بخـوان مـرا : شفـیقـه یارقـین

امشب به باغ خلوت رؤیا بخوان مرا

تنها ز خویشتن شو و تنها بخوان مرا

با صدهزار جلوه به دیدارت آمدم

با صدهزار شور و تمنا بخوان مرا

من تشنه تر ز ماهی ام، ای موج اشتیاق

شوریده تر به سینة دریا بخوان مرا

تا پر شوم ز عطر نفسهای مولوی

با بانگ نی به عالم بالا بخوان مرا

پاکیزه است چون پر پروانه دامنم

بر بستر طهارت گلها بخوان مرا

با کبر خسروانه مخوانم به بزم خویش

فرهاد شو، به همت و تقوا بخوان مرا

دلگیر از این تداوم تکرار گشته ام

با تازه های عاطفه یکجا بخوان مرا

دیروز را ز خاطر ایام خط  بزن

امروز باش با من و فردا بخوان مرا

ش. ی. دیباج

جنوری  ۲۰۱۷

شفیقه یارقین