نگاهی به سیر تأریخی زبان دری به استناد آثار خطی افغانستان و کشورهای همجوار بخش سوم پیکره های شهزاده خانم های باختری : حــامــد نـویـد

 هنر و ادبیات از فضائل جوامع بشری اند که عواطف و عقاید انسانی را با گویایی خاصی در مسیر زمانه ها شرح  می دارند. در فرهنگ آریایی عصر ویدی ناستیه به معنی مهربان و دسره به معنی شریر، آمده است. وها دیوا خدای  باد ها در فرهنگ ویدی بود که در متون عصر کوشانی نیز به نام ( واتا)  ذکر یافته. واتا در ثقافت آریانای باستان رب النوعی بود که در جنگ ها در پیشاپیش لشکر جنگجویان می دوید و آنها را به پیروزی می رساند. کلمه واتا در زبان دری باد است. آریه، در ریگویدا و آرینه در اوستا نام سرزمین آریانای باستان بود  که در وندیداد به نام سرزمین آریانا ویجه یاد شده مؤرخین یونانی و رومن آن را به نام آریانا نوشته اند که تمام سرزمین کنونی افغانستان را احتوا میکرد.

 از آنجایی اوستایی که همانا کتاب  که متون کتبی از دوره « Avistak، Avistiik  » اوستاک( در زبان پهلوی به معنی ( 1 قانون )   آمده و برای قانونمند ساختن جامعه آن زمان تدوین گردیده درک ساختار زبان های کهن مروج در ساحه باختر  و حوزه مدنی آکسوس را تا اندازه ای سهل تر می سازد.  از نگاه تأریخی أغاز دوره اوستایی در حوالی سال 1100 ق م تخمین گردیده،  اما اکثر مؤرخین بدین امر متفق القول اند  که فرهنگ اوستایی در حوالی 1200 تا 1100 ق م    آغاز گشته و پس از دوره ویدی از حوزه فرهنگی باختر ظهور نموده است.   از متون اوستایی چنین هویداست  که این آئین کهن از سوی شمال تا سغدیانه و در سمت جنوب تا هره اسکتی ( آراکوزیا) ارغنداب و هلمند و در غرب و جنوب غرب یعنی هره ویتی ( هرات) و در نگیانه ( زرنج ) در مراحل نخستین خود گسترش یافته و سپس تا به (هرگان)  کسپین پخش گردیده است.  مندرجات اوستا  ( وندیداد 

Abraham Valentine Williams Jackson – 1892 “An Avesta Grammar in Comparison with Sanskrit, pg. 12 1

introduction  Haraxv  ویشت) ارتباط آره گان بلخ کهن یا حوزه آکسوس و خشو ( آمودریا)  را با مردمان هره اسکتی aitī  اراکوزیا  ArachosiaوHaētumant  وادی هیلمند و ارغنداب شرح میدارد.  این ساحه تأریخی از کوه هره برزتی Harā 2 Bərəzaitī«کوه البرز بلخ  ۲ و یا به تعبیری سلسله جبال هندوکش شمالی متصل به پامیر تا هره اسکه تی یا ( اراکوزیا ) یعنی قندهار امتداد داشته است.  این شرح اوستا در ارتباط به اسطوره اناهیت ( اناهیتا)  فرشته نگهبان آبان یا آبهای روان،  بخصوص رود آمو و خشیس یا آکسوس آمده است.  کتاب اوستا به امر ویشتاسب شاه بلخ که به تلفظ  گشتاسپ نیز آمده در20000 پوست گاو نگارش یافت اما در قرن چهارم ق م یک مقدار زیاد آن در هنگام حمله اسکندر مقدونی به باختر و سوختاندن آتشکده ها از بین رفت و آنچه از آن باقی مانده دارای بخش های آتی است:

یسنا )سرود های دینی و جشن ها(، ویسپرید )سروران( و ندیداد )دافع اهریمنان و شیاطین(، یشت )مجموعه عبادات 3 و نیایش ها( و خورده اوستا که در قرون مابعدی آذر بد مهر اسپند (۳) به تألیف و جمع آوری آن پرداخته. مزدیسنان یا پیروان زردشت، نیایش های خودش و آنچه پس از مرگش جاماسپ نزدیکترین مریدش به دیگران گفته در سرود های گاتها آمده است.

زرا تشترا سپنتما فرزند مردی بوده به نام پورشا سپه یعنی صاحب اسپ  لاغر، از مادری به نام دوغدو تولد یافته و در عهد گشتاسپ یا ویشت آسپه شاه بلخ آئینی را اشاعه کرده که به نام خودش آئین زردشتی نیز یاد میگردد.

بنا بر یادداشت های تأریخی کهن زبان پهلوی  زبان پهلواها از ساکنین باستانی باختران ( بلخ، بدخشان، سمنگان و تخار )  بود. بخشی از قبایل پهلوا در ازمنۀ باستان به سوی جنوب هجرت نموده همراه با کمپوچه ها  ( اهالی کابل و کاپیسا) (  ۴) ( راهی هند گردیدند و سلطنتی را در آن دیار بنا نهادند. از این رو نام پهلواها در متون قدیمی هند مانند مها بهاراته و اشعار حماسی راما یانه به کثرت آمده است. عده ای از قبایل پهلوا در زابل و غزنه مسکن گزین گردیدند و به عقیده عده  زیاد تأریخ نگاران اکثر قهرمانان و پهلوانان عصر اوستایی از همین مردم برخاسته است عده ( ۵)  ساکه ها و پارت ها از قبایل دیگر متوطن در فرهنگی باختر بودند که به  سوی جنوب هجرت کردند.

ساکه- کوهی به نام البرز در شمال ایران نیز موقعیت دارد، و تأریخ دانان به این باورند که بعضی از نامها در اثر مهاجرت های قبایل آریایی

2

از دامنه های کوه پامیر و هندوکش به سوی جهیل کسپین و کهسار زاگروس در ازمنۀ باستان تكرار گردیده و موجودیت کوهی به نام البرز در شمال ایران کنونی همین است.

3

– در هنگام گسترش آئین اوستایی به سرزمین پارس بخصوص در عهد ساساني ها آذربد مهر اسپندان از زمره مشهور ترین موبدان بود

که در حوالی 3۵0 میلادی می زیست

4

– هندیان اهالی کابل و کاپیسا را بنام کامبوچه ها و اوگانها )سوارکاران( یاد میکردند

Alexander Cunningham; India as Seen in the Brhatsamhita of Varahamihira, 1969, p 70

J. W. McCrindle says that the modern Afghanistan — the Kaofu (Kambu) of Hiun Tsang was ancient

Kamboja, and the name Afghan evidently derives from the Ashavakan the (Assakenoi of Arrian,

Roman historian.)

5 Dr F. E. Pargiter, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland,

(Battle of Pahlavas under Sudakshina Kamboj), 1908, pp 313, 331

ها در نواحی هریوا، اراکوزیا و در نگیانا(زرنج ) کوچ نموده شالوده سلطنت بزرگی را  در اراکوزیا بنا نهادند که دامنه  اقتدار شان در زمان فرمانروایی آزیس تا حوزه سند می رسید. از اسناد تأریخی ازمنه های باستان چنین بر می آید که  پارت از زمره متحرک ترین قبایل باختری بوده اند؛ این

مردمان هم به سوی جنوب و هم به جانب غرب مهاجرت ها و فتوحات زیادی داشته اند. در میان قبایل باختر فریپات ( فرهاد  در زبان دری میانه)  از قبایل پارت مرد مقتدری بود که دو فرزند به نام ارساس و تیرداد داشت.   نام ارساس به تلفظ  ارشک نیز آمده  که در ایران امروزی به نام اشک یاد می  گردد. در آغاز قرن سوم ق م  پس از تشکیل دولت مستقل  یونان  باختری ارشک را با دیودوتس اختالفی افتاد و همراه با برادرش تیرداد به سوی غرب رفت و  در  دامغان شالوده پادشاهی بزرگی را گذاشت که  در فارس به نام پادشاهی  اشکانی ها مشهور است.                                       گذشته از شرح رزم آرایی های سلسله اشکانی با یونانیان و رومن ها آنچه درین بحث اهمیت  دارد، ترویج زبان پهلوی باختری  در شمال  شرق  ایران  کنونی  ( پارتیا  ویا پرتوه  باستان)  است   که این زبان را به نام  پهلوی اشکانی خوانند.

از مردان مقتدر دیگر قبایل پارت های باختر مردی به نام گندوفار بود که به  سوی کابل و اراکوزیا آمد با پکت ها یکجا شد و امپراتوری بزرگی را در بخش های جنوبي افغانستان و شمال نیم قاره هند  در عهد مسیح اساس گذاشت. شهری به نام گندوفارن یا گنده هاران در کنار هلمند ساخت که به گمان اغلب «کندهار»  کنونی است.  همچنان شهر دیگری به نام گنده هارا در ناحیه خیبر  پشتونخواه آباد کرد که سوات نیز شامل  آن بود.                                                                             تأریخ نگاران شکل گیری هنر پیکره سازی سبک گنده هارا و انکشاف بیشتر زبان گندهاری را که نمونه های آن به رسم الخط سانسکریت، یونانی و خروشتی بجا مانده از همین دوره می پندارند.

اسناد کتبی که به زبان گنده هاری با الفبای سانسکریت بالای پوست درخت چنار نگاشته شده پس از تخریب مجسمه های بزرگ بامیان بدست آمد  که یک کشف بزرگ در ساحه زبان شناسی است.         ( اینجانب نگارنده متیقن نیستم که آیا این اسناد مهم تأریخی هنوز در افغانستان وجود دارد و یا به کشور دیگری انتقال یافته است.) بهر حال  عده  از زبان  شناسان به شمول پروفیسور ویلیام سیمز عقیده دارند  که مادر زبان های هند و آریایی شرقی، بخصوص دری عهد کوشانی  زبان باختری  قدیم بوده است، اما درین زبان تأثیرات زبان های ُسغدی، پامیری و سانسکریت هویداست. به همین ترتیب تأثیرات زبان پامیری و پهلوی اوستایی را در زبان پشتو  مشاهده کرده  می توانیم.  مانند زا به معنی پسر در اوستا ( زوی در پشتو، ) ( گردر پهلوی) غړ در پشتو( زمک در پهلوی، ) زمت در پامیری زمین در دری، ( ځمکه در پشتو)  و امثال.

پایان بخش سوم

ادامه دارد