تاريخچه‌ی فلسطین  (بازگویی آنچه را که همه می دانند) : داکتر مـحی الدین مـهدی

                      هموطنان پاکدل

مخالفت با «انتقال سفارتخانهی ایالات متحدهی امریکا از تل ابیب به بیت المقدس»، صبغهی دینی ندارد؛ وگرنه، مى بايست پیش از همه شاهد قيام هايي عليه آن، در عربستان سعودی، و در دیگر کشورهای عربی مي بوديم. بيت المقدس، براى يهوديان بيش از مسلمانان، و برای مسيحيان بيشتر از اين دو، قداست دارد. در أنجا مرقد و مدفن پيامبران هر سه دين ابراهيمى قرار دارد

يهود و عرب تبارو حتى نياىِمشترك دارند؛ گفته مى شود همين امر منشاىِ بسيارى از منازعات و مخالفتها ميان أنان بوده است(1). بنابرين، فلسطین سرزمین آبایی یهودو عرب است. بيت المقدس یا مسجدالاقصی را حضرت داوودكه از اسلاف مسلَّم يهوديان بودبِنَا نهاد؛ و پسرش سليمان آنرا به پایهی اکمال رسانيد. از آن پس تا ويرانى آن بدست بخت نصر (یکی از شاهان بابل، متوفى ٥٦٢ق.م.)، پايتخت پادشاهان بنى اسرائيل بود. بخت نصر نه تنها مسجد الاقصی را خراب نمود، بلکه یهودیان را نیز از آن سرزمین بیرون راند(2). در تاریخ یهود، به این حادثه، «پراکندگی اول» گفته می شود.

چندی بعد از این، کورش پادشاه هخامنشی(559-529ق.م.)، بیت المقدس را دو باره اعمار کرد، و یهودیان را به آنجا بازگردانید. اما وقتی اسکندر مقدونی(332-323ق.م.) در پی فتوحاتش به این ناحیه رسید، یهودیان او را در بيرون راندن حكمران هخامنشی کمک کردند. پس از آن، یعنی در سال 70 میلادی، تیتوس امپراطور روم، بار دیگر بیت المقدس را ویران ساخت، و یهودیان را به اجبار از آنجا بیرون راند. یهودیان در تاریخ خویش، این رویداد را «پراکندگی دوم» می گویند؛ پراکندگی ای که حدود هزار و هشت صد و هفتاد سال، یعنی تا تشکیل دولت اسراییل در سال1948م به درازا کشید(3). حین ظهور اسلام، فلسطین جزو قلمرو روم شرقی بود. یعنی وقتی که مسلمانان به سوی بیت المقدس نماز می گزاردند، این سرزمین در تصرف رومی های بت پرست قرار داشت. همانگونه که با وجود مملو بودن کعبه از اصنام، مسلمانان رو به آن معبد سجده می کردند. می دانیم که در ضمن فتوحات شام، برای تسلیم گیری شهر بیت المقدس، شرط اهالی آنجا این بود که شخص خلیفهی دوم به این شهر بیاید، و اهالی مسیحی و یهود آن، کلید شهر را بدست او بسپارند. بیت المقدس از آن زمان تا آغاز جنگهایصلیبی در دست حکام مسلمان می بود؛ و طیکم وبیشدو صد سالی که این جنگها به درازا کشید، این شهر چند بار دست بدست گردید(4). حینیکه عثمانی ها بر مقدرات دنیای عرب مسلط گشتند، فلسطین جزو قلمرو خلافت عثمانی شد. با اینحال، اين شهر هيچگاهى از يهوديان و مسیحیان خالي نبوده است. از نتایج جنگ جهانی اول، تغییر نقشهی اروپا، و تقسیم متصرفات عثمانی در شرق میانه بود. چنانکه سوریه و لبنان را فرانسه، و فلسطین و اردن را انگلیس ها تحت قیمومیت خویش قرار دادند(5). از آن جایی که یهودیان انگلیس ها را در جریان جنگ یاری رسانیده بودند، بالفوروزیر خارجهی وقت انگلیسدر سال 1917م وعده سپرد که بعد از ختم جنگ، در اِزای آن خدمات، یهودیان را صاحب دولت بسازد(6). همان بود که در امر مهاجرت و اسکان آنان در فلسطین، تسهیلات لازم فراهم آورد؛ چنانکه با خرید اراضی اعراب توسط یهودیان، تناسب نفوس به نفع یهودیان تغییر کرد. این امر باعث تشدید ناملایمات بسیارگردیده، زد و خوردهای خونینی را بوجود آورد. در پایان جنگ جهانی دوم، و پس از استقلال کشورهای تحت قیمومیت، مسئلهی فلسطین، وخامت بیشتری کسب نمود. یهودیان برای خود دولت، ارتش و تشکیلات منظم اداری ساختند؛ اما عربها بیشتر به کمک ها و وعده های کشورهای عربی متکی بودند. هردو جانب آمادگی جنگی می گرفتند؛ تا سرانجام، شورای امنیت سازمان ملل متحد در 19 اگست 1948م. با صدور قطعنامه‌‌ی شماره 56، اين سرزمين را به دو بخش يهودى(51٪) و عربى(49٪) تقسيم كرد؛ بيت المقدس نيز به دو بخش شرقى و غربى منقسم گرديد؛ طوری که بخش شرقی آن به عربهای فلسطین، و بخش غربی آن به اسراییل تعلق می گرفت. اما از آنجایی که عربها این تقسیم را غیر عادلانه می پنداشتند، آنرا نپذیرفته، برای استرداد اراضی بیشتر، متوسل به جنگ گردیده، بر اسراییل حمله نمودند. ولی برخلاف انتظار، آنان اراضی بیشتری را از دست دادند. همین طور در جنگ 1967م.(مشهور به جنگ شش روزه)، علاوه بر قلمرو فلسطین، بخشهایی از کشور های اردن، سوریه و مصر نیز به اشغال اسراییل درآمد. کوشش ناکام دیگری که در سال 1973م.(مشهور به جنگ رمضان)- مخصوصاً از سوى مصربه عمل آمد، تغیيرى در اوضاع پیش نياورد؛ حتی چیزی باقی نمانده بود که قاهره، دمشق و امان نیز بدست ارتش اسراییل بیفتد. از آن پس كشورهاي عربىبه استثنای سوریه، عراق و لیبیایکی بعد دیگری با اسراییل تآمین مناسبات رسمی نمودند. در حال حاضر، داعیهی پس گیری بیت المقدس، و اعادهی حقوق مسلمانان فلسطین را ایران و ترکیه پیش می برند؛ همان هایی که اعراب آنان را «مجوس» و «بت پرست» می خوانند: تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل! یعنی مسئلهی بیت المقدس «بُعد عربي و اسلامی» خود را از دست داده؛ چنانکه در صدر این مقاله گفتیم، در هیچ کشور عربی، در برابر اقدام امریکایعنی انتقال سفارتش به بیت المقدسواکنشی نشان داده نشد؛ اعلامیهی اتحادیهی عرب، و سخنان پادشاه عربستان سعودی به رییس جمهور ترامپ، چیزِ در خور توجهی نیست. آنچه را که می شود از این اقدام امریکا دریافت اینست که: دیگر نمی توان امیدوار بود که اسراییل حاضر شود بیت المقدس شرقی را، در جوار پایتخت خویش، به حیث پایتخت فلسطین بپذیرد. بعد از این شاهد انتقال سفارتخانه های بسیاری به بیت المقدس خواهیم بود. ————————————————. 

١روايت دينى در اين خصوص (كه مسلماً از منابع يهودي است)، اينست كه اسحق جد اعلاى يهود، و اسمعيل نياىِ بزرگ عرب، هر دو فرزندان ابراهيم بودند. ساره مادر اسحق از اشراف مصر، و هاجر مادر اسمعيل كنيز ساره و از تبار حبشى بود

٢بابل نام تمدن باستانى است كه سال تأسيس آنرا حدود ١٨٩٥ق م گفته اند. بابل نام پايتخت حكمرانى اى بوده كه در ميان رودان( حوزهى سفلى رود هاى دجله و فرات) موقعيت داشت. در مورد اصالت نژادى بابليان گفته اند كه آنان سامى بودند، و به يكى از زبان هاي منشعب از خانوادهی «زبانهای آسیاییافریقایی» سخن می گفتند. برخی از اقوام عرب خلیج فارس از اعقاب آنها به حساب می آیند

٣طى اين مدت طولانى، مصايب فراوانى به يهوديان وارد گشت. به قول ويل دورانت، يهوديان اروپا در هر سى سال شاهد يك قتل عام بودند. ظاهراً امن ترين جا براى آنان، سرزمين هاى اسلامىمخصوصاً قلمرو عثمانیبود

٤يهوديان مقيم فلسطين، و بطور خاص آنانى كه مقيم بيت المقدس بودند، صليبيون را در پيروزى بر حاكم مسلمان و دستيابى به شهر همكارى كردند. ولى اولين قربانيان تجاوز صليبيون خودِ آنها بودند. پس از اين فاجعه، تا پايان جنگهاى صليبى، از تعداد يهوديان در بيت المقدس و تمام سرزمين فلسطين به شدت كاسته شد

٥قيمومت به معناى قيم شدن، متكفل امرى گرديدن، وظيفهیِ «اتاليق»يعنى آموزگارى را به عهده گرفتن. و اصطلاحاً مسئولیتهایی که یکی از کشورهای اروپایی، بعد از تقسیم قلمرو عثمانی، در قبال بخشهای جدا شده از آن قلمرو به عهده می گرفت، تا زمینه های مادی و تشکیلاتی تبدیل آن بخش را به یک کشور فراهم آورد

٦گفته مى شود كه ابتدا براى اين منظور مناطقى در ارجنتاين و يوگندا در نظر گرفته شده بود. اما آنچه توجه را به سوى فلسطين معطوف ساخت، فعاليت سازمان جهانى يهوديان بنام «آژانس یهود» بود. شعار این سازمان، که توسط تئودور هرتصل یهودی اتریشی الاصل تأسیس گردیده بود، بازگشت به فلسطین بود؛ این آرمان در اصطلاح شناخته شده‌‌ی «صهیونیسم » یعنی گرد آمدن بدور تپهی صهیون، خلاصه می شد. این تپه در اسراییلدر نزدیکی مرز با مصر(صحرای سینا)- موقعیت دارد؛ گرد آمدن به دور آن، یاد آور گردآمدن فرزندان و اعقاب حضرت یعقوباز مصر و کنعاندر پایان مفارقت طولانی یوسف از پدر بود.