آیا دستانی بهم داده شده تا طومار عمر حکومت را ببندند : نوشتهء مهرالدین مشید

سیاستگران درگیر تقسیم قدرت؛ اما تروریزم، فقر و کرونا بیداد می کند. در این روز ها مردم افغانستان روز های دشوار و آزمونی را پشت سر می گذارنند. هرچند این مصیبت مردم افغانستان تازه نیست و این مردم مظلوم از چهار دهه بدین سو درگیر فاجعه اند و قربانی سناریو های رنگارنگ استخباراتی هستند. آنان در این مدت نه تنها با تهاجم و تروریزم و جنگ نیابتی شبکه های جهنمی اسخباراتی رو به رو اند و سرنوشت شان در میز قمار بازی های سیاسی و استراتیژیک  کشور های منطقه و جهان رقم می خورد، بل بدتر از آن تحت حاکمیت فاسد ترین زمامداران و سیاستگران جاه طلب و حکومت های فاسد و بیکاره و از خود راضی و دست و پا بین بیگانه ها به سر می برند هر روز درگیر چانه زنی ها برسر دست یابی به قدرت و تقسیم قدرت هستند.

آنان چنان درگیر خود اند که کمتر برای مبارزه با تروریزم می پردازند، در حالی که دندان های تروریزم هر روز تیزتر می شود و هر روز یشتر از روز دیگر حتا استخوان های این مردم را شکسته اند. آنان در زیر چتر چنین حکومت ها و در زیر چوگان زمامداران بیشتر فاسد و خودخواه و قوم گرایی به سر می برند که حاصل حکمروایی های شان بر این مردم جز تاراج و غارت و فقر و بیکاری و تهی دستی و فساد و قاچاق مواد مخدر و تجارت تریاک و معامله بر سر انسان چیز دیگری نیست. در این جنگل انبوۀ زمامداران و سیاستگران بیش از افزون اند، آنانی که از درد مردم فارغ اند و رنج انسان داشتن در وجود شان مرده است و همه در زیر درخت های بی ننگی سخت مشغول معامله و  بازی بر سر انسان دردمند و فقیر این کشور اند. بازار معاملۀ آنان چنان گرم است که یگان و دوگان آدم هایی هم در کاجستان های غرور این جنگل قامت آرای می کنند. در آشفته بازار این جنگل گم شده اند. بنا براین در چنین حالی نه تنها اندک ترین امیدی برای بهبودی و چشم انتظار نیک به آینده در رگ رگ انسان این سرزمین جان نمی گیرد، برعکس هر روز آرزو های شان را در زیر این جنگل انبوه پرپر شده می بینند و گذشته ها که گذشت و آینده ها را بدتر از گذشته به سان زنگوله های سنگین یخ در حال ذوب شدن می ینند. با خیال آرام آینده های مرگ بارتر را ناگزیرانه به تماشا نشسته اند، اما هزاران دریغ و درد که رنج این ملت هر روز بیشتر از افزون می شود و بساط مصیبتی در این کشور برچیده نمی شود که بساط مصیبت بزرگ تر بر کنج و کنار آن پهن تر می شود.

حالا شاهد هستیم که هنوز کمر این مردم از زیر ضرب وحشتناک تروریزم نه تنها اندکی راست شده و برعکس خمیده تر و سکسته تر شده است؛  چیزی از بار فقر جانکاه از شانه های آنان کاسته نشده و چنگال فساد هنوز هم بر استخوان های آنان سنگینی دارد و افعی قوم گرایی و تبعیض هر روز بیشتر از روز دیگر در تار و پود این ملت زهرپاشی می کند و عظمت و ارزش ها و فضایل گذشته این مردم واین سرزمین هر روز در زیر چوگان خودخواهی ها و جاطلبی ها و سر کشیدن فاسد ترین افراد بیرحمانه به آتش کشیده می شود که بر روی آنها حتا گرد و غبار ارزش های جدید نوزده ساله هم چیزی خودنمایی ندارند. در چنین حالی بلای دیگری بر طر این ملت به نام کرونا نازل شد که حتا کرونای سیاسی این کشور را کرونایی تر کرده است  جنگ قدرت در کشور را وارد فاز جدیدتر کرده است و خیال و هوای زمامداران و سیاستگران را نیز ویروسی و ایپیدمیک کرده است. در فضای ساری آن سیاستگران دچار نوعی از خودبیگانگی و خود بزرگ بینی شده اند و هر یک به تعبیری خود را ناف زمین تصور می کنند و به گفته ای ریسمان به آسمان می تنند.   

دو نفر از آقایان که نام های شان فراموشم شده؛ چند روز پیش به ارتباط به توافق رسیدن داکتر عبدالله با رئیس جمهور غنی در اصول، با تلویزیون طلوع گفت و گو داشتند و به پرسش های خبرنگار پاسخ می دادند. یکی از آن جنابان چنان با اعتماد به نفس و به تعبیری با تحکم صحبت می کرد که گویا نماینده عام و تام الاختیار آقای غنی است و چنان معلوم می شد که گویی بر سر خوان تقسیم نشسته  و چمچه هم بر دست اش و از دست اش یک قطره آب هم ضایع نمی شود. این آقا چنان با شد و مد از داعیه آقای غنی دفاع میکرد و از قانون اساسی ای سخن می گفت که  باربار پرپر شده و در آن چیزی نمانده است. این آغا طوری صحبت می کرد که گویی همه کاره و عام الاحتیار و تام الاحتیار است و بر همگان فرمان می راند و از لحنش معلوم بود که چنان در اشتیاق قدرت می سوحت که حتا حاضر به تحویلی و تقسیم یک ماموریت کوچک هم به طرف مقابل نیست. این در حالی است که آن جناح به سلام این بیچاره چندان علیک گرم هم نمی گوید. تاسف بارتر این که این آغاچنان سر به هوا و دل به تماشا بود که لحظه ای هم زحمت پایین دیدن را به خود نمی داد تا ببیند که این مردم مظلوم با چه فقر  و بیکاری و تهی دستی و خطر تروریزم و خطر کرونا آنان را تهدد می کند و بیشتر از ۷۰ درصد آنان زیر خط فقر زنده گی میکنند. حتا آن بیچاره  را  خودبزرگ بینی چنان از خودبیگانه کرده که حتا به روان مردم هم اندکی آگاه نیست تا بداند که این فلاکت زده گان جز آرزوی رفع اختلاف میان رهبران حکومت و در گام دوم صلح سراسری در کشور فکر دیگری ندارند، زیرا از هر دو جناح گله مند و متنفر هستند که با وجود وعده های کلان به کم ترین آن ها جامۀ عمل نپوشیدند. پس درچنین حالی معلوم است که درفشانی های این آقا برای شان جالب و شنیدنی نبود. نه تنها این آقا، بل تمامی آنانی که در افغانستان سرگرم چانه زنی برای تقسیم قدرت اند. چنان غرق خود اند و نمی دانند که فقر و بیکاری و تهی دستی بدتر از کرونا در کشور بیداد می کند و هر روز به لشکر گرسنگان در کشور اضافه می شود.  این در حالی است که ضعف مدیریتی در رابطه به دستگیری مستمندان محسوس است و از شکایت های مردم معلوم است که پروسۀ کمک رسانی با دشواری های زیادی رو به رو است و هنوز حضور مفسدان برای دزدی حتا چند بوجی آرد در محل های توزیع سنگین به نظر می رسد. چه بهتر بود که بجای توزیع ده قرص نان یک بوجی آرد در هر ماه به یک خانواده مستحق توزیع می شد که هم از استفاده جویی ها و دزدی آرد و هم از شیوع ویروس کرونا پیش گیری می شد. این در حالی است که هر روزی که به روز های قرنطین افزوده می شود، اثر ناگوار آن یک گام پیشتر از کرونا گلوی مردم ما را می فشرد و فشار اقتصادی را بر آنان بیشتر می سازد. با این حال کرونا در افغانستان به شمشیر چند لبه بدل شده است  که هر لبۀ آن در نماد کشتار، فقر، بیکاری و بدروزگاری به گونه ای گلوی انسان این سرزمین را می فشرد. 

بنابراین ویروس کرونا بدتر از تروریزم در عرصه های گوناگونی در کشور ما به مانور پرداخته است، نه تنها سیاستکران ما را به بیماری خودبزرگ بینی دچار کرده و آنان را تا سرحد از خودبیگانگی به پیش رانده است، بل در حوزه های اقتصادی بیشتر مردم ما را زمینگیر کرده است. دراین میان ناکارآیی های حکومت و فقر مدیریتی و افزایش فساد مزید بر علت شده و توسن بی خیال کوید ۱۹ را بیشتر مهمیز می کند.  

در این شک نیست که کرونا به بیماری جهانی بدل شده است و جهانیان در این روز ها روزگار سختی

 را سپری میکنند و تمامی کشور های جهان از شمال تا جنوب و شرق تا غرب در صف اول مبارزه با ویروس کرونا قرار گرفته اند. شگفت آور این که کشور های غنی و پیشرفته را بیشتر از کشور های فقیر مورد تهدید قرار داده است؛ اما تهدید آن در حال گسترش است و آیندۀ و غیرقابل انتظار را در پیش دارد که نمی توان خطر و تهدید آن را بر میزان شیوع کنونی آن در جهان سنجید. هرچه باشد فشار روانی و اقتصادی آن بر کشور های مثل افغانستان که از چهاردهه بدین سو ناامن است و از نوزده سال بدین سو درگیر جنگ نیابتی کشور های منطقه و جهان است، به مراتب بیشتر از کشور های دیگر است؛ زیرا که کشور های مثل افغانستان که دارای اقتصاد وابسته بوده و امکانات اقتصادی آن محدود است. از سویی هم حکومت ناتوان و درگیر اختلافات داخلی که به سواعتماد هم دچار است. پس شکننده گی آن در برابر موج کرونا به  مراتب بیشتر از کشور های پیشرفته است. 

کرونایی که نه تنها انسان و سیاست و اجتماع و اقتصاد را سخت در نوردیده است و تمامی معادله ها در حوزه های سیاسی و نظامی و اقتصادی را در جهان درهم تنیده و دگرگون کرده است. صف بندی های منطقه ای و جهانی را عوض و پیمان های نظامی و سیاسی در سطح منطقه و جهان را تغییر می دهد؛ پس معلوم است که در قوس و قزح این دگرگونی ها کشور هایی مثل افغانستان انتظار بیشترین قربانی را داشته باشد.  بویژه این که زمامداران و سیاستگرانش سخت درگیر چانه زنی بر سر تقسیم قدرت اند و تروریزم و فقر و بیکاری در آن بیداد می کند. آشکار است که در این حال مردم ناگزیر اند تا بار تمامی فشار ها را ناگزیرانه به شانه های خود بکشند، ناگزیر اند تا نه تنها در برابر بیداد فقر و بیکاری و تنگدستی با روی بروند و نه با پشت، بلکه برای مبارزه با تروریزم وحشی هم آماده گی داشته و دربرابر هر نوع پی آمد آن آماده گی کامل داشته باشند. این در واقع زنگ خطری است برای زمامداران و سیاستگران کشور، هرگاه بعد از این هم متحد نشوند، زود است که همه چیز از هم بپاشد و تاریخ بیرحمانه بر مردم افغانستان بوسیلۀ امریکا تکرار شود. آقایان با دو سرنوشت حتمی دچار خواهند بود. یا مرگ یا فرار و نزد خانواده های خود به خارج خواهند رفت و مردم را در آتش تروریزم و حامیان  منطقه ای و جهانی آن حواهند افگند؛  زیرا از نظر حامیان خارجی این حکومت عمرش تمام است؛ حکومتی که نه قدرت وجرات تفاهم در داحل و نه توان جنگ و نه یارای صلح را دارد و غرق در فساد است  و ظلم و بی عدالتی در تمامی عرصه ها بیداد می کند، اگر این چنین باد، پس طومار عمرش بسته است. یا این که می شود، گفت دستانی به هم داده شده تا طومار عمر این حکومت را ببندند.