مداوا : نوشته نذیر ظفر ورجینیا

download****
ما را سرشــــک چشم مداوا نمیکند
راهی به حـــــل مشکل ما وا نمیکند
تصمیم قاطع و دل نرم و نوای گرم
شاید دوا کـــــند که مســــیحا نمیکند


با اختلاف رخنهء دشمن فزون شود
کاری به وصل ما و تو اعـــدا نمیکند
از هر کجا که هستی و هستم یکیستیم
لحــــن و زبان مـا و تــو پروا نمیکند
گر بال همــدلی به تن خویش وا کنیم
پرواز همـــچو ما و تــو عنـقا نمیکند
گر از منم منم گـــذری با خــرد کنیم
امــراض کــبر در دل مــا جا نمیکند
در هر دیار طایر غربـــت نشسته ایم
کس اعــــتنا به صــوت دل ما نمیکند
با جام عــــــشق باده وحدت بیاورید
کاین باده مــست سازدو اغوا نمیکند