**********
و ای سیمن بدن در فکر من بسیار میگردی
زدل بیـــرون نمیگردی ولی بی یار میگردی
**********
و ای سیمن بدن در فکر من بسیار میگردی
زدل بیـــرون نمیگردی ولی بی یار میگردی
به آرمان شناسایی، پیدایی و زنده شدن شناسه ی تباری جامعه ی خویش در بستر تاریخ و آگاهی از آبشخور رودبار فرهنگی مان در سیر زمان در تکیه به استوره و تاریخ در پهنه ی جهانی که بایگانی شده اند؛ و به آماج خیزش از دهلیز های تنگ و تاریک گمنامی، بی نشانی و نامهای ناشناختنی؛ پس از یازده سال پژوهشها به این برآیند رسیدم که مردمان ما از نگاه تباری نه آریایی بوده و نه کشوری به نام آریانا در جغرافیای سرزمین ما وجود داشته است. در این زمینه یادداشت ِ پُر سندِ را زیر نام {آنهایی که پافشاری بر آریانا و آریایی میدارند در پی راندن تاریخ و فرهنگ هزاران ساله ی سرزمین ما می باشند} نبشته نموده ام که در برخی از رسانه ها از میان روزنامۀ ماندگار، سایت خاوران، سایت کوفی، مشعل و چند دیگر به نشر رسیده که دوستداران میتوانند به این نشانی سری بزنند:.
ادامه خواندن پیشنهاد به پیشگاه همه فرهنگیان و مردم سرزمینم ( خراسان) افغانستان
**********
آه در بزم طرب زمزمه پرداز نماند
شورو سرمستی آوازنی ساز نماند
خوبرویان کجایند و هوس ها خاموش
دگر آن مستی و آن دیده ی گلباز نماند
آنچه کمیسر ها، کرنیل ها، جرنیل ها، پولیتکل ایجنت های پنجابی و مزدوران استخباراتی پاکستان، به قول رسانه ها این نوه های انگریزی النسب در رابطه به سرنوشت مردم افغانستان، در برنامه دارند، عالیجناب حامدجان کرزی همه را به منصه اجرا گذاشته است و میگذارد. آری حامدجان کرزی پسر محترم عبدالاحد خان کرزی که به قول نویسنگان غربی همراه با پدر و برادران همه، در سالها 1980 بصورت فامیلی در خدمت اداره جاسوسی پاکستان قرار گرفته بودند و تاکنون برنامه های آی اس آی را زیرکانه و ماهرانه تطبیق و ادامه داده و به این نوکری مشغول هستند.
من نه چون مجنون میان دشت و صحرا سوختم
همــــــچو لیلی در سرای خود به غو غا سوختم
از غمــــی آن دلبـــــر شـــــــیرین لقا فر هاد وار
کوه هــــــجران کند م و یک عمر رسوا سو ختم
گرفته شده – از فورت میدیا نیوز- چهارم اپریل 2013
نویسنده – ستیفان گا ونس
گرداننده – دوکتور سید احمد جهش
تم بیل درسال2011 درکتاب خود(بحران در کوریا) امریکا ،چین وخطرجنگ مینویسد: امریکا ،چین و خطر جنگ ” امریکائی ها رفقا ومتحدین شان متمایل به روش بی تفاوت در مورد تحریم ها اند- فارغ البال از هر دو- اخلاقی ورابطه علت و معلولی آن .
تحریم های امروزی شکل عصری محاصره نظامی زمان های سابق را دارد. هدف از محاصره تنزیل دشمن به آن وضعی از گرسنگی ومحرومیت است تا دروازه ها را بازکند، شاید در جریان، رهبران خودرا به قتل برسانند واز محاصره کنندگان طلب رحمت کنند .”
سپس بیل اضافه میکند : ” شباهت های قوی بین تحریم ها / محاصره ها وتروریزم وجود دارد:
ادامه خواندن محاصره و تروریزم : کوریا، امریکا، چین وخطرجنگ : داکتر سید احمد جهش
این زنان جزو فعالان مدنی مذهبی اسرائيل هستند و به گروه “نشوت هاکوتل” تعلق دارند. نام دیگر این گروه که حدود ۲۰۰ عضو دارد “زنان دیوار” است. هدف آنان این است که مناسک عبادی در کنار دیوار ندبه تغییر کند و زنان نیز مانند مردان حق داشته باشند با صدای بلند دعا بخوانند
ـ بخش2ـ مبانی حقیر و فلاکتبار ایدئولوژیهای منم گویان افغانستان
با درود به عزیزانی که مددم فرمودند؛ یاد آور می شوم که فرمایشات جناب عبدالستار سیرت؛ مورد نظر محترم دکتور فرید یونس را در یوتیوب یافتم و با تأمل بسیار شنیدم؛ منتها بیانیه؛ 114 دقیقه ای نه بلکه یک ساعت و چارده (74) دقیقه ای است و همین مغالطهِ گویا کوچک هم میتواند؛ برساند که ما به کمیت و کیفیت سخنان همدیگر؛ و ای بسا اصلاً به سخن! چقدر دقت به خرچ میدهیم؟!
ادامه خواندن ” اکه عقل ” بُن اول و بلیه های”سبز گندم خورک”!!! عالم افتخار
مشی ملی چیست ؟ چگونه بوجود میآید ؟ چرا داشتن آن برای یک ملت ضرور است ؟ تعقیب یک مشی ملی ، مکلفیت دولتها است یا مردم و یا هردو ؟ مشی ملی تنها برای سیاست خارجی وضع میگردد و یا باید تمامی عرصه ها را احتوا ؟ و بالاخره طرح وتحقق مشی ملی در افغانستان چگونه است؟
دریافت پاسخ برای تمامی سوالات فوق ، بحثی طویلی را ایجاب مینماید که باید ازجانب صاحب نظران وطن ما ، مباحثات سازنده و با نتیجه یی پیرامون این پرسش های مهم و حیاتی راه اندازی شود. درین مقال ، نگارنده می کوشد تا بخاطر جلب توجه بیشتر به مفهوم عنوان شده ، هریک از پرسش های فوق را ذیلا” به گونۀ مثال طرح و در برابر آنها ، پاسخ هایی را بطور فشرده ارائه بدارد:
مشی ملی چیست ؟ و چگونه بوجود می آید ؟
*********
جفاکاران دهربا توچه کردند
بگوای میهنم هرآنچه کردند
ای خاک غم، ای مهد ماتم!
ای اسیر جهالت!
دردت را باما تقسیم کن
دیگر خاموش مباش ،بگو
هرآنچه که بر سرت آمده بگو
ای مام مادرها! بگو…
رئیس جمهور آقای کرزی با دائر نمودن شورا های غیر رسمی وساختگی میخواهد رئیس کمیسیون مستقل انتخابات را انتصاب نماید تا ثمری نهالی را که نشانده خودش نوش جان کند.اما باید بداند میوه این نهال دست نشانده دیگر تلخ خواهد بود وسیستم هاضمه را میشاراند.مگر رئیس جمهور نمیداند مردم به بیداری سیاسی رسیده اند طوریکه خود از قانون حمایت میکنند وهر قانون شکنی را به عدالت تاریخ می سپارند.رئیس جمهور باید بداند تصامیم هر شورائی که در قانون پیشبینی نشده قانونی نیست وملت نمی پذیرد.او حق دارد با دوستان وهمکاران خود جلسات خصوصی دائر کند اما ملت مکلف نیست به نشست های خصوصی وفرا قانونی هم تمکین نموده سر اطاعت خم کند.
الویس کاستلو،در انتقاد از جنگ فالکند آهنگ ‘کشتی سازی’ را خواند
مارگارت تاچر را بیشتر به خاطر سیاستهای رادیکال اقتصادی و یکدندگی های سیاسی اش می شناسند تا تاثیرش بر موسیقی و فرهنگ بریتانیا. واقعیت این است که خانم تاچر شاید به طور مستقیم خدمت چندانی به فرهنگ و هنر در بریتانیا نکرد، ولی خشم حاصل از سیاستهای اقتصادیش در قشر کارگر آن دوره باعث تولید یکی از بهترین دوره های موسیقی اعتراضی در تاریخ بریتانیا شد.
در اواخر دهه هفتاد میلادی جنبش پانک در موسیقی صدای نارضایتی جوانان از وضعیت موجود را به گوش مردم رساند. پیروزی خانم تاچر در سال ۱۹۷۹ و سیاستهای اقتصادی اش آتش موسیقی و فرهنگ پانک در بریتانیا را در دهه هشتاد میلادی شعله ورتر کرد.
آهنگ “صدای دو میلیون نفر” (Voice of two Million) از گروه پانک راک “انجلیک آپ استارتز” در مورد جمعیت بیکاران و نرخ بیکاری در بریتانیا در سال ۸۲ میلادی بود و طولی نکشید که به سرود اعتراضی مردم تبدیل شد، آن چنان که در بسیاری از تظاهرات ضد تاچر این آهنگ شنیده می شد.
ادامه خواندن تاچر و هنرمندان خشمگین دنیای موسیقی : « فرانک عمیدی » ارسالی مرجان از هالند
در سبزستان بی پهنای قله نشینان اندیشه و ادبیات مهین ما، بسیار آمده اند سواران و پیادگانی از چهار سوی دشت های تاریخ، که مگر بر ستاوند ستیغ خرد فرازینه شوند، تا چونان دگر نیایشگران معبد عقل در تاریخ، بوسه بر رکاب رخشینه سوار آفتاب زنند، و جاویدانه کارگاه اندیشۀ خویش را در پهنۀ تاریخ با فریاد ناقوس مزامیر واژه های سپهرنشینان قلۀ نور طرح اندازند، ودر صدای این ناقوس، خود نیز تا انسوی مرز های آیندۀ تاریخ، چون صدا، همیشه در شفقِ یاد ها پاینده مانده و فیروزه های درخششِ مزامیر کلام شان چون گلخوشه های پروین، ضلالت شبروان شب زده یی تاریخ را، شرق نمای وادی صبح باشند. ولی چه سوگمندانه که، ازاین سواران وپیادگان، بسیار کسانی، بی آنکه دربلندای آبی مقصود، درخشیده باشند، طلوع ناکرده، خاموش شدند و در میانهء ابر پاره های دودی شامگاه زندگی، غروب نموده و همانگونه که آمده بودند، برفتند. چنانکه این آمد و رفت را در شعری از شاعری معاصری میخوانیم که میگوید:
ادامه خواندن بهار سعید بهارینه کاج شعر و خِرد باغستان ادبیات سرزمین ما : نبشتۀ س. راوش
او ضاع افغانستان و عقب مانی آن خود شاهد این حقیقت است که افغانستان در هیچ زمانی رهبر دلسوز و قدر شناسی نداشته است. وقتی قدرشناس میگویم، منظورم این است که ساکنان یک سرزمین بمثابه فرزند به مادر (میهن) شان خدمت میکنند و بعد از خدمتگذاری و گرفتن سند ادای مسئوولیت وجدا ناً خود را راحت احساس مینمایند. اما متأسفانه در افغانستان عنعنه چنان بوده که خاک ميهن را بخاطر بهره گیری مادی آن دوست دارند. یکی، یک بخشی آن را میفروشد و دیگری با کشورهای بزرگ پیوندش میدهد و کسی هم از اعتبارش سوء استفاده ميکند. همان است که افغانستان با وجود داشتن منابع انسانی و ذخاير معدنی، همچنان در فقر و عقبمانی زنده گی ميکنند و مخصوصاً اينکه اضافه از سی سال است که آتش جنگ خانمانسوز، هست و بود اين کشور را بطرف نابودی ميبرد.
توان
بگیـرم یک نفس رطـل گران را تــوان بخــشم روان نا تـوان را
شفــق را ارغــوان پیرایه بخـشد ز چتر ابــر گیرد سـایه بان را
ز دل بیرون دهــم آهی که سوزد ستیغ ســر بلــند کهـــکشان را
**********
دوستان ؛دزد و تبهـــــکار بدم می آید
جانی و قاتــل و غــــــدار بدم می اید
مفلسی خوب و جوانمرد مقامی دارد
پول داران ربا خــــــــوار بدم می آید
مرحبا باده فروشــــی که مصفا باشد
چهره ای زاهـــــــد مکار بدم می آید
همت دشمن یکرنـــــگ بلند است ولی
یار دو روی و دو کــردار بدم می آید
سگرت هرچند ضرر های فراوان دارد
تف و پف کردن نصـــــوار بدم می آید
خوش بوددیدن گلـــــزارو هوای وطنم
لیــــکن از طا لب و اشرار بدم می اید
مغرض هر جا که بود فتنه بپاه میدارد
فتـــــــنه گرتا به کلان کار بدم می آید
درین اواخر به نظر میرسد که یک گفتمان قسماً جدی در عرصه مسایل اندیشه ای، تئوریک و تحلیلی جریانات سیاسی ـ نظامی دهه های متأخر و به ویژه دهه پسا طالبانی در میدیای درون مرزی و برون مرزی کشورمان ـ افغانستان ـ جریان می یابد. درین سلسله کمینه؛ در هفته پیش پیرامون اتهاماتی که عنوانی جناب زلمی خیلیلزاد و ایکاش و اما و اگر هایی که در بارهِ نقش او درین جریانات مطرح شده بود؛ پرداختم.(1)
همزمان؛ حین مرور دو مقاله از جناب دکتور اندس نبی هیکل در سایت آریایی متوجه عرصه های دیگری از این گفتمان گردیدم هرچند که عناوین مقالات محترم هیکل؛ چندان کمک نمیکند که خواننده متوجه تفاوت آنها با نوشته های متداول و روتین گردد، معهذا مقاله ” تب سیاسی” شان به من کمک کرد تا در یابم؛ ایشان پیشنهادات جناب دکتور یونس در مورد بیرون رفت از گرفتاری های کنونی و اصولاً سی و چند ساله و شاید ابدی! در افغانستان را به داوری گرفته و به چنین استنتاجی از آنها نایل آمده اند(2): ادامه خواندن مبانی حقیر و فلاکتبار ایدئولوژیهای منم گویان افغانستان : عالم افتخار
*********
ز جور آن مه دردانه گوشه گیر شدم
میان خـــلوت غم رفته رفته پیر شدم
مکن ملامــــت صیاد و دام نو میدی
بپای خویــــش بدام آمدم ؛ اسیر شدم
سخاوتم چو زحد و حدود آن بگذشت
میان همنفــــــــسان مفلس و فقیر شدم
ز بسکه وصف ترا من ز غیر بشنیدم
شرر به جان و دلم آمــــد و شریر شدم
تمام روشنی ام از فروغ چــهرهء تست
نذیر بودم و از عشــــــــق بینظیر شدم
چو همنوائی ندیدم به خو یشتن (ظفرا)
به ذکر یا حی و یا سامع البصیر شدم
باید بدون پرده اظهار نمود که نگاه بر قضایای جاری کشور متأثر از تعاملات مجهول ومبهمی است که درین اواخر از طرف مجریان اداره و سیاست کشور در حال آبستن است. شکل گیری سیاست جدید جایگاه وسنگر نو را در سیاست افغانستان باز میکند که نسبت به گذشته کاملاً غیر متعارف ونسبت به سیاست گذاری های جهانی غیر منتظره است. سیاستمداران ما در برخی از مقاطع زمانی در تعاملات سیاسی با عصبانیت و نا آرامی تمام خطوط قرمز را عبور و پل های عقبی ما را یک شبه ویران میکنند و اما در مواقع آنقدر نرم وانعطاف پذیر می شوند که حریم خانه خود وبیگانه را فرق کرده نمیتوانند. گاهی ما در برخورد ها وتعاملات سیاسی افغانستان وارد نشیب وفراز های کاملاً غیر متعارف میشویم که با اصول ومعیار های حقوقی وارزش های اخلاق سیاسی کاملاً در تناقض قرار میگیرد.
ادامه خواندن تحرکات مشکوک پاکستان و عکس العمل ناوقت افغانستان : احمد سعیدی
میتوانید برای استماع این اخبار داغ جهاد بالای لینک فشار دهید و به رادیو فردا گوش دهید .
سوال اینجاست که ما از کدام مسیر به آرامش وتمدن دست میابیم وکلید حل این مشکلات در کجاست.اگر در کشور قانون عدالت گستر وسیاست منطبق بر عقل ونیاز ملت وجود داشته باشد دیگر رسیدن به صلح وآرامش وسپس تمدن وپیشرفت کاری دشواری نخواهد چون حاکمیت قانون خود ضامن عدالت اجتماعی ووحدت ملی در جامعه میگردد واین وحدت وهمستگی با عث آرامش واستقرار ثبات در کشور است وما برای توسعه ملی به امنیت نیاز داریم، امنیتی که مشارکت ووحدت ملی شرط اساسی آن است ومؤلفه های وحدت ملی همانا روا داری وبرخورد عادلانه احاد از حقوق ومزیت های اجتماعی وسیاسی است واگر تبعیض تعصب وبیعدالتی در کشور رائج گردد دران صورت از وحدت ملی خبری نیست ودر سر زمین که وحدت وهمبستگی ملی نباشد اختلاف زمینه ساز نا امنی های گوناگون است مسلما در یک فضا نا امن از توسعه وپیشرفت هم خبری نخواهد بود .