زبان هاى كلاسيك جهان: آریان

بنام خداوند علم وهنر!

گفتند كه چهار زبان است اولى، يونانى بترتيب فارسى-درى، لاتينى و سانسكريت كه باستانى بودن زبان ، ادبيات غنى و تغيير اندك در هزارهَ اخير را مبنا و ملاك قرار داده اند . اما اين مهم را همه ميداند كه زبان فارسى درى  ياهمان فارسى باستان زبان كلاسيك اول جهان بوده و است نه دوم, چرا كه در نشست ادبى سه روزه برلين سال ١٨٧٢ ميلادى اروپاييان  ياغربى  ها بودند كه داورى مى كردند ولى شوربختانه در آن زمان ما در كشور خود موقع آن را نداشتيم تا در اين نوع مسائل كدام گفتمان يا بحثى داشته باشيم و يا كه بدانيم در دنياى فرهنگى، ادبى و علمى چه جريان دارد .به هر روى واژه كلاسيك از زبان يونانى و واژه كلاسيكوس مشتق شده است كه در وهله نخست درجه اول معنا شده  بود و بعد ها زيبا و الگو معنى شده است . حالا بايد بپردازيم به زبان هاى كلاسيك جهان، پس بدانيد كه در يونان پيش از “هومر” و دوشيزه “سافو” اولى از مردان و دومى از زنان هيچ نويسنده و يا عالم ،دانشمند، شاعر و يا كدام نسك ، بياض يعنى كتاب و دست نويس كه پايه علمى يا اكادميك داشته باشد وجود نداشته و اولين نبشته ها “ايلياد” و “اوديسه” از هومر بوده است كه در ٨٠٠ قبل از ميلاد نبشته شده است و يك مشت سروده هاى رزمى و حماسى بوده و هر بياض شامل ٢٤سروده است و اصلن تمامى تمدن و تاريخ

فرهنگى يونان و اروپاييان را ما از هومر ميدانيم و از قشر زن اولين نفر دوشيزه سافو بوده كه شاعر غنايى يا   “ليريك” كه اشعار عاطفى و احساساتى سروده است. و آخرين دانشمند به دنبال نويسنده گان دور باستان يعنى متاثر از فرهنگ يونان فلوطين بوده است كه بعد از او  تا دير زمانى  كسى دگر را نمى بينيم تا در آن پيمانه ى باشد كه در موردش بحث كنيم اما در زبان فارسى شما خود بايد بدانيد كه چندين قرن پيش از يونانيان ادبيات “اوستا” وجود داشته كه به چندين بخش تقسيم شده بود و در دوازده هزار پوست نبشته شده است و قديمى ترين بخش آن سرودهاى “گاتها” است.

و پيش از آن نيز ادبيات “ويدايى” كه همان سروده هاى كهن “ريگ ويدا” است اگرچه ريگ ويدا شفاهى بوده است ولى چندين قرن پيش از اوستا وجود داشته و تا حال مردمان هند از آن بجاى سروده هاى كهن تاريخى، فرهنگى و مذهبى استفاده مى برند و خيلى ها برايشان ارزنده و مهم مى باشد كه شامل ١١٤ سروده و ١٠٥٠٠ بيت بوده است. پس شما خود غور و قضاوت كنيد! كه كدام زبان باستانى تر است و كدام زبان بايد زبان اول كلاسيك جهان باشد بدون شك كه زبان فارسى-درى! اما چون غربى ها در همان نشست سه روزه برلين سال ١٨٧٢ميلادى  و در دو نشست ادبى و فرهنگى سال هاى ١٩٢٢ و ١٩٣٦ ميلادى دوباره به خود خواهى و اگوايسم غربى  با يك قضاوت  نادرست،  فارسى را زبان دوم  و يونانى را زبان اول كلاسيك جهان معرفى كردند وگر نه در زمانيكه فارسى-درى  توليدات فكرى، ادبى، شعر و حكمت را دارا بود در يونان حتى الفبا وجود نداشت و الفباى هم كه بعد در يونان به وجود آمد آنهم از فنيقيان بوده است. و حالا كه دانستيم در مورد باستانى بودن و غنى بودن زبان و ادبيات. فارسى  و باز   صلابت و پايدارى زبان فارسى را در هزار سال اخير و مهم تر از همه توليدات فكرى و آثار خيلى ها بارز و ارزنده اين زبان جهانى را اگر منصفانه بنگريم باز هم مى بينيم كه كدام زبان را بايد زبان كلاسيك اول جهان قبول كنيم و بر همه جهانيان معلوم دار و روشن است كه در يك دورهء هزار ساله كه زبان فارسى مهم ترين توليدات ادبى، فرهنگى و علمى را دارا بود  يونانيان و اروپاييان در حدودى هزار سال در يك ركود و جمود فكرى قرار داشتند. روشن تر بگويم كه دوره اسكولاستيك يا مدرسه گرايى را امتحان و تجربه  مى كردند كه خبرى از راسيوناليزم، سكولاريزم، رنسانس، ليبراليزم، خرد گرايى، عقل گرايى، پلوراليزم يا كثرت گرايى نبود و حتى توليدات فكرى و مطالعات آثار قبل از دور مدرسه گرايى يا همان دور اسكولاستيك كه كليسا بر همه امور حاكم بود جرم پنداشته مى شد

و مجازات سنگين نيز داشت و بعد ترجمه هاى آثار قديمى يونانى دور باستان به فارسى را كه به عربى ترجمه شده بود و از عربى به زبان اروپاييان تا دوباره غربى ها و حتى يونانيان نيز توانستند از آن استفاده برند كه البته آنهم در آغاز دور رنسانس يا دور بازخوانى آثار باستان و كلاسيك يونانى، و بايد گفت كه عصر رنسانس را فقط مى توانيم يك عصر باز خوانى تعريف كنيم نه كدام عصر نوزايى و غيره و غيره. و حالا بايد پرسيد غربى ها و اروپاييان كه زبان يونانى را زبان اول كلاسيك جهان معرفى كرده اند و خاوريان هميشه ادبيات و زبان يونانى و همچنان آثار و علماى يونانى را ملاك ادب، زبان، تفكر، تاريخ و حتى تمدن جهان قرار داده اند چرا از جمله زبان هاى رسمى در “يو نسكو” و سازمان جهانى ملل متحد قبول نشده است در حاليكه همه ميدانيم در اين اواخر يا همين سال ٢٠١٥ ميلادى سازمان فرهنگى جهانى يونسكو با خبر هاى حاد چه از طريق شبكه هاى اجتماعى و رسانه هاى نوشتارى خبر ساز به سمع فرهنگيان و ادب دوستان جهان مدرن امروزى رسانيده است كه مى خواهند تا زبان فارسى را در رديف زبانهاى رسمى جهان  قرار داده و معرفى كنند يا كه در اصل اين مهم قبل از اين نبشته در منصهء اجرايى خود قرار گرفته است . پس خداى را كه خود علم است و دانش سپاس مى گويم، و حالا كه چنين است پس اين همه ملاك قرار دادن هاى بى مورد كه تذكر داده شد يعنى چه ؟ پس شما خود داورى كنيد و بايد ياد آور شوم كه شاهنامه حكيم فردوسى خود محكى است بر غنامندى و رفيع بودن زبان فارسى كه مصداق اين همه دلايل و فرنود ها شده مى تواند و شما خود بنگريد كه در شاهنامه ، حكيم فردوسى استاد سخن بااستفاده و  كارگيرى از  زبان فارسى چه به يادگارگذاشته است .و ما بايد بدانيم که با شکوه تر از این نمی توان با سخن تصویری زنده کرد يعنى بدین گونه که فردوسی بزرگ با سخن تصويرسازى كرده است.

زبان فارسى بانگارش وتصویردر شاهنامه:

چو شیر ژیان هر دو آشفته

پر از خشم و اندام ها کوفته

هم از دسته بشکست گرز گران

فرو مانده ار کار دست سران

گرفتند از آن پس دوال کمر

 دو اسپ تگاور فرو برده سر

همی زور کرد این بر آن،آن بر این

نجبنید یک شیر بر پشت زین

پرآکنده گشتند از آوردگاه

غمی گشته اسپان و گردان تباه

کف اندر دهانشان شده خون و خاک

همه گبر و برگستوان چاک چاک

این تصویر چنان هنرمندانه و جان دار توصیف شده که گویی مخاطب خود در میدان جنگ است و داغ تن خسته و کوفته ی پهلوانان و اسب ها را روی پوست خود حس می کند، اگر امروز در حوزه ى 

شعر و ادبیات داستانی به شیوه ی نگارش و تصویر سازی تأکید می شود و حرکت در روایت مد نظر است هزار سال پیش از امروز فردوسی بدین مؤلفه ها آگاه بوده و با زیبایی هرچه تمام تر با دقت و ظرافتی هنرمندانه و با بکارگیری شگردهای هنر داستانی پرداخته است .

و باز در اين چند بيت :

ستون کرد چپ را و خم کرد راست

خروش از خم چرخ چاچی بخاست

چو سوفارش آمد به پنهای گوش

زشاخ گوزنان بر آمد خروش

چو بوسید پیکان سر انگشت اوی

گذر کرد بر مهرۀ پشت اوی

بزد بربر و سینۀ اشکبوس

سپهر آن زمان دست او داد بوس

 و  دراينجا مى خواهم  تا ديدگاهء  يكى از فيلسوفان انقلابى را كه غربى است يعنى”فريدريك انگلس”را راجع به زبان فارسى كه درنامه ى به “كارل ماركس” چگونه ابراز نموده است اضافه نمايم.

انگلس و ادبيات فارسی

( نامه ای از انگلس به مارکس ) 

٦ جون سال ١٨٥٣ ميلادى

چند هفته ايست که در پهنه ای ادبيات و هنر مشرق زمين غرق شده ام. از فرصت استفاده کرده و به آموختن زبان فارسی پرداخته ام. آنچه تاکنون مانع شده است تا به آموختن زبان عربی بپردازم، از يک سو نفرت ذاتی من به زبان های سامی است و از سوی ديگر وسعت غيرقابل توصيف اين زبان دشوار با حدود چهار هزار ريشه که در دو تا سه هزار سال 

شکل گرفته. برعکس، زبان فارسی، زبانی است بسيار آسان و راحت. اگر الفبای عربی نبود که هميشه پنج، شش حرف به يک صدا تلفظ می شوند و اعراب نيز روی کلمه ها گذاشته نمی شود که دشواری هايی در خواندن و نوشتن به وجود می آورد با اين حال قول می دهم که در ٤٨ ساعت دستور زبان فارسی را فرا بگيرم. اين هم به دليل لجبازی با »پيپر« ( Pieper) اگر او خيلی مايل است که با من به رقابت برخيزد، اين گوی و اين ميدان. زمانی را که برای فراگيری زبان فارسی درنظر گرفته ام حداکثر سه هفته است، حال اگر آقای پيپر توانست در دو ماه اين زبان را بهتر 

از من ياد بگيرد اذعان می کنم که او در زمينه ی فراگيری زبان از من به مراتب بهتر  است. براى “وايتلينگ” ( Weitling ) 

بسيار متأسفم که فارسی نمی داند زيرا اگرآشنايی با اين زبان داشت می توانست (آنزبان جهانی را که در آرزو داشته) بيابد به عقيده من فارسى تنها زبانی است که درآن مفعول بى واسطه و با واسطه وجود ندارد. در ضمن، حافظ پير خراباتی را به زبان اصلی خواندن، لذتی دارد که مپرس.

اين بود چكيده و فشرده نامه انگلس به ماركس در باره ادبيات و زبان فارسى كه تقديم شما كرديم و همچنان از غنامندى وباستانى بودن زبان فارسى و در ضمن بايد بگويم بسا موانع ، مشكلات و چالش هاى وجود  داشته و دارد  كه تا بحال چرا نتوانستيم زبان فارسى را بطور بسنده و بايسته اش به جهان امروزى معرفى كنيم .

اكنون لازم مى بينم و  جا دارد كه در فرجام اين نبشه نكات چندى را بطور فشرده و مختصر در مورد زبان  فارسى براى دوستداران و علاقمندان فرهنگ و ادب فارسى تقديم بداريم.

١. زبان فارسى  توانايى دو صد ونود و پنج ميليون كلمه را دارد.

٢. درزبان فارسى واژه مونث وجود ندارد .

٣. شاهنامه حكيم فردوسى بزرگترين اثر حماسى است در زبان فارسى-درى كه شش “بيور” يا شصت هزار بيت دارد با بيشتر از دو صد هزار لغت و در طول سى و پنج سال نبشته شده است كه از آن زمان تا حال هزار و چند سال مى گذرد و شاهنامه بدون شك  يك اثر حماسى جهانى ميباشد كه عصاره ى از آزاد منشى و حماسه ، روح آزاد و روان روشن، پند است و اندرز،  كه شاهنامه را اولين نمايش نامه  و سينماى زنده جهان گويند وتاحال به چندين زبان زندهء جهان ترجمه شده است وجا دارد تا از چند دوره تصحيح و چاپ هاى مهم شاهنامه ياد آور شويم.

برخی از مشهورترین تصحیحات شاهنامه از اين قرار است :

الف . چاپ و تصحيح شاهنامه توسط “ماكان” كه يك افسرانگليسى در هند برتانوى بود درسال ١٨٢٩ميلادى درهند.

 ب . چاپ ” ژول مل ” در فرانسه به نثر فرانسوى كه  ژول مل اصلن آلمانى بود و چهل سال در قبال تصحيح شاهنامه 

زحماتى را متقبل شد كه شاهنامه به تصحیح ژول مل (۱۸۳۸-۱۸۷۸ ميلادى ) در پاريس ٧ يا ٩ سال بعد از چاپ “ماكان “شروع شده است و ژول مل بعد از چهل سال كوشش و زحمت البته به فرمان حكومت وقت فرانسه باز هم نتوانسته تا تصحيح جلد اخير شاهنامه را به اتمام برساند چون ژول مل، مصحح شاهنامه پيش از ختم كامل چاپ  و تصحيح اين اثر رزمى و حماسى جهانى  از اين جهان رفت و عمر برايش يارى نكرد و جلد اخير شاهنامه را يكى از شاگردانش دو سال بعد از ژول مل به چاپ رسانيد. 

ج . شاهنامه فلورانس ١٢١٧ ميلادى  قديمى ترين نسخه خطى از   شاهنامه فردوسى است  كه در كتابخانه ملى شهر فلورانس ايتاليا نگهدارى ميشود .

و حالا بايد از دو چاپ  دگر شاهنامه در كشور روسيه نيز يادآور شد كه از اين قرار است 

شاهنامه چاپ مسكو ١٩٥٠ ميلادى و همچنان شاهنامه چاپ مسکو، به‌کوشش انستیتوت خاورشناسی آکادمی علوم شوروی (۱۹۶۰-۱۹۷۱ ميلادى ) 

كه  شاهنامه را تا بحال بيشترين شاهان و بزرگان جهان مطالعه كرده است و بدون شك شاهنامه سماكِ حماسه،تاريخ ،ادبيات و فلسفه زبان فارسى -درى است .

 ٤ . زبان فارسى با ٢٥٠٠ آوا آسانترين زبان است براى آموختن در حاليكه  بايد   بدانيم  بيشترين زبانهاى جهان از ٤٠٠٠  تا ٩٠٠٠ آوا تشكيل شده است.

٥ . زبان فارسى ٩٠٠ سال زبان راه تجارتى ابريشم و ٧٠٠ سال زبان رسمى هندوستان بوده است ولى در سال ١٨٣٦ ميلادى توسط “چارلس ترى وليان “كه از انگليس بود،  زبان رسمى هند از فارسى به انگليسى تغيير داده شد و همچنان  در سال ١٨٤٤ميلادى انگليس ها در هند زبان اردو را نيز در كنار زبان انگليسى رسمى ساختند. با اين همه در حال حاضر سرود ملى كشور پاكستان به زبان فارسى است و همين حالا زبان فارسى زبان رسمى، ادارى، دولتى، سياسى، تجارتى، علمى، فرهنگى و تعليمى در سه كشور يعنى افغانستان، ايران و تاجكستان مى باشد.

٦. در كشور چين مسلمان هاى چينى پنج وقت نماز خود را به زبان فارسى نيت مى كنند و چهارصد سال پيش از امروز كتاب بوستان و گلستان “سعدى” از جمله مضامين اصلى و مهم در مدارس امپراتورى چين تدريس مى شد و خاقان چين زبان مراسم تشريفاتى اش زبان فارسى بوده است  و در حال حاضر در گوشه ى از منطقه غربى كشور چين زبان فارسى تكلم مى شود و ناگفته نبايد گذاشت كه شاهنامه بزرگ حكيم فردوسى استاد حماسه با كيفيت بالا و خيلى ها مرغوب به زبان چينى نيز ترجمه شده است كه در كشور چين شاهنامه را به زبان چينى “لىِ وانگ جى”( 列王纪 ) 

مى گويند. و همچنان کتاب «پژوهشی بر شاهنامه فردوسی»، نوشته جان هونین، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پکن، از سوی انتشارات دانشگاه پکن در ١٩٠ صفحه منتشر شده است.

٧ . مي گويند ابيات چند از شعر فارسى در سر درب سازمان ملل حك شده است كه معناى آن ابيات پيام صلح و انسان دوستى را منعكس مى سازد و  اين  دال بر غنامند بودن اين زبان جهانى يعنى زبان فارسى است.

٨ . زبان فارسى با صدوبيست هزار شاعر كه از جمله  دوازده هزار شاعر كلاسيك و ٢٢ هزار شاعر ثبت شده در سازمان فرهنگى جهان “يونسكو”

از جمله زبانهاى خيلى ها غنامند، باستانى و كلاسيك است كه در فهرست شاعران طراز اول جهان بيشترين شاعر از زبان فارسى است.

٩ . زبان فارسى از جمله زبانهاى پر ضرب المثل جهان است  و در زبان فارسى واژه ها تصوير ميدهد و حتى از يك كلمه ميتوانيم چندين كلمه دگربسازيم.

١٠. زبان و ادبيات فارسى در حال حاضر در چهارصد دانشگاه معروف و نامدار جهان تدريس ميشود.

١١.در زمان چنگيز خان مغل  آن سفاك تاريخ ، در حملات  اردوى مغل  بر مناطق و سرزمين هاى مختلف به امر و دستور چنگيزخان  از براى اخطار پيام نوشتارى  به شاهان و حاكمان  بر روى پوست آهو و يا هر نوع پوستي كه بود،  به  زبان فارسى -درى  مى نوشتند كه  : تسليم شويد و گرنه خدا مى داند !

چون چنگيزخان مغل بدرستى پى برده بود و مى دانست  كه تاثير الفاظ و جملات  زبان و ادبيات  فارسى-درى به مراتب بالاتر است نسبت به زبانهاى مغلى  و چينى  و وو…

و در اخير به قول از حكيم فردوسى بزرگ ، آن چكاد سخن ، سروش حماسه و آن هماى بلند پرواز و تيز چنگ شعر درى  :

ز هر دانشى گر سخن بشنوى

از آموختن يك زمان نغنوى 

چو ديدار يابى به شاخ سخن 

بدانى كه دانش نيايد به بن