نوروز رستاخیز طبیعت و نماد رنگین کمان غلبه نور بر ظلمت : مهـرالدین مـشید

نوروز نماد درخشش نور بر ظلمت و تجلی انکار ناپذیر فیض الهی در آفاق است که در یک رستاخیز پرجنب و جوش طبیعت را به جنبش و تحول تازه می آورد، رسم تحول پذیری را برای بشریت به ارمغان آورده و برای انسان های ظالم و ستمگر و فرعونیان تاریخ می فهماند که بساط ظلم و ستم و فساد و سایر زشتی ها پایدار نیست و دگرگونی اصل قانون خلقت و برخاسته از سنت الهی در هستی است. قوانین الهی در هستی که قرآن از آن به عنوان سنت الله یاد کرده است، به تمامی قوانین عام در هستی اطلاق می شود که بدون اراده و خواست انسان جاری و ساری است. از این رو دست انسان از مهار این قوانین کوتاه است و انسان جز تسلیمی و پذیرش آن راهء دیگری در پیش ندارد. از این رو خدا خواسته تا سنت جبری تغییر در طبیعت را در سیمای بهار به تصویر بکشد تا انسان ها بر “فطرالله” یعنی فوانین خدا در جامعه متوجه شوند و با اتکا و مشاهدهء تغییر در طبیعت، خود را برای تغییر در جامعه آماده بسازند. نوروز در واقع مشت کوبندهء طبیعت بر دهن تمامی ستمگران و زورگویان و فساد پیشگان در هر جامعه است تا پوزه های آنان را به سوی حقانیت راست کند و بر لجاجت ها و خیره سری های آنان با کلک نه بکوبند تا تاریخ را وارد فصل جدید نمایند. از این رو قرآن مسوءولیت تغییر در جوامع بشری را بر دوش انسان ها گذاشته و آنان را برای چنین ماموریتی آفریده است و هدف از نیابت انسان در طبیعت همین قدرت خداداد او است تا برای ادای مکلفیت خود بحیث خلیفهء راستین خدا در زمین عمل کند و کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک را پیشه کنند تا نیروی “سپاس”و پاسداری از ارزش ها اعم از ارزش های الهی در آفاق و انفس در آنان بارور و شگوفا گردد. از این رو بر بنیاد سنت انکار ناپذیر تغییر در جامعه خداوند انسان را مامور کرده است تا نه تنها برای تغییر در جامعه؛ بل برای هدایت و سمت و سو دهی درست و قانونمند این تغییر راه درست را بپیمایند و از این که تغییر حتمی است و نگذارند که به بیراهه برود. به همان گونه که دست انسان برای دخالت در قوانین عام هستی یعنی سنت الله کوتاه است و تنها رسالت کشف و شناسایی آن ها را دارند تا رسم و راه وزنده گی خود را با آن وفق بدهند و هماهنگ بسازند تا از رفتن به پرتگاهء نابودی درامان بمانند. به همین گونه انسان ها برای تغییر جامعهء خود بنا بر حکم فطرالله که نمایانگر تغییر بوسیلهءحکم فطرالله که نمایانگر تغییر بوسیلهء انسان در جامعه است، جدی و کوشا باشند.

آنچه در بالا اشاره شد حکایت از آن بوضوح فهمیده می شود که نوروز سنت خدا در هستی است که تجلی ذات الهی را به گونهء شگفت انگیز در طبیعت به نمایش می گذارد تا انسان های خفته از خواب غفلت ببدار شوند و ایستاده گان به تکان، خاموشان به فریاد، بیدردان احساس درد، نشستگان به قیام وادارد  و بالاخره تبا باشد که بی تفاوت ترین انسان هایی که به قول مرحوم شریعتی هنوز هم با آدم در بهشت بی خبری و فاقد مسوءولیت های تاریخی به سر می برند، از مقام ناآگاهی خروج و به تحرک و باز اندیشی به سرزمین انسانیت و مسوءولیت پذیری ها هبوط کنند تا حرکت برایستایی، تحول بر کرختی، تحول بر ایستایی، راست گویی بر اضافه گویی و کذب غلبه پیدا نماید. از این رو نوروز فصل شگوفایی و خیزش است که خداوند در نماد زیبا ترین رنگین کمان تحول، شکوهء هستی و عظمت خویش را به نمایش می گذارد تا بنده گان عاقل و آگاه اش بدانند که نوروز به هیچ دین و آیینی تعلق ندارد؛ زیرا نوروز مال طببعت است و سنت الهی در هستی تا باشد که انسان ها از آمد آمد آن ترک جبن و تنبلی و عطالت کنند و برای ساختن های مادی و معنوی و بهروزی های زنده گی همگام با طبیعت به کار و پبکار و بازسازی ادامه بدهند. نوروز با منطق رنگین و پویا برای آن عده ناآگاهان به زبان خاموش اتمام حجت می کند که می خواهند به بهانه های ناجایز دینی آن رنگ دینی بدهند و با استدلال های ناموجه و غیر علمی نوروز را ناشیانه به دین پیوند می زنند. در حالی که نه از نوروز و پیشینهء تاریخی آن اندکی هم آگاهی ندارند که نو روز به زمان هایی بر می گردد که نخستین انسان پس از به آ گاهی رسیدن و گذار از عصر گله داری به زمین داری روی می آورد که قصهء هابیل و قابیل در قرآن و پذیرفته شدن قربانی هابیل به معنای خروج از عصر دامداری به عصر زراعت نماد روشن پیشینهء تاربخی فرا دینی نوروز دارد. نوروز د ول تاریخ چنان در هر عصری برای هر نسلی با شکوه قامت آرایی کرده است که بنا بر جاذبه های پشکوهء آن پیروان هر دینی به آن تمسک جسته و دین خویش را بر نوروز تحمیل کذده اند تا بدین وسیله بر عظمت و شکوهمندی و حقانیت دین خود مهر تایید بگذارند. در حالب که نوروز یک پدیدهء مستقل و فرادینی ایت که با رنده گی انسان هایی گره خورده که در اصل به نام دین چیزی را نمی شناختند. باتاسف که شماری ناآگاهان که خود را تیکه داران دینی می خوانند و فکر می کنند که خداوند آنان را برای حفاظت دین خود آفریده است، حتا شرم از این هم ندارند که به بهای گرفتن خوشی های مردم بر پیشانی نوروز علامت دین زردشتی زده و بی توجه به ویژه گی های جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی عربستان با سایر کشور ها با استدلال ضعیف بر این سخن پیامبر که خداوند دو عید را برای مسلمانان بحیث روز های خوشی عنایت فرموده و با این استلال من درآوردی بر نفی جشن و خوشی نوروزی فتوا صادر می کنند. این در حالی است که هر روز روز خدا است و انسان ها حق دارند تا از هر روز به بهانه های مختلف جشن بگیرند و به زنده گی خود شور و شادی و طراوت ببخشند. این آخوند های بی سواد حتا باری این شعر زیبای مولانای بزرگ روم را هم نخوانده اند که چگونه مستانه و جانانه با سرودن این بیت” بیایبد بیایید که گلزار دمیده ــ بچرخید بچرخید که دلدار رسیده” در حالی که مولانا در این شعر حضور مست و خروشان معشوق خو را که همانا عشق ازلی او است، شاعرانه و زیبا به تصویر کشبده است و این شعر مشتی کوبنده حتا بر دهن آنانی است که می خواهند حتا پایکوبی ها و سبزه کوبی های مردم را ناشیانه رنگ زردشتی می دهند. در این شکی نیست که جشن نوروزی در زمان زردشتیان شان و شکوۀ بیشتری داشت  و اما این بخاطر عظمت نوروز بود که جاذبه های آن پیروان زردشت را به خود کشاند و از آن به عنوان یک روز ملی نه دنی تجلیل می کردند؛ زیرا در کتاب زردشتی ها حتا یک بار هم نوروز ذکر نشده است و از این می توان نتیجه گرفت که نوروز بر دین زردشتی تحمیل شده است.

یا این شعر جاودانهء مولانای بلخ که از آنسوی قرن ها نعرهء استقبال از نوروز را سر داده و در سیمای نوروز چیز های شگفت آوری را به تماشا نشسته و چشمان یار را در آن به جست وجو گرفته و یار لامکانی را در مکان نوروزی می جوید و آن را چنان مشک بو سرسبز می بیند که رنگ و روی یار لامکان را در او مستانه و شوریده به تماشا نشسته است:

ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی

چیزی به یار مانی از یار ما چه دیدی

خندان و تازه رویی و سرسبز و مشک بویی

همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی

یا این شعر فردوسی که بنیانگذار نوروز جمشید را می داند و می گوید:

به فر کیانی یکی تخت ساخت

چه ماید بدو گوهر اندر شناخت

***

چنین جشن فرخ از آن روز گار

بماند از آن خسروان یادگار

تنها این شعر نه؛ بل صدها اشعاری در آثار گرانمایهء شعرای بزرگ و متون ادبی نویسنده گان نامدار این سرزمین موجود است که نشان می دهد، نوروز به یک حوزهء وسیع جغرافیایی تعلق دارد که در گذشته ها کشور های آسیای میانه ، آذربایجان ، عراق، ایران و افغانستان را در بر می گرفت و تا سیکیانگ چین بعنی ترکستان شرقی امتداد داشت که به نام ایران یاد می شد.در آن زمان افغانستان و قسمتی از ایران به نام خراسان یاد می گردید. به بخش های از ایران فارس و به قسمت های از عراق، عراق عجم گفته می شد. این حوزه شهر های بزرگ از بلخ تا سمرقند، بخارا، بغداد، قونیه، سیستان و فارس دیروز و ایران امروز را به قول شاهنامه در بر می گرفت و مردمان سرزمین های افغانستان، تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران، بخش هایی از هند و پاکستان، ترکیه، عراق و حتا سوریه از نوروز بزرگ داشت به عمل می آوردند و هنوز هم در دوازده کشو شامل این حوزه از این روز بررگ داشت به عمل می آید و در بسیاری از این کشور ها در این روز رخصتی رسمی می باشد. مقام های تاجکستان بدین باور اند که نوروز برای تاجکان یک جشن هویتی است. جشن نوروز در تاجکستان با شکوه تر برگزار می شود. چنانکه در سال گذشت رحمان اف در تمام مراسم نوروزی در ولایت های گوناگون اشتراک کرد. در ازبکستان نیز از این روز باشکوه تجلیل می شود و از برکت نوروز بود که مشکل تاجکستان و ازبکستان بر سر نوگورنوقره باغ حل شد و مردم از گشوده شدن مرز با اشک های خوشی استقبال کردند.

هرچند به قول فردوسی نامدار بلخ مهد نوروز بوده و از آنجا به سرزمین های دیگر انتقال یافته است. این نشان می دهد که نوروز در افغانستان جایگاه” عظیم فرهنگی دارد و با تاسف که طور شاید و باید به آن پرداخته نشده است. از این رو جایگاه افغانستان در حوزهء فرهنگی جشن نوروز هنوز آن چنانی پیدا نیست. هرچند نوروز پیش از اسلام در ایران بویژه پس از ظهور زردشت در بلخ در زمان هخامنشیان شکوهء بیشتری داشت و اما پس از اسلام به دلیل مخالفت ایرانی ها با اسلام جشن های نوروزی هرچه با شکوه تر برگزار می گردید.

در صدر اسلام مخالفت آشکاری با نوروز وجود نداشته و برعکس روایاتی که شده، حمایت و استقبال پیامبر و یارانش را از نوروز می رساند. چنانکه از ابن عباس روایت شده که جام حلوا به پبامبر آوردند و از آن نوش جان کرد و پرسید که این بچه مناسبت است و گفتند، به مناسبت نوروز و پبامبر گفت، کاش هر روز برای ما نوروز بود. چهار خلیفهء اسلام با نوروز مخالفت خاصی نداشتند و در آن زمان در ابران و خراسان جشن های نوروزی برپا می گردید و خلفا هم به عید ها و سنت های مردم احترام داشتند و در برابر نوروز مخالفت نکردند. اموی ها این روز را تجلیل کرده و حتا معاویه این روز را رخصتی اعلام کر. عباسیان که در حکومت شان خراسانی ها نفوذ گسترده داشتند و فضل برمکی وزیر اعظم مامون بود، هم چنین از حامیان نوروز بودند و خلفا هدایای مردم را در این روز می پذیرفتند. این نشان می دهد که یک سلسله احادیث ناموثق از زبان پبامبر به نقل از ابودادوود مبنی بر این که اسلام بجای عید نوروز دو روز عید را به مسلمانان جایز شمرده است، ثقه نمی باشد. جالب این که در رابطه به نوروز به ففها اتکا شده است، در حالی که این کار پژوهش راویان، مورخان، انسان شناسان و باستان شناسان است تا بر بنیاد شواهد به استناد موضوع بپردازند. طوری که در بالا ذکر شد، روایت هایی وجود دارد که که نوروز در زمان پبامبر تا مدینه به آن صورت نرسیده بود و معلومات پبامبر در این رابطه چیز هایی بود که از زبان سلمان فارسی شنیده بود.

در آغاز شاهی یزدگر برابر به ۶۲۳ میلادی جشن نوروز در ۱۶ جوزا برگزار می شد. (1) در زمان خسرو پرویز که همزمان با پیامبر بود. نوروز در اول برج قوس برگزار می شد. این برگزاری برای پنجصد سال دوام داشت. در منظومهء ویس و رامین فخرالدین گرگانی آمده است که در زمان اشکانی ها نوروز در ماه قوس برابر به ۲۲ اگست برگزار می شد و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ در ۲۲ اگست برگزار می شد.

زردشتیان جشن های دارند به نام جشن اسفندگان، مراسم نیایشگاه شاه و رهام، اردژبهشت گان، خرداد گان، تیرگان و غیره که همه ریشهء اوستایی دارد و اما در اوستا هیچ نوروز ذکر نشده است. زردشتی ها در ه ماهء دوازده گانه یک روز را بحیث روز مقدس می خواندند. آنان جشن نوروز را در ۱۹فروردین تجلیل می کردند. اگر زردشتیان نوروز را در اول حمل برگزار کرده اند، صرف بخاطر ارجگذاری به فرهنگ خود و شریک دانستن با سایر برادران شان بوده است.

اسطوره شناس برجستهء ایرانی داکتر مهرداد بهار فرزند ملک الشعرا بهار در تاریخ زیر نام ” از اسطوره تا تاریخ” به صراحت اعلام می کند که نوروز و مهرگان مربوط به زردشتیان نبوده است. (۲)

شماری فکر می کنند که نوبهار بلخ مربوط زردشتیان است و اما هیوانگ تسانگ زایر چینایی می گوید که معبد نوبهار مربوط بودایی ها است که در امتداد هزار سال در کشور ما حکومت داشتند؛ اما مورخان عرب مانند “تجارالسلف” به اشتباه نوبهار را وابسته به زردشتیان گفته اند. نوبهار در اصل ‘نوا ویهار” است که نوا به معنی نو و ویهار به معنی معبد است. تسانگ می گوید این معبد در اوایل قرن اول و نیمهء دوم میلادی اعمار شده که دارای ۳۶۰ هجره بود که راهبان و روحانیان و دانشمندان بودایی در آنها می زیستند. پراجناکارا سرحلقهء راهبان بودایی بود.

پس از اسلام در زمان سامانیان مرکز حوزهء فرهنگی جشن نوروز سمرقند و بخارا و در زمان غزنویان مرکز آن در غزنی بود که با حضور سلطان همه ساله برگزار می شد. خوش بختانه افغانستان امروز در مرکز این حوزه قرار دارد که بلخ، هلمند، سیستان، هرات، سمنگان، کابل و غزنی از شهر های معروف این حوزه بوده که بسیاری داستان های اساطیری ایران باستان وابسته است؛ اما مرحوم کهزاد در صفحهء (۱۵۰- ۱۵۴) “افغانستان در پرتو تاریخ” به نقل از “موسو فوشه” نوشته که نوروز پیش از آن که یادگار هخامنشیان، اشکانیان و سامانیان باشد، در اصل در زمان شاه دانش پرور ملک شاهء سلجوقی جشن نوروزی رایج شده است. وی به مشورهء خیام و خواجه نظام الملک هر سال اول حمل را جشن می گرفت و از آن به بعد ادامه یاف و خلافت بغداد هم این روز را به رسمیت شناخت و از آن بزرگداشت به عمل می آورد. به اساس تقویم ملک شاهی از روز جمعه نهم رمضان ۴۷۱ خورشید تا کنون ادامه دارد. این تقویم که در افغانستان و ایران رایج است. بر اساس پیشنهاد جمعی از دانشمندان آن روزگار از سوی ملک شاه قبول شد که ایرانی ها در سال ۱۳۰۴خورشیدی نام ماه های ساسانی را برگزیدند. نوروز در حقیقت پیش از آنکه یادگار آتش پرستان باشد، یادگار سلطان باهوش و خردمند سلجوقیان است. شماری ها نوروز را براساس گفته های حاشیهء ابن عابدین کفر گفته اند. در حالی که این کتاب خیلی ضعیف است. به گونهء مثال در حاشیهء این کتاب در مورد امامت در کنار کنار داشتن اخلاق، تقوا، سن، نیکویی و غیره سپس کسی که همسراش نسبت به دیگران زیباتر باشد و شرط آخری هم کسی که سری بزرگتر و شرمگاهی کوچک تر داشته باشد. خواجه بشیر انصاری

ابونواس شاعر دربار هارون الرشید و امین الرشید کوشیده تا بهاریه یی را یک سره به زبان پارسی بپرازد:

به حرمت نوبهاری و گنگ رفتاری

ووثبه کوبکاری و شمس شهریاری

و ابسال و هاری، و حر ایران شهری

درافغانستان از قدیم میله های نوروزی در کابل در تپهء مرنجان، در دامنه کوه خیرخانه، در منطقهء جنوب غرب بالاحصار و دامنهء کوچهء خرابات، دامنهء کوهء سخی و باغ بابر برگزار می شد. به گفتهء استاد جاوید پیش از آن که پیکر بابر در باغ کنونی وی دفن شود. این باغ نوروزی نام داشت. این نام ها با آیین های مهرپرستی و بودایی پیوند دارد. از جمله واژهء خیرخانه در اصل “خورخانه” یعنی خانهءخورشید یا جایگاهء مهر است. معبد سوریا که سوریای هندی همان مهر یا میترایی است که آریاییان پیش از زردشت آن را می پرستیدند. در تپهء مرنجان هم آثار بودایی کشف شده که معلوم می شود، نام آن مانند واژه ء آسه مایی هندی است. به همین گونه خیرخانه هم در اصل خورابه یعنی جای خورشید یا پرستشگاهء مهر معنا می دهد. واژه های گرمابه و سردابه و مانند این ها ریشه در آن دارند. واژهء مهراب هم در اصل مهرابه است که جایگاهء مهر معنا می دهد. محراب در المنجد به معنای جنگجو و دلاور آمده است.(۳)

در افغانستان چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام حتا در زمان اغتشاش های فرزندان تیمورشاه از این روز بزرگ داشت به عمل می آمد و جشن های مردمی برپا می گردید و میلهء دهقان از سوی حکومت به هدف تشویق دهقانان برگزار می گردید. مایهء تاسف است که از این روز در سطح بزرگ تجلیل به عمل نیامده و کار های فرهنگی در این عرصه اندک بوده است. از این رو کار در سطح ملی در پیوند به نوروز کم رنگ به نظر می رسد. نوروز بنا بر عطمت تاریخی آن به عنوان میراث فرهنگ معنوی بشری در سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی سازمان ملل یا یونسکو به ثبت رسیده است و مجمع سازمان ملل جشنن نوروز را در سال ۲۰۱۰ به رسمیت شناخت.هر سال از سوی ۱۲کشور افغانستان، ایران، تاجکستان، آذربایجان، قزاقستان، قرغزستا، ازبکستان، ترکمنستان، هند، پاکستان، عراق و ترکیه با حضور رییسان و نماینده گان سازمان های بین المللی و سفیران و دیپلومات های مقیم برگزار می شود؛ اما این بسنده نیست و برای ارج گذاری از نوروز گام های بلندی باید برداشت تا در شکوه و جلال آن خشکه مقدسان از خود راضی و به قول معروف” عقل کل” پا در گل بمانند. از این که جشن نوروز مربوط به یک حوزهء وسیع جغرافیایی است و بیجا نخواهد بود که این کشور ها برای شناسایی جایگاهء جشن نوروزی در سطح کشور های منطقه و تاثیر گذاری آن بر فرهنگ های کشور های منطقه مطالعه شود تا از یک سو ویژه گی های مشترک فرهنگی حوزهء جشن نوروز مشخص شود و از سویی هم ابعاد میان فرهنگی آنها بیشتر برملا شود که این می تواند در راستای غنای فرهنگی این حوزه و هم مبارزهء آنان با تروریزم موثر باشد. تنها کار وسیع فرهنگی چه درسطح داخل کشور ها و چه در سطح کشور های منطقه می تواند، افکار همگانی را برضد تروریزم و افراطیت بسیج کند. در این صورت نه تنها تروربزم در عرصهءتبلیغاتی شکست می خورد؛ بلکه با بلند رفتن سطح فرهنگی کشور های منطقه تروریستان فرصت سربازگیری را نی از دست می دهند.

از آنچه گفته آمد، شواهد تاریخی نوروز وابسته به یک حوزهء نمدنی و فرهنگی از فرغانه تا هند و از عراق تا کاشغر است که امروز در اثر مهاجرت ها به جشن جهانی بدل شده است. بخاطری که مردمان این حوزه در تمام جهان منتشر شده اند. امروز بنا برعوامل گوناگون سیاسی و اقتصادی رابطه میان کشور های همزبان شکسته است و روابط عاطفی و روانی میان شان کم است یعنی فاقد همدلی ها شده اند. این نکته می تواند، برحوزهء تمدنی و فرهنگی و مسترکات فرهنگی اثرگذار باشد. راه اندازی گفتمان های وسیع فرهنگی میان این حوزهء مشترک می تواند این رابطه را تقویت کند که ایجاد همچو جریان ها می توانند فاصله ها را کاهش بدهند. دست کم با تاسیس انجمن کلان در سطح کشور های این حوزه می تواند، زمینه ساز و توسعه و رشد و راه اندازی گفتمان ها میان کشور های حوزۀ جشن نوروزی شود و این می تواند، زمینه ساز تحولات بزرگ فرهنگی و اقتصادی به نفع کشور های منطقه شود. سازمان ایکو که بیشترین اعضای این حوزه را تشکیل می دهد، می توانند، در این رابطه کاری های بزرگی را انجام بدهند. یاهو

۱ – سیروس ابراهیم زاده؛ نوروز علمی و نوروز افسانه یی، انتشارات کانون لاس انجلس، امریکا، ۱۹۹۹، صفحهء ۵

۲ –  بهار، داکتر مهر داد فرزند ملک الشعرا بهار، از اسطوره تا تاریخ ، صفحه ۳۴۷

۳ –  یادداشت های استاد زریاب