میر علی احمد شامل : نوشته امان کبیری

   میر علی احمد شامل فرزند میر محمد حسین خان شامل در سال ۱۳۰۶ خورشیدی برابر به سال ۱۹۲۷ میلادی در چنداول کابل دیده به جهان گشوده است .
تحصیلات ابتدایی و ثانوی خود را در لیسه نجات به پایان رسانیده سپس وارد دانشکده حقوق دانشگاه کابل گردید.
پدرش از جمله مامورین وزارت خارجه اعلیحضرت امان الله خان بوده که در تعلیم و تربیه پسر ارشد خویش توجه زیاد را مبذول داشته با تاسف که در عهد سلطنت نادر خان سبب اینکه به جمله اقلیت مذهبی اهل تشیع تعلق داشت از کار برطرف گردید.
میر علی احمد شامل از جمله مبارزین راستین و شاعر ورزیده کشور بود . از عنفوان جوانی با بی عدالتی ها ،بی قانونی ها و استبداد زمان خود دست به گریبان بود .
زنده یاد میر علی احمد شامل زمانی که هنوز دانش آموز صنف دوازده لیسه نجات بود در تظاهرات خیابانی جوانان مبارز شرکت نموده برای مدت سه ماه از طرف مقامات صالحه اخراج گردید . به همین منوال وقتیکه آقای شامل در سال ۱۳۲۹ خورشیدی در صنف دوم دانشکده حقوق مشغول درس بود اتحادیه محصلین تشکیل و عضو اتحادیه محصلین گردید .


اتحادیه محصلین هر هفته کنفرانس های سیاسی ، اجتماعی و انتقادی برای جوانان وطن دایر می نمود و محصلین پیشتاز خطابه های تند و آتشین ایراد می نمودند که آقای شامل با بلاغت و فصاحت کلامی که داشت احساسات قلبی و ملی خود را تبارز می داد .
با وجودیکه در این ایام شاه محمود خان صدراعظم نسبی تا اندازه برای جوانان اجازه آزادی بیان و گفتار داده بود اما بلآخره در ۱۶ عقرب سال ۱۳۲۹ خورشیدی از طرف سرکار مسدود گردید و تعدادی از جوانان که طرفدار جریانات سیاسی و ( جمعیت وطن ) بودند ،دستگیر و از دانشگاه خارج گردیدند و شامل نیز برای چهار سال از ادامه تحصیل باز ماند.
در سال ۱۳۳۵ خورشیدی فقید شامل از دانشکده حقوق به عنوان شاگرد ممتاز فارغ التحصیل گردید و همزمان در وزارت پلان شامل وظیفه گردید .
میر علی احمد شامل همیشه با صراحت لهجه ، فصاحت کلام ، عشق به وطن و صداقتی که برای اعتلای وطن و بهبودی روزگار مردم مظلوم که تحت یوغ و ستم و استبداد قرار داشت مبارزه کرده و سخنرانی های زیاد می نمود .
علی الرغم که مرحوم شامل از یک خانواده مذهبی برخاسته بود اما خودش به عنوان یک شخص روشنفکر یا سکولار طرفدار جدایی دین از سیاست بود .
بعد از سپری شده سه ماه از کارش در وزارت پلان در ۱۵ سرطان سال ۱۳۳۶ خورشیدی به اتهام همکاری با کودتای عبدالملک خان عبد الرحیم زی وزیر اسبق وزارت مالیه با حاجی عبدالخالق خان معاون بلدیه یا شاروالی ، غلام حیدر پنجشیری ، محمد آصف آهنگ و نادرشاه هارونی دستگیر و روانه زندان گردیدند و برای مدت بیش از پنج سال تا ختم دوره صدارت سردار داود خان از بند آزاد شدند .
میر علی احمد شامل که قبلا” ( سالک ) تخلص می نمود شخص صادق ، وطن دوست و یکی از چهره های درخشان جنبش های سیاسی و روشنفکری کشور بود .
در شعر و شاعری ید طولا داشته مرد آزاده ، استوار و آگاهی بود اوضاع سیاسی وطن را همیشه تحلیل و تجزیه می نمود .
در جای می گوید :

به زیر خاک بری آرزوی آزادی
اگر به خون نکنی دامن کفن رنگین

اکثر اشعار خویش را در زندان در سال ۱۳۳۷ خورشیدی سروده است . دیوان اشعارش بنام ( افکار پریشان ) نامیده شده است .
یکدوره کوتاه به حیث رئیس گمرک ولایت مزارشریف ایفای وظیفه نموده اما در سال ۱۳۵۲ خورشیدی در وقت جمهوریت سردار داود از وظیفه سبکدوش گردیده است .
با صد درد و دریغ این شخصیت برازنده و صادق وطن در ۱۵ جوزای سال ۱۳۵۸ خورشیدی توسط کودتاچیان ثور گرفتار و تا کنون از ایشان اطلاعی در دست نیست.
فقید میر علی احمد شامل متاهل بوده و همسرش محترمه فوزیه شامل لیسانس دانشکده سیانس و معلمه و آمر دیپارتمنت کیمیا و بیولوژی لیسه سوریا ، و دارای دو پسر و یک دختر بوده پسرانش شفیق شامل از رشته آلمانی و فارسی به درجه دوکتورا فارغ گردیده و در زمینه موسیقی دسترسی کامل داشته و به حیث آواز خوان شناخته شده می باشد . پسر دومی اش مسعود شامل است که در رشته حقوق تحصیل نموده است و در یک محکمه کالیفرنیای جنوبی منحیث وکیل ایفای وظیفه می نماید.
دخترش بانو رویا شامل وحدت در رشته طب دندان در آمریکا تحصیل نموده است .

اینک نمونه از سروده های زنده یاد میر علی احمد شامل :

جدا گر ز آشیان گشتم ، به گلشن آشیان دارم
هنوزم در دماغ دل ، جنون ار مغان دارم
برنگ و بوی این گلشن مرا پیوندی دیرین است
نهانی شکوه ها اما ز مکر باغبان دارم
شکستی بال و بستی پرفگندی در قفس اما
هزارم من که با یادش هزاران داستان دارم
نمیرد ذوق پروازم نگردد آتشم خاموش
ز سوز دل در این وادی قبس ای دوستان دارم
ز فطرت در نهاد خود زیمن عشق و آزادی
زبان آتشینی و دل آتش زبان دارم
تپش دارد غبار من اگر خاکم دهی برباد
چو بسمل از تپیدن ها به دل تاب و توان دارم
بزن آتش به جان من مسوزان آشیان من
که من امید سوزانی به وصل آشیان دارم
فراز بالش بسمل بیاد آشیان هر شب
به لب آوا به سر غوغا به دل آه و فغان دارم
نه آوای درآیی و نه خضری اندرین وادی
نه امیدی ز یاران و نه چشم از کاروان دارم
برفتم زین چمنسالکچو لاله داغ اندر دل
هزاران آرزو اما به هر داغی نهان دارم