تاریخ نگاران عرب و مسلمان، فلسطین را سرزمینی محل اقوام سامی(عرب ها و عبرانیها) میدانند : برگرفته از صفحه محمد ایوب رسولی

 
تاریخ نگاران عرب و مسلمان، فلسطین را سرزمینی محل اقوام سامی(عرب ها و عبرانیها) میدانند که در 3500 قبل از میلاد مسیح از شبه جزیره عربستان به خصوص از حجاز بسوی شامات و شمال افریقا(مصر) مهاجرت کردند. اعراب کنعانی در سرزمین فلسیطن اقامت گزیدند و دولت کنعانیه را بوجود آوردند.
فلسطین به شمول کشور اسرائیل تاقبل از فروپاشی امپراتوری عثمانی بخشی از سرزمین شامات بود که جزو قلمرو آن امپراتوری محسوب می شد. تاجنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، در فلسطین مسلمانان، مسیحییان و یهودیان زندگی میکردند که اکثریت جمعیت را مسلمانان تشکیل میداد. حتا شمار یهودیان این سرزمین در سده شانزدهم عیسوی در منابع رسمی اسرائیل پنج هزار تن وانمود میشود.

شکل گیری کشوراسرائیل
ادعای اسرائیل:  


دولت و کشور اسرائیل، تشکیل کشور یهودی را در این جغرافیا حق تاریخی خود تلقی میکنند. به باور آنها تاریخ یهودی ها به دو هزار سال پیش از میلاد مسیح میرسد که با اجداد اولیه یهود یعنی ابراهیم پیغمبر(ع)، پسرش اسحاق و نوه اش یعقوب (ع) ملقب به (اسرائیل) آغاز می شود. ابراهیم(ع) از شهراوردرکلدهبه کنعان یا همین فلسطین و اسرائیل کنونی احضار شد تا دعوت به دین توحیدی را آغاز کند. وقتی کنعان در قحطی فرو رفت یعقوب با دوازده پسرش به مصر کوچ کرد، اما در آنجا گرفتار بردگی و کار اجباری شد. بنی اسرائیل پس از چهارصد سال بردگی در مصر صاحب پیغمبری بنام موسی(ع) شدند تا آنها را از مصر به سرزمین اجداد شان یعنی کنعان یا اسرائیل به عنوان سرزمین موعود بر گرداند.
خروج بنی اسرائیل از مصر در سال 1300 قبل از میلاد مسیح صورت گرفت. آنها با پیغمبر شان موسی(ع) چهل سال در صحرای سینا راه پیمودند و در این زمان کتاب تورات بر موسی نازل شد. بنی اسرائیل در طول دو قرن بعد به آنجاییکه سرزمین اجدادی و تاریخی خود میدانند (اسرائیل) مسلط شدند.
در منابع رسمی دولت اسرائیل گفته میشود که بنی اسرائیل پس از جا بجایی به سرزمین نیاکان تا دو سده نخست فاقد دولت و پادشاهی بودند. حملات دایمی اقوامپلشتیم” (فلسطین)ساکن آسیای صغیر (ترکیه) و سواحل مدیترانه آنها را بسوی گزینش فرمانروا و پادشاه برد. اولین شاه اسرائیلی هاشائولبود که سپس داود پیغمر جانشین او شد. پس از او پسرش سلیمان پیغمبر از سال 965 تا930 قبل از میلاد مسیح به پادشاهی رسید. او دولت مقتدر و کشور وسیع و آباد ساخت و اورشلیم(بیت المقدس) را به عنوان معبد یهود اعمار کرد. اما پس از او قبایل بنی اسرائیل دچار تفرقه شدند و دو حکومت جداگانه بناماسرائیلدر شهر سامره ویهودادر اورشلیم بوجود آمد.
حکومت اسرائیل در سال 772 قبل از میلاد توسط فرمانروای آشور وحکومت یهودا توسط امپراتوری بابل منهدم گردید و قوم یهود پراگنده شدند. پس از آن بنی اسرائیل همیشه در فکر بازگشت به سرزمین اجدادی و تشکیل کشور اسرائیل بودند. به ادعای منابع رسمی اسرائیل، فشار و ستم بر بنی اسرائیل پس از ظهور مسیحیت و اسلام بیشتر شد. تا آنکه در سده نوزدهم عیسوی اوضاع در سرزمین اسرائیل (فلسطین) تغییر یافت و در قرن بیستم اسرائیلی ها کشور و دولت خود را در سرزمین نیاکان تأسیس کردند.
اگر ادعای وطن تاریخی یهودیان درست باشد و یهودیان هزاران سال پیش توسط اقوام دیگر و نسل های بسیار پیشین انسانی از آن سرزمین رانده شده باشند، آیا عادلانه است که نسل های هزاران سال پس از آنها با اخراج و کشتار به جرمی که هیچ نقشی در آن نداشته اند مجازات شوند؟
اگر از زاویه علمی به تاریخ زندگی انسانها نگریسته شود، مهاجرت و جا بجایی کتله های جامعه انسانی ناشی از هر عامل طبیعی و اجتماعی پیوسته تحقق یافته است. اگر نه تمام جوامع انسانی بل اکثر آنها اعم از نژادها، ملت ها و اقوام مختلف با عقاید گوناگون در سیاره زمین با مهاجرت و جابجایی ها ساکن شده اند.                                     
طرح ایجاد کشور و دولت اسرائیل:
بنیامین زئب یا تیودر هرتزل (هرتصل) (1904-1860عیسوی) روزنامه نگار یهود اتریشی در اواخر سده نوزدهم(1894)به عنوان گزارشگر نشریه اتریشینویه فردیه پرسهدر پاریس اقامت داشت. او شاهد یهودی ستیزی رو به افزایش در جوامع اروپایی بود و این یهودی ستیزی وی را به طرح تشکیل کشور مستقل یهودی و ایجاد جنبش صیهونیزم برد.
هرتزل نخست در سال 1890 عیسوی کتابی را در عنوان کشور یهود منتشر کرد و سپس نخستین کنگره جهانی صیهونیزم را در 1897 عیسوی در شهر بال سویس با شرکت 240 نفر از یهودیان کشور های اروپایی به خصوص روسیه، آلمان، چک، سلواک و پولند تشکیل داد. اعضای کنگره پس از یک هفته گفتگو توافق خود را برتحقق سه موضوع:
دادن هویت واحد ملی برای یهودیان،
ایجاد وطن یهودی
و تشکیل دولت یهودی اعلان کردند.
کنگره مذکور تا سال 1948 سی بار و در هر سال تشکیل جلسه داد. آژانس یا انجمن یهود و صندوق مالی یهود در نخستین کنگره ایجاد شد و در کنگره هشتم(1905) فلسطین به عنوان وطن یهودیان مورد تصویب قرار گرفت. از آن پس مهاجرت یهودیان از اروپا به خصوص از اروپای شرقی و روسیه به فلسطین گسترش یافت.
یکی از چهره های متنفذ یهودی در بریتانیا داکتر حیم وایز من استاد کیمیا در دانشگاه منچستر بود که در جهت اهداف کنگره جهانی یهودیان تلاش فراوان به خرچ داد. او که سپس اولین رئیس دولت اسرائیل(1948عیسوی)شد، حمایت دولت بریتانیا را از تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین بدست آورد.

روند شکل گیری اسرائیل در سالهای
اشغال و قیمومیت بریتانیا بر فلسطین:
نیروهای بریتانیا به فرماندهی ژنرال آلنبی در دسمبر 1917 وارد بیت المقدس شدند. در جنوری 1918 “هوگارتنماینده دولت بریتانیا در جده با ملک حسین مذاکره کرد. وی حمایت بریتانیا را از مهاجرت یهودیان به فلسطین محدود خواند و پادشاه حجاز را به تأمین استقلال وحاکمیت اعراب اطمینان داد. این در حالی بود آرتور جیمز بالفور در نامه ای که پیش از آن در دوم نوامبر 1917″ وزیر خارجه بریتانیا
بهبارون ادموند جیمز روچلد سرپرست یهودیان بریتانیا توافق دولت متبوع خود را به تشکیل کشور یهودی در فلسطین اعلان کرد. او در نامه نوشت:
«
حکومت اعلی حضرت (پادشاه بریتانیا) به موضوع تأسیس وطن ملی برای ملت یهود در فلسطین به دیده موافق می نگیرد و نهایت سعی خود را برای تحقق این هدف به کار می گیرد
سرهربرت سمیوئلاز یهودان برتانوی نخستین کمیسرعالی بریتانیا در امور فلسطین از سال 1920 تا 1925 عیسوی نیز یکی از پیشنهاد کنندگان ایجاد کشور یهودی در فلسطین بود.
در سال 1922 یهودیان در فلسطین سازمانی را به نام آژانس یا انجمن یهود
با حمایت و همکاری انگلیس ها بوجود آوردند. این انجمن در واقع از همان آغاز در نقش یک دولت یهودی عمل میکرد و سازماندهی موج مهاجرت یهودیان و تنظیم تمام بخش های اقتصادی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی جامعه یهودیان را در فلسطین بدوش داشت. آژانس یهود به تأسیس مدارس و مؤسسات آموزشی و تحصیلی یهودیان به زبان عبری پرداخت. شبکه های نشرات رادیو به این زبان بوجود آمد. هر چند شورش و مقاومت فلسطینی ها در برابر نیروهای بریتانیا و انجمن یهودیان ادامه یافت، اما مانع شکل گیری دولت اسرائیل نشد.
گسترش تظاهرات و شورش در فلسطین چرچل صدر اعظم بریتانیا را واداشت تا دیدگاه جدید بریتانیا را در دفتر سفید یا کتاب سفید منتشر کند. در کتاب مذکور از سیاست بریتانیا مبنی بر محدودیت مهاجرت یهودیان متناسب به ظرفیت فلسطین، منع فروش زمین به یهودیان و تشکیل پارلمان منتخب سخن رفت تا از میزان نگرانی و شورش در میان اعراب فلسطین کاسته شود. سیاست عملی بریتانیا بر مبنای کتاب سفید در فلسطین ادامه نیافت. از سال 1919تا 1939عیسوی بیش از 36هزار یهودی از روسیه، از سال 1924 تا 1932 شصت هزار یهودی از پولند و در سالهای دهه سی قرن بیستم 160 هزار یهودی از آلمان به فلسطین و یا کشور بعدی اسرائیل نقل مکان کردند.

تردید تشکیل دو کشور فسطین و اسرائیل توسط اعراب:
یک کمسیون مامور بریتانیا در جنوری 1937 گزارش خود را با پیشنهاد تشکیل دو کشور جداگانه یهودی و فلسطینی ارائه داشت و این طرح در سال 1945 از سوی حزب کارگر بریتانیا مجدداً عنوان شد. کمیته ویژه سازمان ملل که قیمومیت فلسطین را از بریتانیا در سال 1947 بدوش گرفت نیز طرح مشابه را پیشکش کرد. شورای عالی عرب به تمام این طرح ها پاسخ رد داد، هر چند که آژانس یهود در فلسطین و کنگره یهودیان آنرا پذیرفت. در اواخر دهه چهل گروه های مختلف مسلح یهودیان در جهت تشکیل دولت یهودی وارد عملیات نظامی شدند. سازمانهای نظامی یهودیان چون: “ایرگون،هگانا،اتسل،لحیو غیره به کوچاندن و قتل فلسطنیان آغاز کردند. نمونه های از کشتار فجیع اعراب فلسطین بدست نظامیان یهود در الحصاص در 1947 و دیر یاسین در 1948 رخ داد. دو صد و پنجاه نفر عرب فلسطینی در روستای دیریاسین توسط ایرگونیستها قتل عام شدند. طبریه، حیفا، عکا، یافا و بیت المقدس (اورشلیم) به تصرف سازمان های مسلح یهودی درآمد. تا اواسط می 1948 سیصد هزار فلسطینی خانه های خود را ترک گفتند

تشکیل اسرائیل و جنگ های نافرجام اعراب:
اولین جنگ اسرائیل و عرب:
در چهاردهم می 1948اسرائیل بصورت رسمی تشکیل یافت. یک روز بعد (15 می 1948) نیروهای عربی متشکل از ارتش مصر، اردن، سوریه، عراق، لبنان، یمن، داوطلبانی از عربستان سعودی و فلسطینیان از چند جبهه به اسرائیل حمله کردند. این جنگ پس از هشت ماه که عرب ها در آغاز، پیروزی هایی بدست آوردند با شکست آنها پایان یافت. اسرائیل در این جنگ اراضی بیشتر را از اعراب گرفت.

دومین جنگ:
دومین جنگ اعراب و اسرائیل در می1967رخ داد. جمال عبدالناصر رئیس جمهور ملی گرای مصر با شرکت سوریه، اردن، عراق و کویت در صدد حمله بر اسرائیل شد. اما دولت شوروی از طریق سفیر خود در قاهره ناصر را شب هنگام از خواب بیدار کرد و از حمله منصرف ساخت. فردای آن شب نیروی هوایی اسرائیل در یک تهاجم سریع و ناگهانی فرودگاه های این کشور ها را بمباران کرد. سپس نیروی زمینی اسرائیل در یک جنگ شش روزه اعراب را شکست داد و مناطق: صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، بلندی های جولان، نوار غزه و بیت المقدس را تصرف کرد. یک ملیون فلسطینی در این جنگ آواره شدند.

سومین جنگ:
سومین جنگ اعراب و اسرائیل با حمله مشترک مصر به ریاست جمهوری انور السادات و سوریه به ریاست جمهوری حافظ الاسد در اکتوبر 1973 بوقوع پیوست. نیروهای عربی پس از پیروزی اولیه از سوی قوای اسرائیل عقب رانده شدند. اسرائیل در این جنگ توانایی نظامی خود را با کمک های بلا وقفۀ امریکا تقویت کرد و کماکان سرزمین های اعراب را که در جنگ 1967تصرف کرده بود حفظ کرد.

مقاومت نافرجام فلسطینی ها:
جنگجویان فلسطینی در تمام جنگ های اعراب در کنار ارتش های عربی بودند. اما ناتوانی و شکست پیاپی اعراب آنها را بسوی ایجاد سازمانهای مبارز و مسلح فلسطینی برد تا با ادامه مقاومت و توسل به نبرد گوریلایی سرزمین خود را از اسرائیلی ها پس بگیرند؛ مقاومتی که در بیشتر از نیم سده بی نتیجه ماند.
نخستین سازمان مقاومت را مهاجران فلسطینی مقیم کویت در سال 1950 عیسوی به نام الفتح تشکیل کردند که در رهبری آن یک دانشجوی جوان فلسطینی رشته مهندسی بنام یاسر عرفات قرار گرفت. این سازمان عملیات متعدد چریکی را علیه اسرائیل انجام داد و به رهبری عرفات راه های مختلف عملیات جنگی و تروریستی را تا مذاکره و توافق صلح با اسرائیل تجربه کرد.
پس از ایجاد سازمان الفتح سازمان های مختلف دیگر فلسطینی با افکار متفاوت ملی گرایی و اندیشه های آیدئولوژیک مارکسیستی و سپس اسلامی بوجود آمدند. مانند سازمانهای: الصاعقه، جبهه دموکراتیک آزادیبخش فلسطین، جبهه خلق برای آزادی فلسطین، جبهه آزادی بخش فلسطین، جبهه آزادیبخش عربی، سازمان اسلامی حماس، سازمان جهاداسلامی و غیره.

اعراب ؛ سرخوردگی از جنگ و بازگشت به

مذاکره و صلح با اسرائیل:

کشورهای عربی پس از سه جنگ با اسرائیل امید خود را به پیروزی نظامی از دست دادند. آنها در صدد مذاکره و راه حل سیاسی و تأمین روابط با اسرائیل شدند. انورالسادات رئیس جمهور مصر با مناخیم بگین صدر اعظم اسرائیل توافق نامه صلح را به میانجگیری ایالات متحده امریکا در 17 دسمبر 1978در کمپ دیوید امریکا امضا کرد. اسرائیل رابه رسمیت شناخت و اسرائیل از صحرای سینا عقب رفت.

تا پایان سده بیستم عیسوی دیگر فلسطین به عنوان قضیه ملی اعراب برای سران دولت های عربی اهمیت خود را از دست داد. و امروز فلسطین در سال های پایانی دهۀ دوم سدۀ بیست و یکم بیشتر از هر زمان دیگر اهمیت خود را برای اعراب از دست داده و حتی جای دشمن را در چشمان بسیاری از دولت های محافظ کار عربی به رهبری عربستان سعودی، به عوض اسرائیل، ایران گرفته است

ملک حسین پادشاه اردن نیز در سال 1994 عیسوی با اسرائیل پیمان صلح بست و روابط دیپلوماتیک برقرار کرد. یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین نیز با اسرائیل در سال 1995 عیسوی پیمان صلح اسلو را امضا کرد و کشور اسرائیل را به رسمیت شناخت.

اسرائیل در مقابل پیمان صلح با فلسطینی ها متعهد شد تا در آینده دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت بشناسد. برای مقدمات آن، اسرائیلی ها اداره مناطق فلسطینی را در داخل فلسطین مانند نوار غزه و ساحل رود اردن به فلسطینی ها داد. مجمع قانونگذاری فلسطین در سال 1996 عیسوی یاسر عرفات را به ریاست اداره خود گردان فلسطین برگزید

بیت المقدس شرقی که از سوی فلسطینی ها پایتخت آینده کشور فلسطین خوانده میشود از امضای پیمان بیرون ماند. این پیمان و توافقات دو جانبه مصر و اردن با اسرائیل اختلاف را در داخل کشور های عربی و سازمان های فلسطینی تشدید کرد. پس از آن گروه های اسلامی فلسطین مانند حماس و جهاداسلامی به عنوان نیروهای تند رو و مقتدر عرض وجود کردند و با مقاومتی که به انتفاضه شهرت یافت هم با اسرائیل و هم با سازمان آزادیبخش فلسطین به جنگ پرداختند.

گروه های فلسطینی به خصوص سازمان آزادیبخش فلسطین و حماس پس از کشمکش های خونین به تدویر انتخابات و پذیرش نتیجه آن توافق کردند. حماس انتخابات را در سال 2006 برد اما سازمان مذکور در واقع آنرا نپذیرفت. کشور های غربی نیز نتیجه انتخابات را نپذیرفتند و با اداره خود گردان فلسطینی برهبری حماس کنار نیامدند. عرفات در نوامبر 2004 وفات کرد وجای او را در رهبری اداره خودگردان محمود عباس گرفت. فسلطینی ها نیز دچار تفرقه شدند و به تشکیل دو حکومت جداگانه در ساحل رود اردن و نوار غزه پرداختند.

آقاي انديشمند