پدر: نوشته نذیر ظفر – 13/14/01 ورجینیا امریکا

پدر ! پدر چو شدم از دل تو دانستم                             

تمام رنج و غم و مشکل تو دانستم

مرام زنده گی و مردی و متانت را

شنیده ام زتو ؛ از محفل تو دانستم

عطور بینش و تقوی شمیده ام از تو

بهار زنده گی را از گل تو دانستم

پدر! تو قا فله سالار عشق من بودی

پیاده رفتن آن منزل ای تو دانستم

درود روز و شبم باد بر روان شما

تو بودی سالک من  قابل تو دانستم