مصا حبه با شاعره شیوا بیان بانو شهلا لطیفی ولی زاده: نذیر ظفر

    کشور با ستانی ما افغانستان ؛ مهد راد مردان و شیر زنان ایست که درادوار تاریخ نشانه های از شخصیت های هنری و ادبی را بنمایش گذاشته است.

وقتی سخن از زنان شاعره  افغان بمیان میآید بدون درنگ رابعه بلخی و مخفی بدخشی و صد ها شاعرهء دیگر در نظر هویدا میگردد که با هزاران مشکل در جامعه سنتی با قیودات اجتماعی توانسته اند هنر شان را به قیمت جانهای شان در اختیار مردم و تاریخ قرار دهند . آنجایکه مردسالاری مسلط است و هنر برای زنان مستعد عیب پنداشته میشود و هزاران احساس و الهام در دلهای شاعران از جبر زمان محو و نا بود میگردد ، کسی نمی اندیشد که این قریحه ودیعه خداوند گار است که به بنده گانش ارزانی نموده است.

امروز ؛ زنان شجاع و هنر دوست ما با درک واقعیت ها توانسته اند در هفت شهر هنر مسافرت کنند و ار مغان هنری شانرا در بازار پر رونق فر هنگ قرار دهند و در خدمت همنوعان شان عرضه کنند.

خوشبختانه در عصر ما ؛ با تکامل روز افزون تکنالوژی و تسهیلات دست  داشته بشر و بلخصوص به وجود آمدن اینتر نیت و دسترسی مردم به کمپیو تر , زمینه های وسیع ارتباطات بوجود آمده و ایجاد وب سایت  ها توانسته معرفت مردم را با فرهنگیان و نو یسنده گان و شاعران و اهل خبره بیشتر بسازد که خود یک قدم موثر در راه انکشاف و احیای فرهنگ و هنر است.

در سایت های افغانی اشعار شاعره جوان و مستعد کشور ما محترمه خانم شهلا جان لطیفی ولیزاده  را میخواندم که با شیوایی خاصی سروده بودند و خواستم تا با ایشان درین زمینه صحبتی داشته باشم که شما را در جریان گفتگوی شان قرار میدهم: قابل تذکر است که خانم شهلا جان ولیزاده با وجود سرایش شعر و نویسنده گی ؛ از اواز رسا وشفاف بر خور است که گاه گاهی اشعار خودش و دیگران را دکلمه مینماید و این بعد دیگری هنری وی است.

سوال: خانم شهلا با عرض ادب و ادای احترام بشما ؛ لطف نموده خود تان در معرفت تان سخنی بیان کنید؟

جواب شهلا ولیزاده : اسم من شهلا است و لطیفی و لیزاده تخلص میکنم که سابق وقتی بکشور عزیزم افغانستان بودم تخلصم دانشجو بود.

سوال : چه مدتی میشود که شما به سرایش شعر آغاز نموده اید و درین مدت تنها شعر سروده اید یا به نویسنده گی هم اشتغال دارید ؟

جواب شهلا ولیزاده: من از سن شانزده سالگی به نوشتن داستان های کوتاه پر داختم و قر یحه هنر نو یسنده گی را در خود حس میکردم و عشق و علاقه وافر به ادبیات داشتم و حس میکردم که ذوق ادبیات در خونم است و خود را نمیتوانستم ازین کمند رهایی دهم و همین ذوق اتشین مرا به مسند شاعری کشاند.

سوال: شما شعر سنتی فارسی دری میسراید یا شعر نو و نیمایی ؟

جواب شهلا ولیزاده : من با ارج بیکران به سراینده گان شعر سنتی فارسی دری که خود هم از علاقه مندان آن استم ؛ مگر من شعر نو می سرایم  با وجودیکه با اشعار سعدی شیرازی ؛ حضرت لسان الغیب حا فظ  شیرازی و مرحوم صوفی غلام نبی عشقری بزرگ شده ام .

سوال در شعر نو از کدام شعرا بیشتر خوش تان می آید و سبک نگارش شما با کدام یک قربت دارد؟

جواب شهلا ولیزاده : من به همه شعرا احترام دارم و از خوانش اشعار : خانم فروغ فرخزاد ؛ فریدون مشیری ؛ نیما و پر تو نادری بیشتر لذت میبرم .

سوال : طوریکه دیده میشود اشعار شما  با اشعار خانم فروغ فرخزاد هما هنگی  دارد آیا دقیق است ؟

جواب  شهلا ولیزاده: هماهنگی اشعارم با خانم فروغ فرخزادرا نمیتوان انکار کردچون مطالعه بیشتر از یک نو یسنده تاثیرات خود را طبیعتا دارد ، اما گرایشم به سبک نو؛ تمایل احساساتم است ؛ اما دو ست دارم خودم باشم و سبک هم بدیع.

سوال  : شما لطف نموده در مورد شغل و زنده گی شخصی تان سخنی چند بگویید ؟

جواب شهلا ولیزاده :  من دانشکده فارمسی را در دانشگاه کابل خواندم و درین جا در کلینیک طبی همسرم در ایالت فلو ریدای امریکا منحیث منیجر ایفای وظیفه میکنم و دو پسر نازنین حاصل  ازدواج ماست.

شهلا جان ولیزاده از لطف تان ممنون که حاضر به مصاحبه با ما شدید مو فقیت های بیکران تانرا در زنده گی هنری و خانواده گی برای تان آرزو مینمایم.

و اینک نمو نه ء از اشعار شهلا لطیفی ولیزاده:

زآن شر ِ یک آرمان شکسته وآن خموشي گلبانگ آرزو 
از واژه های گرم که چه سرد اند در یقین 
وز حس بیگانگی ام در باغچه ای گران
آه که چه قهرم

از نیلگون پرده ای آسمان که رنگ بازد سرد در ظلمت ِ قهار 
از سوزش یک شمع در سرای بیدلی 
ز رنگ معامله در گُلدان زندگی
وز زجرتِ سردی زمستان قبل از بهار 
آری که قهرم

ز سُبکدل ِ حقیر که رنگش چه بی اعتبار
آن کوردل ِ که دیده اش بینا ز حسرت ای
ز بینای که دیده اش خموش در مستی ها 
و زآن سنگ دل ِ که قلب اش چه سیه و در غبار
آری که قهرم

شهلا لطیفی ولیزاده
ده فبروری ۲۰۱۳م فلوریدا

تقدیم به پدرم که در زمانش یکی از بهترینها بود با ایده، قلب و روح باز و روشنش و امروز هم که بهترین است در دیدی این “شهلای” خود … 

در نگاهء پدرم 
مستیی کودک شور 
رنگ نغزی ز بهاران دیگر
پردهء غمزده ز چرخ زمان
و گل خشکیده 
ز اندوهء خزان را
دیدم

در نگاهش
یک تنومندی ز آن جذبه ای گرم
رنگ رخساری ز یک عشق دیرین 
نالش و دردی میان برگه ها
و عطر آن رخسار مادر
در میان بستان را
دیدم 

و در نگاهء پدرم
قدری اصالتش به فخامت لعل 
بوسه ای مهر ز جبین آرزو 
و گُل بشگفته ز آرمانی خوش فتان را 
دیدم

شهلا لطیفی ولیزاده
چهارشنبه ۳۰ جنوری ۲۰۱۳ فلوریدا