که همیشه، بودن و ماندن در دشت و کوه و جنگیدن در مقابل دولت و مردم افغانستان و زنده گی در زیر تسلط پاکستانی ها، به نفع نیست و باید راه دیگری در پیش گرفت،نتیجه همین شد که با حاکمیت موجود بعد از مذاکرات طولانی به تفاهم رسید و حالا در گوشه ای از شهر کابل زنده گی دارد خوب است جناب آقای حکمتیار در حال حاضر در کابل و در سایه حکومت آقای اشرف غنی، زندگی می کند و با  جنگ و جبهه وداع گفته اند بهترین وسیله برای حضور در صحنه بودن را سخنرانی، و سخن پرانی میدانند، و هر روز در هر موضوع دانسته و ندانسته، لب به سخن و زبان به گویندگی باز می کند.اما همانطوری که بخت با حکمتیار در جنگ و ترور یار نبود و همیشه از حریفان یک چشم و دوچشم کم می آورد، در سخن و سخن پرانی، نیز شانس خوبی ندارد . جناب حکمتیار نه مانند آقای صبغت الله مجددی پیر و مرشد و خانقاه نشین است که از ریاضت و تزکیه نفس و پاکی دل سخن بگوید،و پیر طریقت باشد،نه چون محترم استاد عبدالرب رسول  سیاف محدث و مفسر است، که حدیث و آیت،قصه و روایت و نه همچو محبوبیتی دارد متاسفانه جناب حکمتیار نه درس و تحصیل دانشگاهی دارند و نه بدبختانه ،تحلیل سیاسی و آکادمیک، از جامعه و سیاست ارائه کرده میتوانند.

تمام هنر حکمتیار این است که در همه چیز مداخله کند، و هر چه بیشتر پشت بلند گو، و میکروفون،بایستد و نطاقی بی ربط و بی مورد تحویل شنوندگان و مردمان بی کار بدهد.

روی این مشکل است که زیاد تر سخنان جناب شان، بیشتر سوژه طنز رسانه ها و مزبله افکار عمومی شده است.

از این روی حکمتیار هرچه بیشتر سخن پرانی کند، بیشتر خورد می شود با این شیوه و با این برخورد به باور من جناب حکمتیار آهسته آهسته  دوره عزلت گزینی را بخود فراهم خواهد ساخت، و آرزوهای بلند بالایش به هدف نخواهد رسید.

ممکن است در آینده حکمتیار، در شورای ملی نماینده مردم باشد ولی قطعا شانس ریاست جمهوری و حتی معاونت ریاست جمهوری را ندارد. و این توانای و پایگاه مردمی را هم ندارد که کسی از افراد حزبی اش را در انتخابات ریاست جمهوری آینده به پیروزی برساند.البته اگر انتخاباتی برگزار شود. به باور من با در نظرداشت سن و سال و موی سفید آقای حکمتیار عمر سیاسی شان تقریباً به آخر رسیده که در اخیر عمر عملی را انجام دهند که هم خداوند راضی باشد و هم ملت اگر علاقه و توان آنرا دارند این عمل آوردن صلح تحکیم وحدت ملی و ساختن افغانستان دور از جنگ و وحشت در این راه نسبت به استعمال واژه های این وآن هم خدا راضی می شود و هم  مفاد دین و دنیا در آن نهفته است اختیار با شما هر راه را که انتخاب میکنید .