انسامبل کابل واستاد ارمان؛ نوشتهء نصرالدین سلجوقی

استاد ارمان با فرزندان و شاگردان هنرمندش

این انسامبل یکی از آرکستر های موفق افغانستان در بیرون مرز ها بوده که به کوشش استاد محمد حسین ارمان وهمراهان در سال 1990 در سویس تاسیس شده که با تقاضای مراجع مختلف فرهنگی هنری مختلف همه ساله به ده ها کنسرت در کشور های غربی پرداخته اند.

اعضای این انسامبل را هنرمندان ورزیده ای را چون استاد ارمان- خالد ارمان – مشعل ارمان – عثمان ارمان – ملنگ نجرابی – یوسف محمود – سیر هاشمی و طاهر حکیمی تشکیل داده است . همچنان باید علاوه نمود یک موسیقی دان امریکائی Paul grant عضو این انسامبل بوده است طوریکه با او صحبتی داشتم وی با یادآوری از خاطرات نیک خود اظهار داشت که برای مدتی زیاد افتخار عضویت این انسامبل را داشته واز محضر استاد ارمان مستفید شده است و بنا بر معاذیر شغلی خودش نتوانسته بیشتر همکاری داشته باشد.

ادامه خواندن انسامبل کابل واستاد ارمان؛ نوشتهء نصرالدین سلجوقی

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد رفته ی مردم این کشور : مهرالدین مشید

طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛ اما در افق این شهر نور امید می درخشد

بحث بر سر نوروز بحث بر سر جشن و شگوفایی گل ها و شادابی سبزه زار ها و نغمه های دل انگیز پرنده گان است؛ اما این همه زیبایی های نوروزی زمانی لذت بخش و تماشایی اند که فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز آماده ی پذیرش نوروز باشد و مردم بتوانند، در فضای آرام و بدون هرگونه هراس با آهنگ های شاد بهاری نوروز را جشن گرفته و در دامنه های تپه ها به رقص و پایکوبی بپردازند؛ اما دریغ و درد که این روز شادی آفرین در افغانستان تحت سیطره ی استبدادی طالبان برای مردم افغانستان بویژه زنان و دختران این کشور به روز ناشاد؛ بلکه به غمگین ترین کشور جهان بدل شده است.

ادامه خواندن نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد رفته ی مردم این کشور : مهرالدین مشید

عطا الله ونرگس ؛ نوشتهء :استاد جاوید فرهاد

این قصه به‌سال‌های دور بر می‌گردد؛ سال‌هایی که عطاالله عاشق دختر همسایه‌ی شان “نرگس” بود؛ نرگسی که چون شاخِ شمشاد قامت کشیده بود و گیسوانِ افشانده‌ و چشم‌های قشنگ، لب‌های گلابی‌ و بینی نسبتن بالا کشیده‌اش، عطاالله را به‌یاد “ممتاز” می‌انداخت و از همان‌رو هر فیلم ممتاز را را بار بار در سینماهای تیمورشاهی و فرخی  می‌دید و پُست‌کارت‌ (عکس‌) های قشنگِ آن دختر فیلم هندی را لای کتاب و کتاب‌چه‌های مکتبش نگه‌میداشت و به‌‌هم‌صنفانش می‌گفت که نرگس یک سرِ مو از “ممتاز” فرق ندارد.

بچه‌ها وقتی به‌عکس پُست‌کارتی ممتاز نگاه می‌کردند، ذوق‌زده به عطاالله می‌گفتند: اِی ولله، چقه مغبول اس!

عطالله از شور و شوق بال می‌کشید. هنگام رخصتی مکتب یک‌راست می‌آمد و دَمِ دکانِ “کاکا جانان بارانه‌ای” می‌ایستاد و به‌امید دیدن نرگس، نگاه‌هایش امتداد کوچه را گز و پَل می‌کرد.

ادامه خواندن عطا الله ونرگس ؛ نوشتهء :استاد جاوید فرهاد

سرشار روشنی : سید مقصود برهان

 سید مقصود برهان یکی از برنامه سازان سابقه دار رادیو افغانستان در باره غلام شاه سرشار شمالی ( روشنی ) چند سطری نوشته است .

یادی از شاعر و نویسنده درد آشنای کشور شهید سرشار روشنی : سرشار روشنی که نام اصلی اش غلام شاه بود سرشار تخلص میکرد در شهر چاریکار مرکز ولایت پروان در سال 1309خ پا بعرصه وجود گذاشت. پدرش پیشه بزازی داشت شخص نیک و با حرمتی بود. او دروس ابتدایی و متوسطه را در پروان و سپس دارالمعلمین را در کابل خواند. بعد از ختم دارالمعلمین به زادگاه خویش برگشت و در خدمت فرزندان وطن بحیث معلم قرار گرفت، اما با ذکاوتی که داشت زبانهای پشتو و انگلیسی را فراگرفت و به هردو زبان مذکور به صراحت میتوانست صحبت کند. او به مطالعه و مطبوعات رو آورده شعر سرود و مضمون نوشت تا اینکه با یک رویداد جالب در محیط تبارز کرد و توجهاتی را بخود جلب نمود. رویداد از این قرار بود که محترم خان عبدالغفار خان رهبر پشتونهای آنسوی خط فرضی دیورند تصمیم گرفت که به دوره سرتاسری افغانستان بپردازد.

ادامه خواندن سرشار روشنی : سید مقصود برهان

در جستجوی ميقات دیگر؛ نـوشــته: نعمت حسينی

شنیدن خبرمرگ لیلا، مرا در غم عمیقی فرو برد.

آغازین سالهای دهه شصت بود، آن گاهی که، قوای روسی و یارانش، در سرزمین ما فاجعه مى‌کاشتند، اولین بار لیلا را دیدم. در همان اولین دیدن، او را دختر پاکیزه، محجوب ، ساکت و غمین یافتم. آرام و شمرده حرف مى‌زد و از قامتش حیا مى‌بارید. هم چنان در همان اولین دیدار، دریافتم از سیمایش ، که غم بزرگی بر شانه هایش لنگر انداخته است و او از آن غم بزرگ، «فریاد ناشگفته‌یی در گلو دارد» *

بعد، هرباری که او را مى‌دیدم، مى‌پنداشتم بغض و همان فریاد ناشگفته را هنوز در گلو دارد. مدتی بعدتر، اولین دفتر شعرهایش زیر نام «طلوع سبز» از سوی انجمن نویسنده گان در کابل چاپ گردید . و من، که در آن زمان در برنامهء «هفت اورنگ» ادراه ء هنر و ادبیات رادیو افغانستان کار می کردم، برای مصاحبه نزدش رفتم. آن روزها من، با دو تیپ از دست اندرکاران هنر و ادبیات مان مواجه بودم:

یک ـ آنانی که به خاطر مصاحبه نفسک زنان دنبال شان می دویدم.

دو دیگر ـ کسانی که خود شان به خاطر مصاحبه دنبال من می دویدند.

و لیلا را از گروپ اول یافتم. او کسی نبود که به زودی حاضر به مصاحبه می شد. او از مصاحبه در گریز بود و در حقیقت مخالفت شدید با مصاحبه داشت. بر عکس کسانی که می پندارند از ورای مصاحبه به خود هویتی دست می یازند و از ورای حرف های سفسته آمیز و فرا واقعیت، می خواهند خود شان را بزرگ جلوه دهند. ویا از ورای حوزه فرهنگی معامله گیری، وقاحت و دروغ می خواهند پناه گاه مقوایی و تنازوع برای بقا خویش دست و پا کنند!

ادامه خواندن در جستجوی ميقات دیگر؛ نـوشــته: نعمت حسينی

زیر باران باید مرد در ادامۀ صدای پای آب(بخش سوم): استاد پرتونادری

ذهن ناظمی در منظومۀ «زیرباران باید مرد» پس از دیدار با آن یار قدیم، دست‌خوش دگرگونی می‌شود. میز، در ذهن او پل پیوند می‌شود و عشق مفهوم تازه‌یی پیدا می‌کند. مفهم تازۀ عشق در گام بعدی نگاه شاعر را نسبت به بهار و چیزهای دیگری دگرگون می‌‌سازد و  بدین گونه همه چیز در ذهن او رنگ و بوی تازه‌یی می‌‌یابند.

داستان من و تو در شب آغاز بهار آغازید

من که از فصل بهار، سخت می‌ترسیدم

ادامه خواندن زیر باران باید مرد در ادامۀ صدای پای آب(بخش سوم): استاد پرتونادری

جنگ های جدید و متغیرهای تازه و استفادۀ ی ابزاری از تروریسم: مهرالدین مشید

تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم اژدهای تروریسم

حوادث خونین در کشور های منطقه و جهان گواه بر این واقعیت است که افغانستان با توجه به موقعیت مهم جیوپولیتیک و قرار داشتن آن در چهار راه ی جهان نه تنها قلب تپنده ی قاره ی آسیا؛ بلکه قلب تپنده ی جهان است. رخداد خونین یازدهم سپتمبر 2001 دیروز و رخداد خونین امروزی مسکو و پیشتر از آن در ایران به این واقعیت مهر تایید گذاشت. حوادث بعدی تروریستی که دیر یا زود پیکنگ و آلماتا و شاید دهلی و حتا فراتر از آن کشور های آنسوی قاره ی آسیا را به لرزه خواهد آورد؛ در راه است. با تاسف از تعامل سیاسی جهان با سردمداران گروه های خطرناک تروریستی در کابل طوری فهمیده می شود که مقام های سیاسی جهان این خطر را به مثابه ی بازی با دم اژدها دست کم گرفته اند.

ادامه خواندن جنگ های جدید و متغیرهای تازه و استفادۀ ی ابزاری از تروریسم: مهرالدین مشید

نگاهی بر روابط طالبان افغانی و پاکستان : احمد سعیدی

رابطه دراز مدت طالبان افغانستان و پاکستان در آینده به کدام سو حرکت خواهد کرد؟

جنگ فرا گیر – آشتی، یا همین حالت !

در حال حاضر  اوضاع در افغانستان و منطقه آشفته است ولی در این آشفته بازار تنها گناه طالبان افغانی و پاکستانی نیست بلکه دستان بزرگتری پشت پرده در تلاش اند تا افغانستان، پاکستان، و بخشی از ایران و کشور های آسیای میانه، چین حتی تا نزدیکی های روسیه نا امن گردد.

نا گفته نباید گذاشت که این داستان بزرگ توانایی مالی و امکانات استخباراتی زیادی دارند اما از مهره های که داخل طالبان و یا داخل پاکستان دارند به نحوی همیشه کار میگیرند‌.

ادامه خواندن نگاهی بر روابط طالبان افغانی و پاکستان : احمد سعیدی

ارمغان بهار: وارث الشعرا نذیر احمد ظفر


 هر بهار با خود هزاران ارمغان می آورد

در دمن صد لاله در کوه ارغوان می آورد 

از برای مرحمت   بهر زمین از     بهر زرع

آب را   از   ابر.  های    آسمان   می   اورد

ادامه خواندن ارمغان بهار: وارث الشعرا نذیر احمد ظفر

تبریکی سال نو و پیشنه ی نوروز: داکتر فیض الله ایماق

نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت  خجسته  باد

چنگ   اجل   ز  دامن  عمرت   گسسته  بود

آبیکه  خضر    میخورد  از  چشمه ی  حیات

روی    مبارک   تو   بدان  آب   شسته  باد

خواننده گان ارجمند ! 

فرا رسیدن سال نو و نو روز عالم افروز را برای شما و خانواده های نجیب تان و مردم ستم کشیده ی افغانستان و تمام جهانیان از صمیم دل تبریک و شاد باش گفته،  سال ۱۴.۳  هجری شمسی را پر از سعادت و کامگاری آرزو می کنم

و اما در باره ی پیشنه ی نو روز باید گفت : جشن بهار و نو روز، عید بزرگ تمام مردم منطقه ی مشرق زمین است . نیاکان ما، نخستین گلهای بهار را « گل نو روز» میخواندند . و اگر کودکی در طلیعه ی نو روز زاده میشد، نامش را « نو روز» میگذاشتند

ادامه خواندن تبریکی سال نو و پیشنه ی نوروز: داکتر فیض الله ایماق

نوروز وجشن نوروز در گذرگاه تاریخ: دکترحمید الله مفید

واژه نوروز را آریایی های باستانی به گونه ای «ناوه روچا» می خواندند در در زبان فارسی میانه به گونه ای« نوگ روژ » آمده است ، در زبان اوستایی به گونه ای «نوکه روکه» بود .در دوران خوارزمشاهیان وسغدیان نوروز را «نوسارد ونوسارجی » می گفته اند .سپس در دوره های پسین به گونه ای نوروج ونوروز به کار رفته است.

ریشه شناسی واژه نوروز:

ادامه خواندن نوروز وجشن نوروز در گذرگاه تاریخ: دکترحمید الله مفید

عامو ملي موخو ته د رسیدو له پاره ستره ملی اجماع ضروري ده: نور محمد غفوری

مقاله له سلامونو سره! انسان یوازې بیولوژیکی موجود نه دی، بلکې یو ټولنیز موجود هم دی چې مختلف رواني حالات یې د پیښو په وړاندې د عکس العمل او په طبیعت او ټولنه کې د فعالیتونو په ډول اغیزه لري. د همدې بیولوژیکی، اجتماعی او روانی خصوصیاتو له په نظر کې نیولو سره د چاپیریال (د طبیعت او ټولنې) په بدلونونو کې برخه اخلی او د حوادثو په وړاندې مثبت یا منفی غبرګون ښئي.

ادامه خواندن عامو ملي موخو ته د رسیدو له پاره ستره ملی اجماع ضروري ده: نور محمد غفوری

پیام بهاری و تبریکی: ماریا دارو

امسال  هم گذشت  سالی  دیگری در وازه قلب  ما را تک تک  خواهد کرد. در سالی  که گذشت بعضی ها تاختند و باختند و بعضیها ساختند. خیلی  ها نفس کشیدند  و خیلی  ها نفس دادند. و کسانی هم آمدند. آنهایکه  آمدند برای  همیشه نمی مانند و اما آنهایکه رفتند؛ برنمیگردند.

زندگی بسیار  کوتاه  و بی مروت و نامرد است؛  ولی  مهم  اینست  که ما قدر و قمیت  همدیگر را بدانیم و از همدیگر  دلگیر نباشیم.شگوفه درختان خیلی زیبا و با عمر کوتاست ؛ حیات انسان نیز به شگوفه درخت میماند.

ادامه خواندن پیام بهاری و تبریکی: ماریا دارو

وصیت نامه شعر از : هارون یوسفی

روزِ مرگم یک دو‌ فیصد ناله و زاری کنید

روزِ  بعدش از فغان و گریه خودداری کنید

جانکم را با قف صابون بشویید آنچنان 

تا مرا از چرک این دنیا سبکباری کنید

ادامه خواندن وصیت نامه شعر از : هارون یوسفی

شعارهای قومی دشمنی با وحدت ملی و پایداری حکومت رو به زوال طالبانی: مهرالدیسن مشید

از واگرایی های سیاسی تا اشتباه ی راهبردی و تاریخی

افغانستان با افتادن در کام تروریسم و زیر سیطره ی گروه‌های تروریستی زیر چتر حاکمیت طالبان شرایط حساس و سرنوشت سازی را پشت سر می گذارد؛ نه تنها در این کشور حکومت قانونی و حاکمیت قانون وجود ندارد؛ بلکه همه چیز به بن بست رسیده و حیات سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان بیش از هر زمانی مختل و شرایط زنده گی برای آنان در زیر سیطره ی طالبان هر روز دشوارتر می گردد. با تاسف که در همچو شرایط دشوار و آزمونی شماری مخالفان نظامی و سیاسی طالبان بجای تمرکز روی برنامه های راهبردی و استراتیژیک؛ برعکس سرگرم زهر پاشی های قومی و سر دادن شعار های قومی اند و شماری هم داد از حکومت فدرالی و عده ای هم طبل تاجک بودن را در سینه ها کوبیده و دم از خراسان بزرگ می زنند. این شعار ها در شرایط کنونی جز خبط راهبردی و اشتباه ی تاریخی چیز دیگری تلقی نمی شوند؛ زیرا این شعار ها نه تنها رسیدن به خواست های یاد شده را ممکن؛ بلکه برعکس دشوارتر و ناممکن تر می سازند.

ادامه خواندن شعارهای قومی دشمنی با وحدت ملی و پایداری حکومت رو به زوال طالبانی: مهرالدیسن مشید

زیر باران باید رفت در ادامهء صدای پای آب «بخش دوم »استاد پرتو نادری

سفر ذهنی ناظمی در این شعر از همین شب بهاری با یک پیوند عاشقانه و قسمت کردن عشق، آغاز می‌شود. پس از این شب بهاری است که عشق در ذهن او مفهوم دیگری پیدا می‌کند، همان گونه که میز برایش مفهوم تازه‌ای پیدا کرده است. میز در میان شاعر و معشوق، یعنی آن «یار قدیم»، دیگر دیوار فاصله نیست، بلکه پل پیوند است.

این دیدار، دیدار دگرگونی ذهنی شاعر است. او به مفهوم تازه عشق رسیده است و چنین است که با این پرسش که عشق چیست؟ می‌خواهد فهم تازه‌ای را که از عشق دریافته، با ما در میان گذارد.

عشق می‌دانی چیست؟

ادامه خواندن زیر باران باید رفت در ادامهء صدای پای آب «بخش دوم »استاد پرتو نادری

افغانستان دریک بُن بست سیاسی عمیق فرو رفته است: احمد سعیدی

قبل از همه بدرستی میدانم که اکثریت شما حوصله خواندن تحلیل های دور و دراز را ندارید، چون علاقمندی ها به تیک تاک و یوتوب خیلی زیاد است.

به هر صورت با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان عده ی ما فرار را بر قرار ترجیح دادیم از رئیس جمهور گرفته تا کوچک ترین شخص که در نظام گذشته بودیم اکثریت کشور را ترک کرده ایم.

ادامه خواندن افغانستان دریک بُن بست سیاسی عمیق فرو رفته است: احمد سعیدی

از کوچه های پرپیچ و خم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان قسمت چهارم و پایانی : مهرالدین مشید

«شاعری برخاسته از دل تبعید»

اما شاعران و عارفانی چون، مولانای بلخ از استثنایی ترین سروران و شاعران گیتی است که از دل تبعید هرچه عاشقانه و با شکوه سر بلند کرده و رنج بیکران تبعید را در نوای سحر انگیز نی به تماشا نشسته و جدایی و غربت زده گی و حیرت زده گی را همراه با اشتیاق بی پایان در کرانه های تبعید به رنگ دیگری عاشقانه تر از هرکسی احساس کرده است. او یگانه شاعری عارف مشرب است که غم های بیکران جدایی و فراق و تبعید را در بریدن قامت های بلند و با شکوه ی نیستان آفرینش به تماشا نشسته و غم بزرگ فراق و تبعید را در نوای عاشقانه نی به تجربه گرفته است. او چنان خستگی ناپذیر عشق می ورزید که هرگز رنج بیکران کینه توزی های دشمنان پدر و فراق و تبعید او خمی بر ابرو نیاورد و پیهم عاشقانه در تبعید فریاد برآورد:

“بياييد بياييد که گلزار دميده ست –  بياييد بياييد که دلدار رسيده ست” 

ادامه خواندن از کوچه های پرپیچ و خم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان قسمت چهارم و پایانی : مهرالدین مشید

“زبان گهربار ما فارسی ؛ پارسی است”

دری همان فارسی است و هرگز زبان جداگانه یی نیست و کسانی که جز این می اندیشند پیداست که از زبان فار سی دری و تبار و تاریخ آن بی خبر اند. این زبان پنج نام دارد بدین سان: فارسی،پارسی،دری،فارسی دری، پارسی دری. این دگرسانی نامها به هیچ روی به معنای  آن نیست که ما با پنج زبان جداگانه رو یاروییم .

از دیدگاه زبان شناسی هیچ دست آویزی نداریم که پارسی و دری دو زبان مستقل باشند با دو دستور زبان مختلف و دو نظام واژگانی جدا از هم. شاعران و خامه زنان ما در گذشه اگر زبان شان را دری خوانده  اند آن را  پارسی هم گفته اند و تمایزی میان دری، فارسی و فارسی دری  قایل نبودند. از فردوسی بیاغازیم که تنها یک بار نامی از دری می گیرد ولی در برابر آن، ده ها با ر واژه ی پارسی را به کا ر می برد.

 همان بیور اسپش همی خواندند

چنین نام بر پهلوی راندند

کجا بیور از پهلوانی شمار

بود در زبان دری ده هزار

ادامه خواندن “زبان گهربار ما فارسی ؛ پارسی است”

زیر باران باید مرد در ادامه صدای پای آب« بخش نخست» : استاد پرتونادری

شعر «زیر باران باید مرد» لطیف ناظمی با ویژه‌گی‌های یک منظومه سروده شده است. هم‌گونی‌هایی با منظومه «صدای پای آب» سپهری دارد. به زبان دیگر، ناظمی این شعر را در حال و هوای «صدای پای آب» سروده است.

هر دو شعر زبان روایی دارند. ناظمی در دور دوم شاعری خود، یعنی در سال‌های غربت، سرایش شعر‌های بلند را نیز تجربه کرده است. چنان که منظومه «زیر باران باید مرد» و «خطبه‌ای بر منبر تاریخ» از چنین تجربه‌های اوست.

خواننده پیش از آن که شعر «زیر باران باید مرد» را بخواند، ذهنش با خواندن نام این شعر، به‌سوی این بخش منظومه «صدای پای آب» پرتاب می‌‌شود.

ادامه خواندن زیر باران باید مرد در ادامه صدای پای آب« بخش نخست» : استاد پرتونادری

از کوچه های پرپیچ وخم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان«قمست سوم» مهرالدین مشید

ایجاد اصلاحات و نخست وزیری شاه محمود:

به نظر میرمحمد صدیق فرهنگ”«…برداشت عمومی خانواده ی شاهی راجع به تحولی که در نتیجۀ جنگ جهانی دوم دراوضاع جهان رُخ داده بود و منشور سازمان ملل متحد با صحبت ازاعلامیه ی جهانی حقوق بشر ممثل آن به شمار میرفت، اعضای خانواده ی شاهی که مانند اکثراشخاص دیگر، این ادعا ها را، بویژه درقسمت حقوق افراد جدی میگرفتند، فکرمیکردند که بهتراست پیش از پیش طرز اداره ی کشور را با قبول یک پیمانه ی محدود دموکراسی باآن همنوا ساخته و به این صورت از فشاری که ممکن است در آینده برایشان وارد گردد، جلوگیری کنند. ازآنجا که محمد هاشم خان سمبول استبداد وسختگیری شناخته شده بود، چنین مصلحت دیدند که پروگرام توسط شخصی آغاز شود که بتواند در برخورد با حوادث و اشخاص، نرمش بیشتر ارائه کند و این شخص از نظر خصوصیات اخلاقی اش، شاه محمود خان بود.»  (خاطرات میرمحمد صدیق فرهنگ،  صفحات ۱۷۳-۱۷۴).

ادامه خواندن از کوچه های پرپیچ وخم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان«قمست سوم» مهرالدین مشید

ماجرای غزنی‌سوزی توسط علاءالدین جهان سوز: استاد محمد مرادی

سلطان علاءالدین حسین معروف به جهانسوز، پسر ملک عزالدین حسین، از سال ۵۴۴ تا ۵۵۶ هجری قمری فرمانروای سلسله غوریان فیروزکوه در ولایت غور فعلی بود. وی دولت غوریان را به اوج رساند و مخالفان غوریان را سرکوب کرد. قبل از این که علاءالدین به قدرت برسد، غزنویان ظلم و فشار مضاعفی را بر غوریان تحمیل کرده بودند. کشتن غوریان برای جانشینان و بازماندگان سلطان محمود غزنوی به کار روزمره تبدیل شده بود. «قطب‌الدین محمد» و «سیف‌الدین سوری»، دو تن از برادران علاءالدین به شکل بی‌رحمانه توسط «بهرامشاه غزنوی» از نبیره‌های سلطان محمود کشته شدند. با قتل این دو تن، صبر غوریان بسر آمد و دیگر زمان انتقام فرارسیده بود. 

ادامه خواندن ماجرای غزنی‌سوزی توسط علاءالدین جهان سوز: استاد محمد مرادی

امیر حسینی سادات غوری هروی(رح)وفات (۷۱۸ ق) :پروفیسورداکتر عنایت الله شهرانی

دربارۀ این شیخ اعظم، کان ادب و عرفان غوری یا هم‌وطن بسیار عالی‌مقام ما تحقیق و نوشته کمتر شده و مردم ما حتی یکتعداد دانشمندان دربارۀ او معلومات ندارند، خداوند(ج) روح استاد مولوی عبدالروف فکری سلجوقی را شاد داشته باشد که در طول عمر کوتاه و پر بار خود به احیاء و غنای فرهنگی سرزمین فرهنگ‌زای هرات باستان دست زد و در جملۀ مشایخ و بزرگان و امامان بزرگ هرات از امیر حسینی سادات هروی نیز یاد کرد.

شیخ کبیر امیر حسینی سادات یا این عارف دانا که حضرت شیخ محمود شبستری را با سوالات عرفانی و تصوفی و فلسفی خویش بشور آورد و این شور در حلقه‌های عرفانی و خراباتیان چنان هنگامه بر انگیخت که لذت هردو یعنی سوالات امیر حسینی و جوابات شیخ شبستری تا هنوز از گرم‌ترین مباحث بوده و دوام دارد.

ادامه خواندن امیر حسینی سادات غوری هروی(رح)وفات (۷۱۸ ق) :پروفیسورداکتر عنایت الله شهرانی

نادیا انجمن در انحنای زنده‌گی و مرگ : استاد پرتونادری

در انحنای زنده‌گی و مرگ

دردهای گنگ

دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت

در سرت قصیده‌های سوگ‌بار خوانده‌اند

با نمایش کریه چهره‌های خویش

رنگ هستی ترا پرانده‌اند

آه،

ادامه خواندن نادیا انجمن در انحنای زنده‌گی و مرگ : استاد پرتونادری