
درآستانه میلاد حضرت عیسی علیه السلام که اسم مبارک آن ۲۵ بار در قرآن کریم ذکر گردیده است نقل داستان فرار حضرت مسیح به کوه از زبان شیرین مولانا ازبرازندگی ها و تازگی های ویژه بر خوردار است.
شخصی حضرت مسیح را دید که شتابزده به فرازکوه فرار میکند و چنان شتابزده وبی تاب میدوید گویی که از شر چنگال ودندان شیر درنده فرار می نماید . شخص با ابرازتعجب خاص از حضرت مسیح می پرسد؟ مگر تو همان عسی روح الله نیستی که مرده را زنده می کنی؟حالا از چه شری با این بی قراری فرار می نمایی؟
حضرت عیسی پاسخ داد، من همان مسیح هستم که با خواندن اسم اعظم نابینایان و ناشنوایان را شفا می دهم، کوه را ازهم می پاشم،از گل پرنده می سازم وبه اذن خدا پران میگردد و از زنده کردن مردگان ناتوان نشدم ولی از اصلاح احمقان عاجزم.
تمام معجزه های من به احمقان کار نمیکند. رنج احمقی قهر خداست.
مولانا با ذکر این داستان جالب چنین نتیجه گیری می نماید.
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها بریخت
ادامه خواندن فرارحضرت عیسی از دست احمقان و تنگ نظران : دکتور علی احمد کریمی