الياس شهنا: من باموسيقي نفس ميکشم : موسيقي ، جواني و صداي الياس شهنا ، همچون زنده گي اش ساده و بي الايش است و شايد اين است كه شنونده گانش بسيار دوستش دارند چرا كه جواني ظهر ساده گي و يكرنگي ست.: نويسنده : استاد صباح

 استاد صباحموسيقي ، جواني و صداي الياس شهنا ، همچون زنده گي اش ساده و بي الايش است و شايد اين است كه شنونده گانش بسيار دوستش دارند چرا كه جواني مظهر ساده گي و يكرنگي ست.

شهنا : هر وقت که غمگینم ، هروقت که شادم ، هر وقت هیجان دارم به موسیقی گوش می کنم.موسیقی گرد و خاک زنده گی روزانه را از روح و روان می زداید

شهناآهنگ شبي عمربه پايان ميرسد راباسوزوگدازي عجيبي اجرامينمايد وهرشنوينده يي رابه تحسين واميدارد.

من كـه مـيدانم شبي عمرم به پايان ميرسد

نـوبت خامـوشي من سـهل وآسـان مـيرسد

من كه مـيدانم كه تاسرگرم بـزم ومستي ام
مــرگ ويـــرانگـرچه بــيرحم وشـتابان مـيرسد

من كـه ميدانم به دنـيااعتباري نيست نيست
بـين مرگ وآدمي قـول وقـراري نيست نيست

من كــه مــيدانـم اجل نـاخـوانـده وبــيداد گــر
ســــرزده مـي آيــدوراه فــراري نـيست نـيست.

بشرازتاريخ زنده گي خويش درمسائل گوناگون فرهنگي اجتماعي ودرجهت پيشرفت زنده گي خويش بهره جسته است. موسيقي نيزبه مثابه عنصري از پديدهاي فرهنگي داراي تاريخي بوده است بلنداي عمرانسان که موسيقي عصر حاضر راتحت تاثير قرار داده وبه آن شکل بخشيده است.امروز با امکانات نامحدود ، ميتوان به انواع موسيقي محلي وملي وسبک هاي مختلف دسترسي پيدا کرد . ریشه موسیقی به عهد کهن ارتباط دارد . در واقع همان روزی که انسان توانست برای نخستین بار خوشی ها و رنج های خود را با صدا نمایش دهد ، مبدا موسیقی به شمار می آید .

موسیقی به نوایی گفته می شود که دارای ریتم باشد و شنیدن آن برای انسان خوشایند باشد.هیچ کس نمی تواند موسیقی را در اساس رد کند چون انسان فطرتا موسیقی را دوست دارد و همیشه در جستجوی پیدا کردن ریتم در وقایع زنده گی اش است مثلا هنگام راه رفتن با کسی ناخودآگاه ریتم راه رفتنشان با هم یکی می شود و این دراراده  خود او نیست حتی حرف زدن انسانها نیز از ریتم خاصی پیروی می کند و اگر اینگونه نباشد از شنیدن صحبت بدون ریتم خسته و عصبی می شود.می بینیم که انسان ریتمیک است و آن را دوست دارد و ناخودآگاه به آن سمت کشیده می شود.

انديشمندي ميگويد: موسیقی، دو نقطه‌ی كاملاً متفاوت ، ترس و اندوه را آرامش می‌بخشد.

در بین هنرها موسیقی بیش از همه درعواطف انسان تاثیر دارد. یك سمفونی از دست یك استاد، بدون شك بیشتر از یك كتاب اخلاق در دل اثر می كند. موسيقي خوب به روح انسان نفوذ مي‌کند و امکان ايجاد تأثيرات بسيار عميقي بر روح فرد دارد. وظيفه يک هنرمند شناخت روح مردم وخلق اثري براي اعتلاي آن است.

در هر جامعه رو به رشد مراکز فرهنگی ودستگاه های رادیو و تلویزیون هستند که می توانند با پخش انواع موسیقی در برنامه های مختلف، لذت بردن وسرور را به مردم بدهند و در نتیجه مخاطبان موسیقی های مختلف را طبقه بندی کرده و در نهایت ارقام واقعی سلیقه مردم را بدست بیاورند. این ارقام در نهایت به صنعت موسیقی رشد کافی را می دهد تا بتوانند در انتخاب هنرمندان حرفه یی تر عمل کنند.

این کارمی تواند نشان دهد که هر سبک موسیقی در جای خود طرفداران و مخاطبین خود را دارد و اگر آن مراکز تخصصی و بدون اعمال سلیقه کلی گرایی عمل کنند موجب رشد همه سبک ها خواهد بود . در دنیای امروزی که بسیاری از شرکت ای تولید موسیقی به صنعت دیجیتال و پخش و فروش اینترنتی موسیقی روی آورده اند و رادیو ها و تلویزیون های اینترتی و ماهواره یی گوی سبقت را ربوده اند. ساخت و پخش و اجرای موسیقی برای آوازخوانان و نوازندگان موسیقی مانند نفس کشیدن و یا غذا خوردن است.

موسیقی در میان هر قوم و ملت و سرزمینی ویژگی خویش را داشته و بیانگر فلسفه اخلاقی و اجتماعی و رزمی و بزمی و کار و کوشش و شیون وشادی آنان می باشد، و به زبان ديگر موسیقی آیینه تمام نمای هرقوم و ملتی است که تمام ویژگیهای آنان در آن متجلی است و سیر تعالی و یا قهقرایی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آنان از آن آشکارتر می گردد.

موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته می‌شود که شنیدنی و خوش‌آیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. موسیقی (با تعریف کلاسیک) یعنی هنر بیان احساسات توسط صداها. صدا در صورتی موسیقی نامیده می‌شود که بتواند ارتباط میان اذهان ایجاد کند ومرزی از جنس انتزاع آن را محدود نکند.

موسيقي ما نيز بسان موسيقي تمام كشور هاي شرقي، دررويا رويي با مدرنيته تجربه هاي متفاوتي را ازسر گذرانده است ، از آن جمله كوششي است در راستاي ارائه آنبه شكلپلي فونيك .اين اصل موسيقيدانان و پژوهشگران موسيقي شرق را واداشت تا راهكارهاي متفاوتي را پيشنهاد و تجربه نمايند ، عده ي بر اين عقيده اند كه با ساز هاي اركسترسمفونيك مي توان حس و حال موسيقي شرقي را بيان نمود . پژوهشگراني نيزهستند كه بر اين عقيده اند كه روح موسيقي شرقي را كمتر مي توان با ديگر سازها، جز سازهاي ملي و سازهايي كه در جغرافياي فرهنگي كهن خود ريشه دارند بيان نمود ، براي بيان امروزي ارزش هاي اركستر ي كردن آنها قبل از هرچيز مي بايست اصلاحاتي در ساختاروشكل سازهاي ملي و فلکولر انجام مي شد تا قابليت نواخته شدن در اركستر را پيدا مي كرد.

بحث مااينجاهمانطوريکه درآغازبيان شد ، هنرموسيقي است ودرين راستابه سراغ هنرمند مکتبي ، شخصيت هنري وجوان خلاق ومبتکرالياس شهنا رفتيم تاپيرامون هنروشخصيت هنري اش گفتني هاي داشته باشيم .

الياس شهنا ميگويد : ما در کشورخود بيشتربا بيشترباسه نوع موسيقي سروکارداريم، كلاسيك ،  پاپ ومحلي (فلکولر) . البته ما از موسيقي پاپ دو نوع تعريف داريم- يكي موسيقي است كه مخاطب زيادي دارد و به آن پاپ يا پاپيولار مي گويند (كه از بتهوون تا جاستين بيبر در آن جاي مي گيرند) و ديگري سبكي ازموسيقي است كه اغلب هنرمندان مابه آن سروکاردارند. 

شعری که در موسیقی استفاده میشود هم میتواند حوزه تاثیر وسیعی داشته باشد . اشعار خوب و محکم به مرور زمان می توانند بر نوع گویش و حتی نوع رابطه اجتماعی مردم تاثیر بگذارند. این تاثیرگاه تا لایه های سیاسی و فرهنگی جامعه نیز رسوخ میکند و اینها همه از قدرتی است که از ترکیب شعر و موسیقی فراهم می آید.

موسيقى تراوش احساسات و انديشه‌هاى آدمى و مبين حالات درونى وى مى‌باشد. شنيدن يک آهنگ آرامبخش و جذاب مى‌تواند پايان‌پذير خستگى‌ روزانه باشد. بعضي از موسیقی‌های رایج بی‌محتوا هستند اما باعث ایجاد هیجان کاذب در افراد می‌شوند. بسیاری از افراد هم از هیجانی که به دلیل گوش دادن به این موسیقی‌ها در آنها ایجاد می‌شود خوششان می‌آید‌. این هیجان باعث نوعی تحرک در آنها می‌شود‌. تحرکی که توجه فرد را از محرک بیرونی کم می‌کند و باعث جنبش درونی در او می‌شود.این حالت ویژه، درباره موسیقی‌هایی که براساس ریتم خاصی هستند نوعی از خودبی‌خودی ایجاد می‌کند که باعث کاهش فشار و استرس در فرد می‌شود. هر ‌اندازه خودآگاهی در فرد کمتر شود‌، استرس هم کمتر می‌شود. این نوع موسیقی‌ها به دلیل مطلوبیت فوری و ریتم‌هایی که در درونشان است‌، یک سطح ابتدایی از شادی را به وجود می‌آورند. اگر چه این نشاط و شادی بادوام نخواهد بود اما گاهی اوقات انسان نیاز دارد کمی ‌از فشارها و استرس‌های روزمره دور شود‌. اگر چهارركن اساسي آهنگ،شعر،کمپوزو صداي خواننده را در ساخت و اجراي يك آهنگ به عنوان وجوه اصلي در نظر بگيريم، متاسفانه درنسل جديد کشورکمترين هنرمند راداريم وبايد ببااحساس مسووليت ومکليفيت بدانيم که يکي ازمنابع ذيـقـيمت هـرکشوري آهـنگهـاوترانه هاي آنست.

وقتي ميخواهيم ازالياس شهنا صحبت نمايم اكثرآ از ترانه هاي زيبا و دلنشين اين آوازخوان جوان  ياد کنيم.

الياس شهنا  با صداي دلنشين و گيراي خود ، شادي آفرين دلهاي دوستداران هنرش گرديد، وي مخاطبين و علاقه مندان خاص خود را داشته و به دور از اغراق جواني است پرتلاش ، صميمي وگرم مانند آهنگهايش.

عمرم به سر رسید و به دردم کسى نخورد
قامت ز غم خمید و به دردم کسى نخورد
از لابلاى ابر سياهِ دو چشم من
خون دلم چکید و به دردم کسى نخورد
مرغ هوس گرسنه و لب تشنه، نا امید
از دست من پرید و به دردم کسى نخورد
با تیغ سرنوشت جگر پاره پاره شد
عالم شنید و دید و به دردم کسى نخورد
از شاخه هاى شوق و امیدم شکوفه ها
بر جاده ها تکید و به دردم کسى نخورد
مشکل حکایتیست که از جور روزگار
این دل چه ها کشید و به دردم کسى نخورد
فریاد و ناله هاى پر از حسرت مرا
هفت آسمان شنید و به دردم کسى نخورد
جسمم به زیر خاک شد و روح من زراب
پیش خدا رسید و به دردم کسى نخورد.

Untitled

ابن سینا بلخي دانشمند معروف وطن ميگويد : موسیقی جزی از بدن انسان است که مانند خون در بدن آدمی جریان دارد.ازاین رو وي و بسیاری ازانديشمندان مريضان خود را با نوای موسیقی وآهنگهای موزون معالجه می کردند.

الیاس شهنا در میزان ۱۳۵۱ در کابل ودر يک خانواده روشنفکر ومنورپابه عرصه گيتي گذاشت ودرين شهرجان برابرجوانه زدوبهارجواني اش راآغازنمود ولي پنجه بي رحم جنگ ، دودوباروت ويرابه دورهاي دورپرت نمود وبااندک مجال رفت وبرگشت به زادگاهش باپشتاره ازکارهاي هنري رهسپارگرديد وباخوشي وطندارانش شريک وبراي شادي وسرورمردمش سرودودرود خواند ومردم قدرشناس وطن باکمترين زمان جايگاه بلند اورادربلندهاي هنرموسيقي گراميداشتند وجوانان درمحافل ومجالس شهنا همراه باسرودهاي دلنشين وريکمکش مستانه پاکوبيدن ورقصيدند.

شهنا دراثرجنگها وکشمکشهامسيرهجرت رادرپيش ميگيرد ودرجرمني غربت نشين ميشودوشروع کارهاي منظم وي ازاينجاسرچشمه ميگيرد ، باوجود مشکلات غربت ودوري مصروف فعاليت هنرموسيقي ميشود وجسته وگريخته اندوخته هاي راازاينجا ره توشه آينده خود ميگيرد ودرپهلوي تحصيل دست به کارهاي هنري ميزند .

انديشمندي ميگفت :علت اینکه ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در دنیای رؤیاها و احلام خود فرو می رویم همچنان الياس شهناميگويد- من باهنرموسيقي بزرگ شده ، فنس ميکشم وزنده گي کرده ام .

زماني ازموصوف پرسيده بودم که درموردموسيقي محلي ( فلکولر) چه نظرداريد ؟ وي بدون معطلي گفت:

 استاد !  يکي از منابع ذيـقـيمت موسيقي هـرکشور آهـنگ هـا و نغـمات و ترانه هايي است که در نقاط مختـلف آن ، بخصوص در دهـات وقريه ها دور از شهـر به وسيله مردم خوانده مي شود و چون اين نوع موسيقي کـمتـر تحـت تاثـير افـکارمردم شهـر نـشـين واقع شده، طبـيعي تر و به موسيقي حقيقي و اصيل و قديمي آن کشور نزديکـتر است.  

چنين بودکه شهنا آهنگ بابه قران  راباشوروهيجان تقديم دوستداران هنرش نمود .

چه چه چه چه

دمبوره بنگيچه

ميان باغ وکوچه

خوش خوش صداميپيچه

تال بابه قران ودمبوره ینگيچه

چشم ليلي به نازاست

بنگيچه گرم سازاست

دمبوريشه بنازم

که قصه گويي رازاست

دمبوره تاروداره

بنگيچه ياروداره

ازشب زلف يارش

باتاروکاروداره

 

چه چه چه چه

دمبوره بنگيچه

ميان باغ وکوچه

خوش خوش صداميپيچه

تال بابه قران ودمبوره ینگيچه

 

خلاص کدم نمازه

بنگيچه سرکوسازه

که نغمه هاي تارت

دلها را مي نوازه

 

بنگيچه کرده پيتو

بابه قرانه بشنو

مي برند زنگهاي دله

هردوبه نغمه هاي نو

 

چه چه چه چه

دمبوره بنگيچه

ميان باغ وکوچه

خوش خوش صداميپيچه

تال بابه قران ودمبوره ینگيچه .

الياس شهنا در سال ۱۳۶۸ از لیسه عالی حبیبیه فارغ وبعد از سپری نمودن امتحان کانکور شامل طب کابل گردید.

 در سال ۱۳۶۹ با خانواده اش مجبوربه مهاجرت شده و در هامبورگ کشور آلمان اقامت گزید.

 او درآلمان نخست در رشته بزنس درس خواند و بعدا در پوهنتون دولتی شهر هامبورگ در رشته اقتصاد و حقوق تحصیل نموده و۲۰۱۱ به اخذ دیپلوم نایل امد . به زبانهای دری پشتو آلمانی و انگلیسی تسلط دارد.

  شهنا که از طفولیت موسیقی را عاشقانه دوست داشت وبراي آموزش اين هنروالا سراغ استادان راگرفت وبعدآزآموزش آکاد يميک باپشت کارواستعداد ذاتي اش درين روند گامهاي علمي وعملي برداشت. در دوره مهاجرت مامای بزرگوارش وافتخارادبيات وموسيقي افغانستان دوکتوراستاد صادق فطرت  ناشناس بعنوان مشوق ومربی  چراغ راهش گشت و بعضی از راگهای متداول را از وی فرا گرفت. وي همچنين نزد صديق قيام درکشور و استاد رضا علی خان نواده استاد غلام علی خان آموزش علمي وعملي ديد واين آموزش باعث رشد وشگوفاي هنرش گرديد.

شهنا طي سالهاي اخيرکارهاي زيادي هنري انجام دادوهنوزنيزباتلاش تمام مصروف اين پديده هنري است. وي آهنگ محبتش رابه بازارعرضه ومورد علاقه علاقمندانش قرارگرفت.

همانگونه که گفتيم الياس شهنا زيباميخواند وهمچنان دلنشين ودل انگيز مينوازدووي کيبورد، آرمونيه و … رابگونه بهتروباکيفيت ترمينوازد . موصوف سالهاي مهاجرت ودوري ازوطن موسيقي راحرفوي ومسلکي فراگرفت وبه غنامندي هنرش افزود ووي ميگويد که ده هاآهنگ آماده دارم و به نشرخواهم رساند.

الياش شهنا تااکنون ۸ آلبوم آهنگهایش را بنامهای ، منزل ویران، قصه دلها، سوگند یاری، ترانه های باران، وطنم، کوچه عشق،غزلها، بابه قران عرضه نموده ودر کشور های مختلف غرض اجراي کنسرت هنري سفرنموده است.

حرمت وطن که انسان در آنجا زنده گى وبزرگ مى شود امرى طبيعى است. اساساً انسان، رابطه مادی و معنوی فراوانی با زادگاه خود دارد و همین پیوند عاطفی، باعث علاقه او به وطن می شود. بنابراین «حب الوطن من الایمان »، هم طبیعی و هم منطقی است. طبیعی است به دلیل همان انس و الفتی که در قلب انسان نسبت به وطنش ایجاد می شود، و منطقی است به دلیل اینکه دفاع از وطن موجب دفاع از ارزش های موجود در آن می شود .

الياس شهنا باسوزوگدازدروصف وطن وزادگاهش چنين سرود:

وطن بر دشمنت گفتم که با آتش مکن بازى
چو آتش سوختن دارد، مکن بازى که مى بازى
نمى دانى مگر دشمن که مشت واحد است افغان
و شهرت دارد این ملت به جانبازى و سربازى
به آزادى ترا میهن امان الله رسانیده
چنانت هم نگه دارم، منم فرزند آن غازى
بیا اى ملت افغان کنار همديگر باشیم
که دشمن سال ها دارد میان ما شراندازى
بکوش اى نسل فردا ها به کسب علم و فن امروز
وگر نى ملک ویران را تو آباد از چه مى سازى
زراب از سطح پامیرت به دشمن زد چنین فریاد
تو با این ورشکستن ها چرا بیهوده مى تازى.

Untitled

موسيقي و صداي الياس شهنا همچون زنده گي اش ساده و بي الايش است و شايد از اين روستكه شنونده گانش بسيار دوستش دارند چرا كه جواني مظهر ساده گي و يكرنگي ست.

 

موسيقي حسی شور انگیزي که تخیل آدمی را می پرورد و خلاقیت را وا میدارد تا هنرمند در ابعاد گوناگون هنربیافریند . موسیقی ارتباطی تنگاتنگ با وجود آدمی دارد وازآن جهت که مرزنمیشناسد هر شنونده ای را باهرسلیقه ای به سوی خود جذب می کند .هر کس بسته به حسی که به او دست می دهد ازشنیدن آن لذت می برد ومسحور اصوات سحرانگیز آن می شود . موسیقی حس همدردی و درد مشترک انسانی را فریاد می کند . شهنامعتقد است – موسیقی، صدا و نوایی است که شنیدنش خوشایند باشد و از گوش سپردن به آن لذت ببرد. بر احوال درونی اش اثر بگذارد و او را دچار تحول نماید. موسیقی بیان احساسات است بدون آن که پای کلمه و واژه یی در میان باشد و نشان دادن امواج روحی يک شخص است ، موسیقی ارتباط ما را با جهان احساسات وتحرکات درونی افراد را از طریق شنوایی فراهم می کند. همانطوری که جسم انسان به غذا نیاز دارد، روح انسان نیز محتاج غذاست که موسیقی یکی از آنهاست، آثار و شواهدی از تاثیر موسیقی بر روی جسم نیز به اثبات رسیده استوي ميگويد-  هنرمندان واقعی کسی است که درذات و جوهره وجودی خود تمایل به یافتن حقیقت و کمال را دارند. هرهنرمندی که برای کارش احترام قائل باشد وبرای کارش فکر کرده و زحمت کشیده باشد و جامعه اش را به خوبی شناخته و بسترهای فرهنگی اجتماعی و سیاسی جامعه اش را دراثری که ارائه می دهد مد نظر گرفته باشد هنرمندی است که می تواند به جایگاهی والا دست پیدا کند و هنرش را در قالب یک هنرمتعهد و تاثیر گذار به جامعه عرضه کند.

زمانيکه الياس شهنا آهنگهاي مست وعاشقانه راميخواند ازهرتارسازوازهربند آوازش صدايي دل انگيزودلنشين برميخزدولاجرم وشنوينده اش رامجذوب مينمايد. 

شور وشـو ق ترانه ام با تــو  –غـــزل عا شقـــــانه ام با تــو

پیش چشم تو محو دیـــدارم – داستـــان وفســانه ام با تـــو

هر نفس میبری دل از چنگم – عاشــــق جا و د انــــه ام با تو

بی تو جـان میرود برون از تن – زنده گی را بهـــــــا نه ام با تو.

شهنا مي افزايد:  روزي خوانده بودم ، موسيقي سنتي و فولكلور ، رابطه تنگاتنگي با ادبيات دارد و گاه تفكيك‌پذير نيستند. رابطه ادبيات و موسيقي را مي‌توان از ريشه‌شناسي واژه شعر نيز مورد توجه قرار داد.

شعر به جاي سرود و شور به معني سرودن است. از همين جا مي‌توان رابطه ميان ادبيات و موسيقي را دريافت.

برخي شاعران گذشته مانند رودكي و فرخي سيستاني شعرهاي خود را در مجالس بزرگان و پادشاهان يا چنگ مي‌نواختند ـ با آواز و نواي ساز عرضه مي‌كردند که مورد پذيرش وهيجان دولت مردان ميگرديد.
موسیقی تاکنون تعاریف گوناگونی در مورد این هنردر کتابها ومحافل مختلف موسیقیبیان شده استکه این تعاریف تاکنون بیشتر مورد قبول واقع شده، هنربیان احساسات به وسیله ی صداها را موسیقی میگویند.موسیقی هنر ترکیب اصوات و صداهاست بطوریکه خوشایند باشد.پس پایه واساسموسیقیصوت یا صداهست که بدون آن موسیقی به وجود نمی آید.موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته می‌شود که شنیدنی و خوش‌آیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنریاست دارای نوا وسکوتمتاسفانه ارایه نادرست موسیقی پديده منفي است که هم اکنون دست به گریبان جامعه ما است. به نظرمن این مشکل بیشتر از نا آگاهی دست اندرکاران ازشناخت دقيق موسیقی می باشد .

شهنادرجواب سوالي ميگويد: در نهایت امید است که با برداشتن دیوارهای سلیقه یی در مورد موسیقی و با احترام به شنونده گان وآوازخوانان موسیقی و آگاهی از جنبه هاي غنامندي موسیقی  وعرضه موسيقي علمي ومسولانه بتوانيم موسيقي کشورراازمبتذل خواني وچرند نوازي بيرون نمايم.

شهنا ازهنرمندان بزرگ اين مرزوبوم بيشتربه آهنگهاي ،اساد قاسم افغان و استاد سرآهنگ راميشنودولذت ميبرد ومن باري ازموصوف پرسيده بودم که ازجوانان بيشترکارهاي کدام يکي رامي پسندي ؟ در تازه کاران راست بگویم آهنگ با کیفیت و خوب را از هنرمندی که باشد میپسندم...

جوانان سعی دارند موسیقی افغانی را نیز ازهرنگاه چی شکل کلیپ و یا ساختار موزیک مدرن بسازند که کار نیک است اما آرزو دارم ضمن این کار سخت متوجه باشند تا موسیقی اصیل افغانی و سبک های اصیل وطني رافراموش نکرده و روی ان کار کنند. داریم جوانانیکه این رسالت خود را متوجه استند .

مختصرشهنادرموردموسيقي رپ ميگويد: موسیقی رپ بیشتر روی شعر و یا الفاظ و ریتم آهنگ میچرخد که در این آهنگها مهمترین عنصر شعر و مخصوصا پیام شعر مهم است. انکار نمیکنم که شنیدن رپ برایم خالی از دلچسپی نیست در صورتیکه همان پیام خوب را داشته باشد.

شهنا زمانيکه شعري رادرقالب آهنگ ميريزد وچنان بالذت وکيفيت اجرامينمايد که ازموسيقي ، شعروآهنگ شنوينده لذت ميبرد واين شعري آهنگي که شنوينده رابسوي بيکرانه هاميکشاند.

از من بشوى دست به دردت نمى خورم
بختم چنین بد است به دردت نمى خورم
من ساحل خموش و تویى موج پر خروش
اى اهل خیز و جست به دردت نمى خورم
تنها طواف کعبه ى دل را بکن، برو
من مست مى پرست به دردت نمى خورم
در اولین نشست ندانم به یادت است؟
گفتم درآن نشست به دردت نمى خورم
همسنگرت نمى شوم اى رزمجوى عشق
با من خورى شکست به دردت نمى خورم
خون شکسته دل به رگم مى دمد زراب
درویشم از الست به دردت نمى خورم.

بامحبتهاي گرم وطني وافغاني . استاد صباح .