زبان محاوره ای بشکل فجیع وارد زبان نوشتاری شده است : نوشتهء بانو صفا امانی-و تبصرهء ضیا باری بهاری در این مورد.

”این روز ها صفحات مجازی سبب شده است تا زبان محاوره ای بشکل فجیع وارد زبان نوشتاری شود” 
خانم صفا امانی در صفحه فیسبوک خود با این سر خط به موضوعی مهمی اشاره نموده اند که این مشکل واقعأ قابل اندیشه می باشد.
نوشته شان را موفق نشدم به اشتراك بگذارم. این هم نظر من در این ارتباط که امروز صبح در پای پیام شان گذاشته بودم: من با این انتقاد بجا و زیبای شما کاملأ موافقم، واقعأ در جمع کاربران فیسبوک آن طوری که دیده می شود بسیار اندک هستند نویسنده گانی که درست با اندک غلطی می نویسند،از جمله خودم. شوربختانه اکثریت فیسبوک را به دفتر چتل نویس خود تبدیل نموده اند، صرف نظر از چرندیات و اراجیفی که به آدرس مخالفین و غیر مخالفین خود بعضی ها می نویسند.  غلط نویسی و نوشتن با گویش های محلی در این أواخر به یک عادت روز تبدیل شده است، وضعیت تلویزیون ها در داخل أفغانستان بد تر از فیسبوک است. زبان یکیست اما لهجه ها فرق می کند.  متأسفانه فرهنگی ها و نویسنده گانی که در ادبیات زبان فارسی مسلط هستند بسیار کم توجه اند به این مشکل و یا اگر واضح تر بیان کنیم اصلأ توجه ندارند.

من شخصأ بار ها وقتی که مشکلی داشتم در معنی شعر و یا استفاده بعضی کلمات و حروف چندین بار به استادان زبان و ادبیات مراجعه کردم، هم در پیامگیر خصوصی شان و هم در صفحه عمومی فیسبوک، اما با تأسف به پرسش هایم پاسخ ندادند، به استثنای یک دو دیگران به اصطلاح خود را در کوچه حسن چپ زدند، این بی تفاوتی را که آدم می بیند شک و تردید پیدا می شود که در نوشتن چیز های که ما مشکل داریم استادان ما هم شاید مشکل داشته باشند؟! با معذرت اکثریت کاربران فیسبوک در نوشته های شان در املأ و انشأ مشکل دارند، اما داریم استادانی که فهم و دانش آنرا دارند که به این مشکل مسؤلانه رسیدگی نمایند، نمی دانم چرا به این مشکل مصیبت بار ادبی نمی پردازند؟
من حاضرم یکی از مقاله های پژوهشی و انتقادی خود را که سال ها پیش نوشته بودم و در سایت های فارسی نویس به نشر رسیده بود در اینجا در پای این پیام شما بگذارم کاری خوبی می شود اگر شما و یا کسی از استادان پیدا شود و غلطی های آنرا اصلاح نماید تا دیگران هم از اصلاح آن غلطی ها چیزی بیآموزند و نوشته های خود را با کمتر غلطی بنویسیم.
یک نکته دیگر را که من در گذشته به آن اشاره نموده بودم در اینجا دو باره همچو تکرار احسن آنرا خاطر نشان میسازم:
….واقعأ از اصطلاحات و کلمات کوچه یی و لهجه های محلی باید در نوشتار و گفتار ادبی خود بپرهیزیم، ادبیات کوچه و خیابان تا ادبیات روزنامه و رادیو و تلوزیون باید فرق داشته باشد، زبان فارسی مانند دیگر زبان ها لهجه های مختلف دارد، چه در افغانستان چه در ایران و تاجیکستان و دیگر مناطقی که در آن جا ها غالبأ با زبان فارسی حرف می زنند، لهجه ها فرق می کند، اما زبان ادبی ما در همه جا یکیست، و عام فهم است و عام فهم باید باشد.آلمانی ها به آن می گویند
.Hoch Deutsch
اگر ما همه با لهجه های محلی خود بنویسیم دیگر از این «دَر دری» چه جور خواهد شد. معیار گویش ادبی ما در افغانستان در رادیو و تلویزیون گویش فارسی کابلی بود، باید چنین باشد. در تاجیکستان لهجه تاجیکی دوشنبیگی است و در ایران تهرانی بود در آنجا هم فکر می کنم بعد از انقلاب اسلامی وضعیت زبان چندان خوب نیست و دیگرگون شده است، اما نوشتار ادبی ما یکی است (صرف نظر از رسم الخط روسی در تاجیکستان)

نوشتار ادبی آنطوری که در بالا تذکر دادم در بین همه گوینده گان زبان فارسی باید یکی باشد.یک کتاب در هر خصوصی که باشد اگر در مونشن و یا فرانکفورت به زبان آلمانی نشر می شود خواننده زبان آلمانی در سویس و اتریش به سهولت می توانند آنرا بخوانش بگیرند، در حالی که آنها لهجه های محلی خود را دارند، اگر در اتریش کتابی به زبان آلمانی نشر شده است آنرا در سراسر آلمان بخوبی می توانند مطالعه کنند، در انگلیسی و فرانسوی و دیگر زبان ها هم چنین است که زبان کوچه و لهجه ها از زبان ادبی رادیو و تلویزیون و روزنامه تفاوت دارد..

با درود و مهر

ضیا باری بهاری