آخرین دیدار ماریا با فقتید مهریار

رحیم مهریارفرزند ملامحمد درماه اپریل 1955 دررکاخانه شهرکابل دیده بدنیا گشود پدرش مرد متدین وازنعمت سودا برخورداربود، مدت طولانی با اهلیت وشایسته گی درانحصارات دولتی واتاقهای تجارت ایفای خدمت نمود. اویکدختربنام پشتون وپنج پسر) داشت.
مادرمهریا خانم خانه بود ودرتربیه تحصیل فرزندان شدیداٌ تلاش مینمود.
فامیل رحیم مهریا با هنرمندان رابطه نزدیک داشتند معمولا دوستان هنرمند درمنزل شان هنرنمایی میکردنداما نسبت آنکه مادرگرامی شان ازهفت پشت سادات بود برای فرزندانش درآن شرایط عقب مانده سنتی اجازه هنرنمایی را نمیداد. مهریا درسن پنج ساله گی درکودستان همیشه با کودکان هم سن وسالش ترانه میخواند وازهمان آوان کودکی به هنرآواز خوانی علاقه فراوان داشت.
مهریا را میتواند یک هنرمند سنت شکن درفامیلش نامید. زمانیکه مهریاردربوستان هنرگام گذاشت رنج زیاد رامتحمل گردید. رنج اوتنها درخانواده خلاصه نمیشد بلکه دراجتماع باآنکه تعداد معدود جوانان هم سن وسال اودرآن زمان به هنرروآورده بودند،اماهنوزهم جامعه برداشت مثبت درمورد هنرمندشدن نداشت. بدبختانه درآنزمان رادیو- تلویزون یگانه ارگان نشراتی درافغانستان بود، استدیوهای شخصی به ندرت فعالیتمینمودند.فعالیت دستگاه های شخصی ازطرف درباریان تحت فشار و سانسورحکومتی قرار داشتند بناٍ هنرمندان تنها ازطریق رادیوافغانستان به شهرت میرسیدند. افرادواشخاص که درراس آن ارگان قرارداشتند معمولا اشخاص مقرب ویا راوبط قوی بادربا داشتند.هکذارادیو، تیاتر، نشرات مجله واخباردرانحصاروابسطه گان ودربارشناسان قرارداده بودند. برای جوانان بیواسطه چانس چندان میسربنود. اما مهریارعزیربا پشتکار وتلاش، مشکلات فراوان توانست خود رادرردیف هنرمندان عصرش قراردهد.
زمانیکه مهریارازباغستان جووشه چیند هنرتحفه های بدامان مردمش هدیه کرد، صدایش دردلها چنگ زد.انحصارگران نتوانستند جلو پیشرفت اوربگیرند زیرا مهریا دیوار های موانع را شکستانده بود دیگر در قلوب همگان جاداشت. اودرمیان توده ها راهش را پیدا کرد وسرتاسر شور به آوازش علاقه مند گردید.
روی همین دلیل او تلاش کرد تا دررادیوبرایش کارتدارک نماید وبالاخره مدت طولانی در شعبات مختلف رادیو تلویزیون منحث کارمند رسمی ایفای وظیفه نمود.
اوانسان مصمم، خوش برخورد وجبین گشاده داشت وازتربیت فوق العاده بشردوستی برخورداربود. هیچگاوهیچ کارمند رادیوتلویزیون برخودخشمانه اوراندیدندوحرف زشت اورابیاد ندارند.
رحیم مهریاروبانونوریه، پرستو”مشعل ترنم”موسیقی افغانمسان ازدواج کردندوچهار فرزند بجا گذاشتند.
ازجمله دو دخترشان بخانه بخت رفته اند. یکدخترویک پسرشان تاحال ازدواج نکرده اند.
درمامی 2010 میلادی وی رادرمنزلش درکشورجرمنی ملاقالت کردم. همانطوریکه هجرت برای تمام افغانها مشقت وسرگردانی عرضه کرده است، مهریا وخانم پرستو نیزمشکلات خودرا در دیا هجرت داشنتند.
مهریا برایم دورای از مردم، دامن هنرو هنرمندان را زندان زندگی خواند.
درآغاز هجرت مشکلات زبانی،عدم جمعیت بزرگ افغانان، عدم دسترسی به آلات موسیقی وعدم موجودیت هنرمندان نوازنده پرابلم جدی اوراتشکیل میداد. ناگذیر رمهریار پرتلاش باپشتکارشباروزی خود کیبورد را آموخت تا مشکل نوازنده را مرفوقع بدارد. وی بعد ازیک سکوت هنری با آموزش کیبورددوباره بدامن هنر چنگ زد و تشنگی هنری اش را فرو نشاند.
جنگ درسرزمین بلا کشیده افغانستان تمام مردم عریزما را متضررساخت وعزیزان ودلبندان شان رادر خشم شعله های اتش جنگ ازدست دادند. درسال 1378 خورشید یکبرادرش 20 ساله مهریا بنام محمدنعیم در خدمت زیربیرق جام شهادت نوشید.
رحیم مهریارازهمچون خانواده متوسط وبا شهامت عالی سربلند کرد، راه های پر پیچ
وخم زندگی را با کوتل هایش طی کرد وبنیاد خانواده هنری را گذاشت. با وجود انکه مهریاردرقلب مردمش جاداشت ودرردیف همقطارانش درسطح عالیقرارداشت، هیچگاه سرازگریبان غروردرنیآوردبا همان فروتنی که جزکرکترعالی وانسانی، او بود تا آخرین لحظالت زندگی بامردمش بود وهیپگاه محبوبیت خودرا از دست نداد.
او هنررا مانند جانش دوست داشت وباتمام نیرودروجودش هنررا پرورش میداد. ازابتذال هنری سخت متنفر بود، هیپگاه هنرش رابخاطر مادیات بازای نساخت.
تاجایکه من اوراازمدتها پیش میشناسم، یکمردخوب وقابل احترام برای همسرعزیزش بود.زندگی فامیلی مهریاردرمحورتعادل حق شناسی واحترام بربانوپرستومیچرخید همچنان یک پدربسیارعزیزومهربان برای فرزندانش بود.
بانوپرستو که خود یک هنرمند مستعد وتوانا میباشد،درکنارشوهرفقیدش دردیارغربت صدای تبله سرود ارمونیه ونوای تارخموش نساختند. آن زوج هنری راه خود را بار دیگردرمیان مردم شان بازکردند وموسیقی افغانستان را درکشورهای مختلف درگوش هموطنان شان رسانیدند و افغنستان را با هنرش والایش بمردم دنیا معرفی نمودند.
وای برما ملت آواره که تمام گنجینه هابی خوب فرهنگ وهنرخویش رادر آواره گی از دست میدهیم.
هنرمندان ازهرکتگوری که باشند پیام آورصلح وآشتی اند. نباید چراغ سبز پیام آور درجهان خموش گردد. درد ملت ما تنها جنگ نیست ما درد های عقب ماندگی فروان داریم که باید درسدد اصلاح آن کمرهمت ببندیم وبرای نسل نوین کشورراه بهتر رسیدن به ارمان های شان را فراهم سازیم.
نبایدهنرمندان عزیزما چه (آوازخوان،هنرپیشه تیاتروسینما،شاعرونویسند) در یرابر خشونت عقب ماندگی زندگی نمایند. امروز یک هنرمند بسیارتوانا وگرامی رااز دست دادیم وجایش برای همیشه درقلب ما خالی خواهد بود. آرزو دارم پرستوعزیزما این کمبود وضایعه رابا وجود خود وفرزندانش دوباره پرُنماید وچراغ سبرهنری مهریار عزیز توسط خانم و فرزندانش همشه روشن باشد.
بانو پرستوگرامی : میدانم کمبوداین ضایعه بزرگ فامیلی وهنری برشما خیلی طاقت فرساست اما شهامتی که شما دارید مادست ازدامن امید رها نمیکنیم. زیراامید همیشه انسانها رابه قلعه های شامخ آرزو میرساند. امیدوارم با این غم تلخ شانه بدهید مگرشانه های تان در زیر بار این غم خمیده نگردد، با شهامت از میان این غباراندوه برون رفته وتبسم همیشه گی ازلبان محو نگردد . ناگفته نباید گذاشت که جناب محمد کریم مهریار برادر محمد رحیم مهریاردرکابل نیز نیز یک هنرمند خوشاواز میباشد بدین وسیله این ضایعه بزرگ را برای او وفامیلش وکافه ملت افغانستان نیز تسلیت عرض میدارم. “روحش شاد باد”.