مصاحبه محمد آغا زکی با فیلم ساز جوان بانو رویا سادات: “امید سینمای افغانستان/ میان رقاصه بازاری و ممثل متعهد تفاوت است”

اشاره: سینمای افغانستان، هیچ وقت سینمای درخشانی نبوده است. در دوره حکومت چپ، سینمای افغانستان تازه در حال نمو بود، رفیق یحیایی، آرزوی اتصال افغانستان به شبکه سینمای جهانی را داشت که با خودش جوان‌مرگ شد. فلم‌سازان جوان دیگر همه یا پراکنده شدند یا معدود مثل صدیق برمک دوباره شروع به کار کردند. با این حال ما گروه پرشماری از اهل سینما داشتیم که همه صاحب دعوا بودند، اما در چنبره‌یی تنگ گرفتار بودند.

رویا سادات از معدود زنانی بود که فلم‌ساز شد. درخشید و با او الکا نیز درخشید. رویا اما گرفتار مدیریت شد؛ چیزی که قاتل هنر است. اما او با مدیریتش، راهی را برای دیگران باز کرد؛ دیگر جوانانی که عاشق سینمایند. رویا امروز یک نام اسطوره‌یی است. یک شاخص برای رشد دیگر سینمادوستان.

 در فضایی که معدود فلم‌سازان زن دشمن هم‌دیگرند، او بی‌حاشیه کار خودش را می‌کند و اگر همچنان بی‌حاشیه بماند و مدیریت کارهایش را به دیگران بسپارد، در تلویزیون کمتر فلم بسازد، می‌توان به رویای فلم‌ساز خیلی امید داشت؛ با توانایی رهبری و ذوق هنری خاصش. اگر نه، کار تلویزیونی و سینمایی و مدیریت با هم جور نمی‌آیند. منتها ما امیداریم او بتواند هر سه را با هم جورآمد دهد.

رویا سادات، نویسنده و فلم‌ساز است. در هرات متولد شده و مکتب و دانشگاه را در آن‌جا خوانده است. فعالیت‌های هنری- فرهنگی‌اش را از دوران مکتب آغاز کرده و با نوشتن شعر، فلم‌نامه، نمایش‌نامه، تیاتر، تولید و کارگردانی فلم‌، درامه و هم‌کاری و هم‌یاری با دیگر هنرمندان کشور به‌صورت مستمر توانسته جایگاهی ویژه‌یی در جامعۀ هنری- فرهنگی کشور، منطقه و در سطح بین‌المللی پیدا کند. رویا به‌عنوانِ نویسنده و فلم‌ساز، رییس “خانۀ فلم رویا” و رییس “جشن‌وارۀ بین‌المللی فلم زنان هرات” در جهت غنامندسازی سینمای افغانستان کار می‌کند و همه‌ساله در جشن‌واره‌های مختلف سینمایی دنیا به‌عنوان داور اشتراک فعال دارد. آن‌چه در زیر می‌خوانید، مشروح مصاحبه‌یی است که روزنامه راه مدنیت در سلسله مصاحبه‌های خود با “بانوان موفق” کشور انجام داده است. گفتگو با این بانوی موفق کشور تقدیم خوانندگان و علاقمندان ورجاوند راه مدنیت:

از این‌که فرصت دادید تا صحبت باهمی‌یی داشته باشیم، تشکر می‌کنم. در آغاز می‌خواهیم بدانیم که رویا سادات کیست؟

تشکر از شما و هم‌کاران شما. رویا، رویا زنی است شبیه میلیون‌ها زن دیگری که در این جغرافیا نفس می‌کشند. از دوران کودکی، جوانی و نوجوانی، طعم تلخِ جنگ، خشونت، فقر، ناامنی و ده‌ها چالش و نابرابری را دیدم و با آن بزرگ شدم. در همین فضای اختناق‌آور درس خواندم. مکتب را در لیسۀ عالی گوهرشاد هرات و دانشگاه را در رشتۀ حقوق و علوم سیاسی به ‌پایان رساندم. پس از آن، برای مدتی برای آموختن سینما به کوریای جنوبی رفتم. از سال‌های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۶ به‌این‌سو، می‌نویسم، مطالعه می‌کنم، فلم‌ می‌سازم و با دنیای فلم‌سازی زندگی می‌کنم. همین.

رشتۀ تحصیلی شما حقوق و علوم سیاسی است. فکر می‌کنید چه علتی سبب شد که خلاف رشته، به ‌سینما و دنیای فلم‌سازی رو بیاورید؟

البته، آغازین کارهای فلم‌سازی‌ام تا اندازه‌یی می‌شود گفت ناخودآگاه بود. یعنی در آغاز آن‌گونه که شاید و باید به‌گونۀ شعوری باور به سینما و تصویر نداشتم. به‌یاد دارم که صنف چهارم مکتب بودم و گردانندگی برنامۀ کودک را به‌عهده داشتم. در دوران مکتب، معمولن به برنامه‌های مقاله‌نویسی، تیاتر و اجراهای هنری علاقۀ زیاد داشتم. هنوز صنف پنجم بودم نمایش‌نامه‌یی نوشتم که در روز مادر اجرا شد.

به‌لحاظ سابقۀ تاریخی، بیش‌ترین تیاترهای افغانستان در تیاتر هرات اجرا شده اما به ‌جرأت می‌توانم بگویم که در هیچ‌یک از آن‌ها زنان حضور نداشتند. به‌همین لحاظ، اجرای تیاتر با زنان کاری بود بس دشوار و طاقت‌فرسا. به خاطر دارم که در مکتب، در خانه، در اتاقی هم‌کلاسی‌هایم را جمع می‌کردم و با آن‌ها تیاتر کار می‌کردم. جالب این‌جاست که وقتی من نمایش‌نامه می‌نوشتم و تیاتر اجرا می‌کردم، پیش از آن حتا یک فلم‌ و یک تیاتر هم ندیده بودم.

آهسته آهسته اجرای تیاترهای‌مان فراتر از چارچوب خانه و مکتب رفت و بعدها در معارف هرات از ما دعوت می‌شد و تیاتر اجرا می‌کردیم. شاید یک‌سال پس از دورۀ تاریک طالبان بود که نمایش‌نامه‌یی را در سه پرده نوشتم در مورد خشونت علیه زنان و قصه در محور زنده به‌گور کردنِ دختران می‌چرخید. این تیاتر فراوان مورد استقبال قرار گرفت و باعث شد تابویی که دختران نمی‌توانستند به تیاتر اجرا داشته باشند بشکند و پای دختران هرات به تیاتر باز شود. پس از آن ما شاهد تیاترهای خوب از سوی بانوان تیاتریست هرات بودیم.

وقتی کانکور امتحان دادم، سعی کردم سینما را انتخاب کنم اما شوربختانه در میان رشته‌ها سینما وجود نداشت. به این دلیل که می‌فهمیدم علوم اجتماعی به‌ویژه حقوق و علوم سیاسی با سینما ارتباط خوبی دارد، این رشته را برگزیدم. باور من این است که سینما آموختنی نیست. سینما، کارگردانی، فلم‌سازی، شبیه شعر است، چیزی‌ست که زندگی‌ات باشد و آدم باید با او به‌دنیا آمده باشد. حتا حالا من خوشحالم که حقوق و علوم سیاسی خواندم. در بسیاری از مستندهایی که تحقیقی بودند به‌ویژه مستندهایی که خواهرم الکا ساخت، چند تا از مستندهایی او که در مورد نقد قانون مدنی و جزا بود، یا مسایل دیگری در فلم‌ها که ارتباط مستقیم با حقوق داشت، رشتۀ تحصیلی‌ام برایم کمک‌کننده و مفید واقع شد.

فکر می‌کنید چه چیزی سبب شده شما در کار فلم‌سازی موفق باشید، دانش هنری، تجربه، علاقه، و یا چیز دیگری؟

فلم‌سازی چیزی هست که باید به او عشق داشته باشی. این عشق، صرف از یک علاقۀ ظاهری به‌وجود نمی‌آید؛ بل از یک‌سری گرایش‌های درونی سرچشمه می‌گیرد. سینما، صرف یک هنر جدید نیست؛ بل هنری است که هنرهای دیگر را ترکیب و هم‌آهنگ می‌کند و روی ردیف‌های حسی مختلف، مجراهای مختلف، عمل می‌کند و رمزها و روش‌های مختلف بیان را مورد استفاده قرار می‌دهد. همین‌اکنون، آدم‌هایی زیادی هستند که سینما را به‌گونۀ اکادمیک آموخته‌اند اما ما شاهد یک اثر خوب از آن‌ها نیستیم. از سوی دیگر، کسانی را هم داریم که هیچ‌گاهی در کلاس آموزش سینما ننشسته‌اند و سینما را نخوانده‌اند، اما سینما جزو زندگی‌شان بوده و یا خود زندگی‌شان بوده و ما شاهد کارهای بسیار خوب و جدی آن‌ها هستیم.

فراگیری و آموختن سینما مهم است اما عاشق سینما بودن مهم‌تر. من باور دارم که هنرمندان واقعی کسانی هستند که با هنر زاده شده باشند و با شم هنری خود تولد شده باشند. من فکر می‌کنم که سینما نه‌تنها که جزو جدایی‌ناپذیر زندگی من است که سینما تمام زندگیِ من است. همین حس، من را در کار فلم‌سازی کمک می‌کند.

از کارنامۀ هنری‌تان بگویید؟

فلم‌های “سه نقطه”، “همه تلاش می‌کنند”، “یک تماس”، “تار و زخمه”، کارگردانی فصل نخست نخستین سریال افغانی “رازهای این خانه”، کارگردانی سه فصل سریال “بهشت خاموش”، و مجموع ۳۰ و ۳۵ فلمی که خانۀ فلم رویا تولید کرده در بخش‌های پرودیوسر، تحقیق و نویسندگی از زمرۀ کارها و فعالیت‌های هنری‌ام است. هم‌چنان در تعداد فلم‌های سفارشی در مورد اطفال، زنان، فساد اداری، محیط زیست و غیره که توسط خانۀ فلم رویا تولید شده، در بخش‌های مختلف‌اش هم‌کاری داشتم. آخرین فلم و نخستین فلم بلند هنری‌-سینمایی‌ام “نامه‌یی به رییس‌جمهور” است که سودمندانه مرحلۀ تولیدش تمام شد و کار روی تدوین‌اش جریان دارد، که به‌زودی دوستان شاهد این فلم بلند هنری- سینمایی من نیز خواهند بود.

جایزه‌ها و دست‌آوردهای هنری؟

فلم “سه نقطه” جایزۀ بهترین فلم از جشن‌وارۀ روزنه که پس از دورۀ تاریک طالبان در افغانستان برگزار شده بود را گرفت. در جشن‌وارۀ فلم‌های افغانستان که از طرف تلویزیون طلوع برگزار شده بود، در میان هفت جایزۀ جشن‌واره، شش جایزه‌اش نصیب “سه نقطه” شد. “سه نقطه” هم‌چنان تندیس ویژۀ جشن‌وارۀ “سه‌ قاره” را که در فرانسه برگزار می‌شود را به‌دست آورد. این فلم و چند فلم دیگر از جمله “تار و زخمه” در چندین جشن‌واره به پردۀ نمایش رفته و جایزه‌هایی دیگری را به‌دست آورده که همین‌اکنون اسم همه‌شان در خاطرم نیست.

فکر می‌کنید چه چیزی شما را کمک و تشویق به نوشتن و فلم‌سازی می‌کند؟

من به تصویر و زبان قدرت‌مند تصویر باور دارم. سینما برای من قوی‌ترین رسانۀ اجتماعی است که می‌تواند خیلی روی افکار توده تاثیرگذار باشد. اگر در سینما، هرچیز که متعلق به قلم‌رو هنر باشد، بامعنا و ارزشمند است؛ یعنی حامل یک نوع آگاهی است. قدرت تاثیر سینما، در گونه‌گونگی آگاهی‌های ساخته شده، به پیچیدگی سازمان‌یافته، و به نهایت متمرکز، نهفته است.

منظور از آگاهی، مفهوم وسیعی است که به‌عنوانِ کلیت ساختارهای عاطفی و عقلانی گوناگون است که به مخاطب انتقال یافته و تاثیر پیچیده -از انباشتن سلول‌های حافظه تا انتظام مجدد ساختار شخصیت- بر مخاطب دارد. چه سینما به‌عنوان هنر برای هنر که هیچ پیامی نداشته باشد و برای تبارز و بازتاب اندیشه‌یی تلاش نکند و تنها به عنوان هنر عرض وجود کند و چه به‌عنوان رسانه‌یی اصلاح‌گر و تاثیرگذار درصدد سمت‌و‌سودهی افکار تلاش کند، در هر دو صورت، باور من این است که زبان تصویر و زبان سینما، قوی‌ترین زبان برای ارایۀ اندیشه و تفکر است. وقتی آدم یک چنین باوری نسبت به سینما داشته باشد، تصور کنید که آیا می‌تواند از آن دور باشد؟ وقتی ایده‌یی به قصه‌نوشتن و فلم‌ساختن وجود داشته باشد و آدم نتواند آن ‌را به‌موقع انجام بدهد، به این می‌ماند که کسی گلوی آدم را محکم گرفته باشد و آدم را خفه کرده باشد. می‌دانید، من دقیقن بارها و بارها خفه شده‌ام؛ زیرا به‌موقع ایده‌یی را که می‌خواستم فلم بسازم، نتوانستم. به‌همین خاطر است که من سینما را جزو از زندگی‌ام نمی‌دانم بلکه تمام زندگی‌ام می‌دانم.

شما به‌عنوانِ یک فلم‌ساز زن، در جامعه‌یی فلم می‌سازید که از یک‌سو سینما به مردم شناخته‌شده و معرفی‌شده نیست و از سوی دیگر، جامعۀ مردسالار است. فکر می‌کنید مهم‌ترین چالشی که شما و دیگر فلم‌سازان زن در افغانستان با آن مواجه‌ می‌شوند، چه می‌تواند باشد؟

این پرسش، تنها متوجه جامعۀ افغانستان و فلم‌سازان زن افغانستان چه که متوجه تمام فلم‌سازان زن دنیا نیز می‌شود. به دلیل مشکلات و کار زیادی که سینما دارد، نه تنها کار فلم‌سازی کار فزیکی است که کار فکری هم است. به‌همین خاطر تعداد کارگردان‌های زن در دنیا اندک‌شمارند.

انگلیسی‌زبان‌ها یک مقوله دارند: “کارگردان، حکم قمندان صحنه را دارد”. وقتی در جوامع اروپایی کارگردانان زن در حکم “قمندان بودن صحنه” مشکل دارند، چطور می‌توانیم توقع داشته باشیم که این مورد در جامعۀ مردسالار افغانستان وجود نداشته باشد. این‌طور نیست که من پیش از این‌که به کار فلم‌سازی آغاز کنم، جامعۀ که در آن زاده شدم، پرورش یافتم و بزرگ شدم را نمی‌شناختم. بل با شناخت دقیق از جامعه و نوع نگاه جامعه‌مان به‌سینما، این کار را آغاز کردم.

وقتی نخستین فلمم را می‌ساختم در ساحه‌یی رفته بودیم که مردم تلویزیون ندیده بودند. با فلم، سینما، تصویر آشنایی نداشتند. وقتی مردم منطقه جدیت و کار من را دیدند، ملک یا بزرگ آن قریه آمد و گفت که: “اگر من بدانم که دختر یا زن من بتواند مثل تو کار کند، همین امروز اجازه می‌دهم برود و سینما را بیاموزد.”

به‌لحاظ جامعه‌شناسی این مهم است که بدانی در کجا و در چه جامعه‌یی کار می‌کنی. وقتی می‌خواهی برای تغییر کار کنی، نباید دچار اصطکاک بشوی. نباید از مردم دور باشی، بل با مردم باشی و از نزدیک آن‌ها را بشناسی و زبان آن‌ها را بفهمی.

باید بگویم که سودمندانه از آغاز کار تا کنون، من هرگز با تبعیض جنسیتی مواجه نشدم. و فکر می‌کنم یگانه علت‌اش هم همین ساختار کاری من بوده. از طرفی هم شاید این مهم از این سبب باشد که من هم‌واره پشتِ صحنه کار کردم، اما برای بانوانی که در صحنه، در پرده ظاهر می‌شوند قضیه کمی متفاوت است. به این دلیل که متاسفانه، تعدادی از فلم‌سازان ما فلم‌هایی ساختند و به برای مردم به نمایش گذاشتند که هیچ سنخیتی با وضعیت فرهنگی جامعۀ افغانستان نداشته. متاسفانه این مهم سبب شده که مردم نگاه چندش‌آمیز و غرض‌آلود نسبت به هنرپیشه‌های زن داشته باشند. متاسفانه به‌دلیل تولیدهای پایین، و عدم استمرار اجرای نقش توسط زنان هنرپیشه، مردم نمی‌توانند تفکیک کنند بازیگرانی را که در نقش رقاصه در فلم‌های بازاری- بی‌هیچ پشتوانۀ عمیق فکری- ظاهر می‌شوند و ممثلانِ متعهد که در فلم‌های شایسته و هنری نقش ایفا می‌کنند.

از طرفی دیگر، نگاه جامعه، نگاه سنت‌زده و افراطی است. مثلن هنوز هم متاسفانه برخی فکر می‌کنند که بهترین شغل برای زنان همان معلم بودن است و طبیب بودن. در جوامع جنگ‌زده این مشکل وجود دارد. زمانی ما می‌توانیم شاهد از بین رفتن این مشکل باشیم که میزان تولیدهای هنری‌مان بالا برود و مردم مدام با تصویر و اجراهای هنری زنان چه از طریق تلویزیون، فلم، و پردۀ سینما با آن مواجه شوند.

بیش‌تر فلم‌های فلم‌سازان افغان، روحیۀ خشونت‌گستر دارند و کم‌تر به مسایل اهلی‌شده و فرهنگی پرداخته‌اند. زاویۀ نگاه فلم‌های شما را کدام مسایل تشکیل می‌دهد؟

شما می‌دانید که رقم تولید فلم در کشور بسیار پایین است. فرصت برای قصه‌کردن و ساختن بسیار کم است. هرچند زندگیِ ما پُر از قصه و ماجراهای دست‌نخورده است اما وقتی فلم‌سازان ما می‌خواهند ایده‌یی را تبدیل به فلم بکنند، سراغ داغ‌ترین مسایل و معضلات اجتماعی‌مان می‌روند. اگر از حق نگذریم، داغ‌ترین مسایل زندگی ما مسایل خشونت‌آمیز، فقر، جنگ، نابرابری‌ها و نابسامانی‌هاست و به همین علت است که در کم‌تر فلم‌های‌مان شاهد فضیلت‌های اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی هستیم.

از جشن‌وارۀ بین‌المللی فلم زنان هرات که شما رییس و برگزارکنندۀ آن هستید به ما بگویید، این‌که این جشن‌وارۀ بین‌المللی چقدر می‌تواند نقش مثبت داشته باشد در انگیزه‌دهی فلم‌سازی برای فلم‌سازان افغان و شناخت و معرفی سینمای افغانستان در سطح بین‌المللی؟

همان‌گونه که شما در جریان هستید، امسال شاهد چهارمین دوره این جشن‌واره در کابل بودیم. امسال هم مثل سال‌های پیش، بیش از ۵۰۰ فلم در این جشن‌واره از کشورهای مختلف نظیر امریکا، آلمان، هند، ایران، لبنان، فرانسه، روسیه و غیر آمده بود. داوران جشن‌واره هر یک آناترزدی، فاطمه معتمد آریا، اسمریتی نواتیا، کیرسی ماتیلا، همایون پاییز و دو مهمان ویژۀ جشن‌واره هر یک خانم رخشان بنی‌اعتماد فلم‌ساز شناخته‌شدۀ ایران و مهناز افشار، ممثل ایرانی به کابل آمدند و پنج داور شناخته‌شده در سطح بین‌المللی با دقت تمام فلم‌ها را دیدند و داوری کردند. باعث افتخار و شادمانی است که افغانستان – هرات از چهار سال به‌این‌سو میزبان این جشنوارۀ بین‌المللی است و در قالب منطقه‌یی با میراث فرهنگی درخشان، اهل فن، زنان ومردان فلم‌ساز کشورهای مختلف همراه با هم به گفتگو می‌نشینند و از وضعیت هنری و فرهنگی هم باخبر می‌شوند. این قدم مهمی است تا زنان و مردان خوش‌فکر و اهل سینمای افغانستان، منطقه و جهان بتوانند با هم برای دست یافتن به جامعه‌یی مدرن و دموکرات قدم بردارند که عاری از تبعیض جنسیتی باشد. خوش‌حالم که در جشن‌وارۀ بین‌المللی زنان هرات هر سال بیش از ۵۰۰ فلم از بیش از ۲۰ کشور جهان می‌آید و این مهم پلِ ارتباطی میان فرهنگ‌ها ایجاد می‌کند. سینماگران ما با فلم‌سازان و فلم‌های جدیدی آشنا می‌شوند و زمینۀ خوبی برای نمایش فلم‌های ما، گفتگو، بحث و نقد و نظر در مورد فلم‌ها همه ساله صورت می‌گیرد. فلم‌سازان زحمت‌کش به ویژه فلم‌سازان جوان ما که سودمندانه اثرهای‌شان از برش هنری خوبی برخوردار است، تشویق می‌شوند و انگیزه‌ می‌یابند برای کارهای جدی‌تر و خوب‌تر دیگر. از طرف دیگر، هر ساله در جشن‌واره برای مخاطبان عام (توده) هم فلم‌های فلم‌سازان افغان نمایش داده می‌شود که این خود یک نوع فرهنگ‌سازی است.

اگر اجازه دهید کمی در مورد زندگی خصوصی‌تان بپرسم. از آشنایی‌تان با عزیز دلدار یا به‌قولِ خودتان عزیز برای‌مان قصه کنید؟

کاش عزیز هم این‌جا بود و این بخش صحبت‌مان را به او واگذار می‌کردم. حالا که نیست، بدک نیست از زبان عزیز از آشنایی‌مان برای‌تان بگویم. آن‌گونه که عزیز می‌گوید، او من ‌را از خیلی وقت‌ها پیش می‌شناخته. نخستین بار وقتی بوده که من برای داوری در جشن‌وارۀ تیاتر در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه کابل رفته بودم. می‌گوید از این‌که آدم جدی، با اتوریته و نترس بودم و تیم‌های کاری سینمایی کلان را به‌عنوان نخستین بانوی سینماگر کشور هدایت و رهبری می‌کردم تحت تاثیر قرار گرفته و… قصه کوتاه، من و عزیز کماکان با هم همکار شدیم و با هم در یک تیم کاری فلم‌ها و درامه‌هایی را مشترک تولید کردیم. زمانی ‌که سریال “بهشت خاموش” را با هم کار می‌کردیم، با هم بیشتر آشنا شدیم و عزیز برایم پیش‌نهاد ازدواج داد و من هم بله گفتم.

از آن‌جایی که می‌دانیم عزیز دلدار هم نویسنده و فلم‌ساز خوبی‌ست، این وجوه مشترک، شما را چقدر در کارهای هنری‌تان کمک کرده؟

فکر می‌کنم بهترین اتفاق ممکن است که با عزیز هم‌رشته و هم‌مسلک هستم. بی‌تعارف می‌گویم که همان‌گونه که ما در زندگی مشترک مکمل هم هستیم در کار هم مکمل هم استیم.

ثمره ازدواج‌تان؟

دو چشم من و عزیز، یک پسر و یک دختر؛ ارسلان و اوستا.

سخن پایانی؟

به این‌که در افغانستان فکر و اندیشه وجود دارد باور دارم. باور دارم که استعدادهای بسیار بسیار خوب در این جغرافیا وجود دارد، امیدوارم که این استعدادها مکاشفه شوند. امیدوارم که پس از این ما شاهد تولیدهای هنری زیاد باشیم، مردم به‌سوی سالون‌های سینما بروند. مهم این است که ناامید نشویم. شاید تفاوت ما با فلم‌سازان دنیای دیگر همین باشد که ما در جغرافیای درد تولد شده‌ایم و برای تولید کارهای خوب، می‌باید تلاش مضاعف و ده‌چند و صد چند بکنیم. به آینده امید داشته باشیم. از شما، از روزنامه راه مدنیت بابت پرداختن به مسایل هنری- فرهنگی تشکر می‌کنم. همین.

گفتگو: محمد آغا زکی

گرفته شده از سایت مدنیت