طالبان و آمریکا: امیدها و نگرانی‌ها : احمد سعیدی

احمد سعیدی

آنچه که در افغانستان در حال حاضر دیده میشود ثمره دستآورد های پانزدهم اگست ۲۰۲۱ است. روزی که در تاریخ افغانستان بخاطره ها باقی خواهد ماند. تصاویر وحشتناک بعد از به قدرت رسیدن طالبان فرار مردم آویزان شدن مردم در طیاره های خارجی ها انتحار و انفجار در میدان هوایی کابل بی نظمی و بی برنامه گی یکی پی دیگری که از حوصله این نوشته خارج است. آما آنچه که هیچ کس نمی تواند منکر آن باشد اینست که امریکایی ها حد اقل از چند سالی بدینسو برای آوردن دوباره طالبان به قدرت برنامه ریزی کرده بودند. گرچه عباس استانکزی آغاز مذاکره ی امریکا با طالبان را از سال 2007 عنوان میکند اما اصلی ترین مذاکره میان امریکایی ها و طالبان از سال 2010 آغاز شده است. به عقیده من امریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که پروسه بن اول آنطور که برنامه ریزی و طرح شده بود در افغانستان ثمر بخش نبوده است.

ادامه خواندن طالبان و آمریکا: امیدها و نگرانی‌ها : احمد سعیدی

عطا الله ونرگس ؛ نوشتهء :استاد جاوید فرهاد

این قصه به‌سال‌های دور بر می‌گردد؛ سال‌هایی که عطاالله عاشق دختر همسایه‌ی شان “نرگس” بود؛ نرگسی که چون شاخِ شمشاد قامت کشیده بود و گیسوانِ افشانده‌ و چشم‌های قشنگ، لب‌های گلابی‌ و بینی نسبتن بالا کشیده‌اش، عطاالله را به‌یاد “ممتاز” می‌انداخت و از همان‌رو هر فیلم ممتاز را را بار بار در سینماهای تیمورشاهی و فرخی  می‌دید و پُست‌کارت‌ (عکس‌) های قشنگِ آن دختر فیلم هندی را لای کتاب و کتاب‌چه‌های مکتبش نگه‌میداشت و به‌‌هم‌صنفانش می‌گفت که نرگس یک سرِ مو از “ممتاز” فرق ندارد.

بچه‌ها وقتی به‌عکس پُست‌کارتی ممتاز نگاه می‌کردند، ذوق‌زده به عطاالله می‌گفتند: اِی ولله، چقه مغبول اس!

عطالله از شور و شوق بال می‌کشید. هنگام رخصتی مکتب یک‌راست می‌آمد و دَمِ دکانِ “کاکا جانان بارانه‌ای” می‌ایستاد و به‌امید دیدن نرگس، نگاه‌هایش امتداد کوچه را گز و پَل می‌کرد.

ادامه خواندن عطا الله ونرگس ؛ نوشتهء :استاد جاوید فرهاد

داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه : برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

این داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه را حتمن بخوانید؛ کاکاژول

یک روز پیرمرد مو سفید  از ما تقاضای صدقه کرد .  جوزف دوست همراهم پنج فرانک به او داد و وقتی نگاه متعجب مرا دید گفت:

 ” این مرد بیچاره مرا به یاد داستانی می اندازد که  باید برایت بگویم . خاطره ای که مثل سایه همیشه دنبالم می کند:

خانواده من که اصلن اهل «هاور »بودند ، هیچ ثروتی نداشتند.  تنها کارما این بود که به هر نحوی که میشد٬  باید به دخل و خرج خود احتیاط میکردیم  . پدرم زیاد کار می کرد و شب ها ناوقت از دفتر بر می گشت٬  اما با آن همه زحمت٬  درآمد بسیار کم داشت . من دو خواهر هم داشتم . مادرم که از موقعیت پایین زندگی ما به شدت رنج می برد ، با سنگدلی با پدرم حرف می زد ، سرزنشهایی که مودبانه و غیر مستقیم٬ اما خطاب به او بودند . پدر بیچاره ام  در جواب این حرف ها حرکتی می کرد که مرا به شدت  اندوهگین می ساخت. او همیشه در آن مواقع دستش را به طرف پیشانی اش می برد ٬ گویی که می خواست عرقی را که روی آن نبود  پاک کند و هیچ حرفی در جواب مادرم به زبان نمی آورد .

ادامه خواندن داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه : برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

سال دوم جمهوریت محمد داوود (1974) بود. به شعبۀ رییس تفتیش وزارت داخله تلفون کردم و از محترم عبدالله ببرک خواستم یا به دفتر کارم بیاید یا بیرون در جایی دیدار کنیم؛ زیرا پرسشی داشتم و برای نوشتن آن موضوع در کتابم بخش خاصی را مدنظر گرفته بودم.

او فرزند ببرک خان ځدراڼ است و پدرش از سران بزرگ قوم که در سال استقلال در جبهات تل و وانه دلیری فوق‌العاده نشان داده بود. به کابل هم آمد و از سوی امان‌الله خان به گرمی پذیرایی شد. شاه در پارک وزارت خارجه با همه بلندپایگان دولت عکس یادگاری گرفت. ببرک خان ځدراڼ نیز در آن تصویر دیده می‌شود.

عبدالله خان ببرک در جوانی از نزدیک‌ترین نگهبانان اعلیحضرت محمد نادر خان بود. شنیده بودم که یک گلوله تفنگچۀ عبدالخالق به بازوی [چپ] او هم خورده است. هنگام دیدار، آن رویداد را تایید کرد. داغ گلوله را نیز نشانم داد و گفت وقتی ناگهان فیرهایی بر اعلیحضرت از سوی متعلمی صورت گرفت، او هم در ارگ بود. شلیک گلوله‌ها جنرالان ایستاده در آنجا و سایر کارمندان دولتی را ترساند، چنانی که وقتی شاه به زمین می‌افتاد، از جنرال‌ها و مامورین یک تن هم نمانده بود. همه گریختند. حتا جنرال شاه محمود خان برادر سکۀ نادر خان پیشتر از دیگران از میدان ناپدید شد. من لاش نادر خان را در آغوش گرفتم.

آن روز – مانند هر سال – شاگردان زیاد از مکاتب مختلف خواسته شده بودند. اعلیحضرت به متعلمین ممتاز جایزه‌ می‌داد. هراس بدی بر شاگردان چیره شده بود. کس نمی‌دانست که چه رخ داد و اینان کجا می‌دویدند. هر سو چیغ و واویلای گریه بلند بود.

ادامه خواندن عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادری

دردهای گنگ

دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت

در سرت قصیده‌های سوگ‌بار خوانده‌اند

با نمایش کریه چهره‌های خویش

رنگ هستی ترا پرانده‌اند

آه،

تو چقدر با تمام ساده‌گی‌هایت غریب مانده‌ای

در رگان پیکر تو پی نمی‌برد

هیج کس عنایتی به دقت بزرگ

ادامه خواندن نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادری

اکادمیسن دکتور اسد اله حبیب : عبدالوکیل کوچی

حبیب مردم افغانستان

حبیب مردم افغانستان

بزرگ مردیکه خورشید وجودش درغروب افتاد

افق بر علم و آثارش طلوع جاودان دارد

درست یکسال قبل جنبش فرهنگی وداد خواهانه افغانستان بهترین فرزند نستوه وشخصیت

آزاده ی خود را از دست داد. دریغا که زنده نام اکادمیسین داکتر اسد اله حبیب همچون

خورشید کلام وادبیات قرن ما در آسمان فرهنگی افغانستان غروب کرد . بدین مناسبت

بهترین شادباشها ی خویش را بروان پاک استاد فقید وعمیق ترین همدردی خود را به

پیشگاه باز مانده گان محترم آن و جنبش فرهنگی مردم افغانستان ومنطقه تقدیم داشته

خاطرات تابناک استاد فقید را گرامی میداریم .

ادامه خواندن اکادمیسن دکتور اسد اله حبیب : عبدالوکیل کوچی

دررثای شخصیت بزرگ علمی وملی افغانستان «شاه علی اکبر شهرستانی» نوشته ء : میرعبدالواحد سادات

دریغا می برد امواج ایام
بزرگان را زما آرام ، آرام
درین هفته یکی از غنایم معنوی افغانستان در جلای وطن با کوله بار بار  معرفت و علم ، حاصل  حدود هشتاد سال پژوهش و تدقیق بقول خرد سالار بزرگ حضرت خیام با هفت هزار ساله گان همسفر گردید و به جاودانه گی پیوست :
مصداق حال شان کلام رودکی سترگ است که :
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
هیهات و صد افسوس که :
چهره شاخص اکادیمیک ملی و بین المللی زبان شناس پیشکسوت ، تاریخ نگار ، نویسنده نستوه ، محقق نامدار وطن و یکی از بهترین مفاخر بزرگ علمی و ملی افغانستان که افزون بر زبانهای ملی و رسمی دری و پشتو به لسانهای فرانسوی  ، عربی و انگلیسی تسلط داشت ، جناب کاندید اکادیمسین شاه علی اکبر شهرستانی که حدود هشت دهه عمر پر بار شان در کار تعلیم و تعلم صرف شد ، به عمر نودوچهار سالگی در شهر لندن داعی اجل را لبیک و فامیل ، دوستان و جامعه علمی و اکادیمیک ما را سوگوار ساخت .

ادامه خواندن دررثای شخصیت بزرگ علمی وملی افغانستان «شاه علی اکبر شهرستانی» نوشته ء : میرعبدالواحد سادات

پنجشیر دردمند مشتی بر ایوان؛ درکش و قوس رقابت جناح های گروۀ طالبان : مهرالدین مشید

آشتی جویی طالبان با پنجشیری ها؛ رقابت های درونگروهی یا بازی استخباراتی

چند روز پیش شماری از اعضای کابینه ی طالبان برای اشتراک در یک گردهمایی وارد پنجشیر شدند و مردم این ولایت را به آشتی فراخواندند. پیش از این سراج الدین حقانی به پنجشیر رفته بود. شهاب الدین دلاور در سفر اخیر خود به پنجشیر در یک نشست مردمی در این ولایت، گفت که اکنون زمان اختلاف‌ها به پایان رسیده و نیاز است تا برای اعتمادسازی، بیش‌تر تلاش شود. وی با اشاره به وفا داری پنجشیریان با بزرگان شان افزود که به ضمانت شما در های امارت اسلامی بر روی آنان باز است. وی دلیل آزار های پنجشیریان را بوسیله ی طالبان وفا داری آنان به بزرگان شان عنوان کرد. رهبران طالبان در ظاهر در این دو سفر پیام دوستی و آشتی را به باشنده گان پنجشیر انتقال دادند؛ اما این پیام بوسیله ی رهبران دو جناح هواداران شبکه ی حقانی و شبکه ی قندهاری ها به رهبری ملاهبت الله در تبانی با شبکه های استخباراتی منطقه نشانه ای از تلاش های دوگانه است که به هدف بدست آوردن رضایت پنجشیریان یا به فریب کشاندن آنان و افکار جهانیان صورت گرفته است.

ادامه خواندن پنجشیر دردمند مشتی بر ایوان؛ درکش و قوس رقابت جناح های گروۀ طالبان : مهرالدین مشید

حملۀ غافلگیرانۀ حماس و وحیرت افزایی و حشت زده گی اسراییل 

فلسطین  زخمی ناسور در شرق میانه و قلبی خونین  در جهان اسلام

حمله غافلگیرانه زمینی و هوایی گروه های مقاومت فلسطینی حماس و جهاد اسلامی به شهرک های اطراف نوار غزه و همزمان حمله های موشکی گسترده از سوی نوار غزه به شهرک های اسراییلی و شهرهای تل آویو و عسقلان در سالگرد جنگ سال 1973 بین اسراییل و کشورهای سوریه و مصر ضربه ای سهمگین به رژیم تل آویو و دولت بنیامین نتانیاهو وارد کرده است. حمله ایکه اسراییل هرگز فکر نمی کرد تا از سمت نوار غزه اینچنین مورد حمله گسترده قرار می گیرد و تلفات بی پیشینه ای را متحمل می شود. این عملیات فلسطینی ها که “طوفان الاقصی” نامگذاری گردیده، یک شوک بزرگ به دستگاه های امنیتی و نظامی رژیم اسراییل وارد کرد و بسیاری از شبه نظامیان مسلح فلسطینی را نیمه شب و در ساعت آغازین بامداد بالای سر نظامیان در اتاق خواب آنان رساند و دهها نفر از نظامیان اسراییل به اسارت نیروهای فلسطینی درآمده اند.

ادامه خواندن حملۀ غافلگیرانۀ حماس و وحیرت افزایی و حشت زده گی اسراییل 

پراگنده گی گروه ها مشکلی فراتر از طالبان برای مردم افغانستان ؛ نویسنده: مهرالدین مشید

مردم افغانستان در تله ای میان پرتگاه و پلنگ

حوادث و رویداد های ناگوار گذشته در نتیجه ی ضعف مدیریتی و وابستگی رهبران گروه ها و سیاستگران به شبکه های استخباراتی نه تنها مردم افغانستان را در کام تروریسم فرو برد و این کشور را به لانه ی امن تروریستان بین المللی تبدیل کرد؛ بلکه فاجعه بارتر از آن چنان آشفتگی های سیاسی، پراگنده گی های گروهی، قومی و اختلاف و سر در گمی در میان نهاد های گوناگون رسانه ای و مدنی بوجود آورده است که همه چیز در زیر انبان قومیت و برتری جویی های کاذب ضجه می کشند. فاجعه بارتر اینکه این‌ پی آمد های نامیمون و وحشتناک در موجی از فساد و خیانت و جنایت رهبران، زمامداران و سیاستکران، اکنون مردم افغانستان را در موقعیت خیلی ناگوار و خطرناک قرار داده است؛ آنهم نه در مرزی از فاجعه و فلاح؛ بلکه  بدتر از آن امروز مردم این کشور را در تله ای از حیرت و دهشت نگهداشته که در یکسو پرتگاه و در سوی دیگر پلنگ در کمین آنان نشسته است.

ادامه خواندن پراگنده گی گروه ها مشکلی فراتر از طالبان برای مردم افغانستان ؛ نویسنده: مهرالدین مشید

نیازبه یک معادله ی تغییر برای یک افغانستان عاری از تروریسم؛ از طرح براندازی طالبان تا تشکیل یک جبهه وسیع ملی : مهرالدین مشید

اوضاع پیچیده و مبهم افغانستان در موجی از سخت گیری ها، وضع محدودیت ها بویژه بر زنان و دختران و انعطاف ناپذیری های طالبان در زمینه های گوناگون؛ از همه مهم تر تبدیل شدن افغانستان به بهشت امن تروریستان خطرناک جهانی؛ نگرانی های جدی و حادثه ساز را برای مردم افغانستان و شماری از کشور های منطقه و جهان به بار آورده است. جنگ های نافرجام و پروژه ای گروههای جهادی در برابر تهاجم شوروی پیشین، جنگ های ویرانگر گروهی پس از سقوط نجیب، بغاوت طالبان و بعد حمله ی آمریکا، جنگ های استخباراتی طالبان در تبانی مستقیم دستگاه ی جهنمی آی اس آی در برابر حکومت افغانستان و بالاخره وضعیت دردناک و تاسف بار حالیه ی این کشور دو گونه تلاش ها را برانگیخته است. شماری با توجه به انعطاف ناپذیری های طالبان و پیوند های تنگاتنگ آنان با گروه‌های تروریستی و شبکه های استخباراتی بویژه پاکستان، روی گزینه ی براندازی طالبان و شماری هم با توجه به بی نتیجه بودن جنگ های گذشته روی معادله ی تغییرات مسالمت آمیز در افغانستان فکر می کنند. در این نوشته کوشش شده تا پهلو های گوناگون هر دو رویکرد به بحث گرفته شود.

ادامه خواندن نیازبه یک معادله ی تغییر برای یک افغانستان عاری از تروریسم؛ از طرح براندازی طالبان تا تشکیل یک جبهه وسیع ملی : مهرالدین مشید

داکتراکرم عثمان آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد : استاد پرتو نادری  

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش

آن روایت‌گر بزرگ، خود به روایتی بدل شد …

درختان انبوه شاخ ادبیات و فرهنگ افغانستان یگان یگان فرو می‌غلتند و سر بر خاک غربت می‌گذارند. درختان انبوه شاخ ادبیات و فرهنگ افغانستان چارۀ دیگری ندارند، جز آن كه مرگ را پذیرا شوند، بی آن كه زمزمۀ نسیم آشنایی از سرزمین خود بشنوند.

ادامه خواندن داکتراکرم عثمان آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد : استاد پرتو نادری  

الماس‌پاره‌های دانش و فرهنگ این سرزمین این سو و آن سو پرتاب شدند : استاد پرتو نادری

باری جایی خوانده بودم یا از دوستی شنیده بودم که الماس« کوه نور» پیش از آن که به دست غارت‌گران اورنگ نشین برسد، مال خانوادۀ تهی دستی بود در یکی از دهکده‌های دور هند خانواده کودکی داشت و آن کودک روزها وشب‌ها با « کوه نور» بازی می کرد. نه کودک و نه هم پدر و مادر می دانستند که چه گنج گران‌بهایی را در اختیار دارند. کوه نور با دستان کودک گاهی به این گوشه و گاهی به گوشۀ دیگر خانه پرتاب می شد. کوه نور برای آن خانواده ارزشی بیش از این نداشت که کودک‌شان با آن بازی کند. 

ادامه خواندن الماس‌پاره‌های دانش و فرهنگ این سرزمین این سو و آن سو پرتاب شدند : استاد پرتو نادری

تصویر کربلا در آیینه شعر : نوشته – نذیر ظفر

(( عا شورای حسینی بر همه مو منین تسلیت باد ))

کر بلا سر زمینی که حقیقت عشق را بر ملا ساخت و حق را از باطل قیاس داد .

طوفان خونیکه از حنجره های عاشقان حقجو فواره گردید ؛ زمین خشکیده پر از تعصب و جهل را با شقایق حقایق مزین ساخت و ار مغانی بود به موحدین و آزاد منشان جهان که واژه آزادی را در قا موس انسانیت دریافتند.

سنت شکنی و استکبار یزید پسر معاویه ( لعنت الله علیه ) و موروثی قرار دادن خلافت اسلامی بر خلاف قوانین اسلام و تحمیل جور و ستم اقلیت عیاش و ظالم بنی امیه بر امت مستضعف و دعوت مسلمین از سید الشهدا حسین علیه السلام جشن خون را در کربلا نمایان نمود و به باور تاریخ سید الشهدا با 72 تن از یاران با وفایش رایت آزادی و مبارزه حق علیه باطل را بر افراشت که بازتاب این جانبازی ها در ادبیات فارسی از قرن سوم بوجود آمده و شعرای فارسی زبان درین زمینه اشعاری سروده اند که مختصرا انها را بخوانش میگیریم :

ادامه خواندن تصویر کربلا در آیینه شعر : نوشته – نذیر ظفر

« باختری سایب شاید ده مرمر باشن» : رحیم ابراهیم

سال ۱۳۶۴ یا ۶۵ بود که به کابل رفته بودم. چندی روزی از روی ناچاری- میسر نشدن پرواز به میمنه- در آنجا پاییدم. روزی به دکان همدرس مرحومم محمد ایوب -از اندخوی- رفتم. او در یک دکان تولیدات آهنگری «نیم‌وقته» کار می‌کرد. با او قرار گذاشتم که به دیدن همدرس دیگرِ ما (گل احمد یما) برویم. او را دریافتم و قرار شد که به دیدن «واصف باختری» برویم.  استاد واصف باختری، در اتحادیۀ نویسندگان افغانستان،‌ مدیر مسؤل مجلۀ‌ ژوندون بودند. به دفترش در شهر نو رفتیم. آجا نبودند. یما از کسی سراغش را گرفت. آن شخص گفت: « باختری سایب شاید ده مرمر باشن»

گل احمد یما، آنجا را دیده بوده است. از مسجد حاجی یعقوب به دست راست پیچیدیم. چند دکان آنسوترک، بر سرِ دکانی نوشته شده بود. «به رستورانت مرمر خوش آمدید». 

ادامه خواندن « باختری سایب شاید ده مرمر باشن» : رحیم ابراهیم

به یاد پدر عزیزم واصف باختری : منیژه باختری

همین که این واژه ها را با چشمان گریان قلم می زنم، ادای احترام می کنم به مردی که نه تنها غول ادبی بلکه پدر عزیزم واصف باختری بود. در 20 جولای 2023 جهان شاعر، نویسنده، متفکر استثنایی را از دست داد و من چراغ هدایت زندگی ام را از دست دادم. از لحظه ای که یادم می آید، حضور پدرم چراغ عشق، خرد و الهام بود. متولد شهر مزار شریف، سفرش به عنوان شاعر و نویسنده شروع به شکل گیری کرد. کنجکاوی سیری ناپذیرش و اشتیاق ادبیات فارسی او را به دانشگاه کابل کشاند، آنجا به هنر شعری اش ارج گذاشت. مجهز به مدرک کارشناسی ارشد آموزش از دانشگاه کلمبیا، استحکام ادبی باختری حد و مرز نمی شناخت. قلم او بیش از ۲۰ کتاب حکاکی کرد که هر بیت گواهی بر استقامت، زیبایی و مبارزات میراث فرهنگی افغانستان است.

ادامه خواندن به یاد پدر عزیزم واصف باختری : منیژه باختری

در رثای شاعری استثنایی و متفکر و پژوهشگر بی بدیل کشور : مهرالدین مشید

در هفته ی گذشته مردم افغانستان شاهد از دست دادن شاعری نام دار، سخنوری شناخته شده، نویسنده و پژوهشگری نام آشنا استاد واصف باختری بودند. استاد باختری از ارکان بی بدیل شعر و ادب فارسی به شمار می رود و به گفته ی معروف سخن اش حجت و اسطوره آفرینی هایش در شعر بکر و بی بدیل است. او نه تنها یک شاعری فرهیخته، نویسنده ای توانا، مترجمی چیره دست و پژوهشگری با تانی و با تامل و منتقدی با درایت؛ بلکه بیشتر از این انسانی شریف و با وقار و دارای مناعت نفس بود که حیای انسانی و صداقت و پایداری و صمیمیت اش در دوستی ها قابل تحسین است.

ادامه خواندن در رثای شاعری استثنایی و متفکر و پژوهشگر بی بدیل کشور : مهرالدین مشید

 سرنوشت زنان؛ درباختر دیروز؛ خاورامروز : برگردان: داکتر صبورالله سیاسنگ

Rick Wilford

اندیشۀ تمایز “جهان” خصوصی زنانه و حوزۀ عمومی مردانه تنها در فاشیزم نهفته نبود، آشکارا پیش برده می‌شد. در این زمینه میان باورهای هتلر و موسولینی ناهمگونی به چشم نمی‌خورد. هر دو نمونۀ نگرش‌های مردسالارانه بودند و بیانگر این ادعا که جایگاه طبیعی زنان در خانه و خانواده است. هتلر تفاوت قایل بود میان “جهان بزرگ‌تر” در انحصار مردان که در آن امور دولت، سیاست و جنگ انجام می‌یافت و “جهان کوچک‌تر” که ساحۀ زنان بود و فشرده می‌شد به شوهر، خانواده، فرزندان و خانه.

حق رای‌دهی زنان که در شهر وایمار جرمنی رخ داد، “اختراع روشنفکران یهود” بود و آنان را از وظایف “مقررۀ طبیعت” باز می‌داشت. وظایف یادشده را جوزف گوبلز – رئیس دستگاه تبلیغات هتلر – چنین فشرده کرده بود: «مأموریت زن زیبا بودن و آوردن فرزندان به جهان است. جنس مادینه برای جفتش خود را می‌آراید و پیهم تخم می‌گذارد.» (Noakes & Pridham, 1974)

ادامه خواندن  سرنوشت زنان؛ درباختر دیروز؛ خاورامروز : برگردان: داکتر صبورالله سیاسنگ

پاکستان و طالبان دوروی یک سکه ی جنایت در برابر مردم افغانستان : مهرالدین مشید

دراین تردیدی نیست که پاکستان و طالبان دو روی یک سکه ی جنایت و خیانت بر ضد مردم افغانستان اند. آنچه اکنون در افغانستان می گذرد، سناریوی دست ساخت نظامیان پاکستان است و همه زیر ریش های انبوه و دستار های سیاه زیر نام اسلام بر مردم  افغانستان تحمیل شده است. این به معنای نفی شبکه های استخباراتی دیگر کشور های منطقه و جهان در توطیه ی کنونی افغانستان نیست؛ بلکه در سناریوی وحشتناک کنونی همه دخیل اند و نقش طراحان را دارند و نظامیان پاکستان اجرا کننده گان برنامه های راهبردی و جیوپولیتیک آنان است.

ادامه خواندن پاکستان و طالبان دوروی یک سکه ی جنایت در برابر مردم افغانستان : مهرالدین مشید

با تاسف استاد محمد شاه واصف باختری به جاویدانگی پیوست.

استاد واصف  باختری  یکی از گنجینه های  علمی  و فرهنگی  افغانستان بودند . از وی  آثار و تالیفات زیاد بجامانده است .

در سال  2013 -م  زندگی نامه وی را در  کتاب چهره  های  جاودان نوشتم؛ اگر مایلید لینک  ذیل  را باز  نموده  در صفحه  63   الی 65  زندگی نامه استاد قلم و سخن را مطالعه  کرده میتوانید. برای  خانواده  محترم باختری  و تمام  فرهنگیان ؛ شعرا  و  ادیبان  عرض  تسلمت دارم. روانش  شاد و مکانش  قرین  رحمت  الهی باد.

https://mariadaro.com/

در سایت روی کتاب کلیک نمایید.

تراژیدی افغانستان، دردناک ترازهر سوگنامه ای در تاریخ جهان : مهرالدین مشید

تراژیدی بی پایان افغانستان و رسالت نخبگان آن

بحث بر سر تراژیدی دردبار و سوگ نامه‌ی بی پایان کشوری است که برخلاف چرخش تاریخ هر روز از دراز راهء قافله ی ملت شدن فاصله می گیرد و مردم آن روزنه های امید را بر روی خود بسته می بینند. سخن بر سر افغانستان یعنی حرف بر سر سرزمینی است که درد هایش بی پایان و رنج هایش بی درمان است. سخن بر سر کشوری که زخم هایش ناسور و سینه اش چاک چاک است و زمامدارانش فاسد و خاین و سیاستگرانش معامله گر و دلال اند. میهنی که تراژیدی اش دردناک تر از این و غم نامه اش پرحجم تر از هفتاد مثنوی شده است. با تاسف عوامل گوناگونی دست به دست هم داده که جامعهء افغانستان را بیش از هر زمانی ورشکسته و سوگنامه ی آن را دردبارترکرده است.

ادامه خواندن تراژیدی افغانستان، دردناک ترازهر سوگنامه ای در تاریخ جهان : مهرالدین مشید

پرونده ی پیدا؟ داستان کوتاه : غفار عریف

      بامداد خوشایند روز شنبه بود. هوای خوب، آسمان صاف و روشن و سپیده ی صبحگاهی از لحظه های دلپذیر سخن می گفتند و روز داشت، آهسته آهسته شروع به در بر کشیدن قرص خورشید می کرد. نیزه های گل زرد آرام آرام همه جا را نشانه می گرفتند و گرما و نور نثار می کردند و دقیقه ها پشت سر هم لذت بخش می شدند.

در این صبح بامی، نسرین اندکی دیر تر از خواب بیدار شد. در چشمانش هنوز سنگینی خواب شب به جا مانده بود و پلک ها و مژه هایش جلو هر دو چشمش پرده کشیده بودند. با کف دست راست پشت چشمان خود را مالید تا خون بیداری در آن ها بدمد. به آهستگی از جا برخاست، پنجره را گشود تا هوای تازه و پاک به داخل اتاق راه یابد. نیم نگاهی به بیرون انداخت و از چشم روز نور نوشید، پس از چند دقیقه پنجره را بست و رفت که دست و روی و دندان های خود را بشوید و گیسوان دراز و غلو و سیاه و مشکی خود را مرتب کند.

ادامه خواندن پرونده ی پیدا؟ داستان کوتاه : غفار عریف

به مناسبت سومین سال پرواز ملکوتی ستارۀ تابناک شعر و عرفان افغانستان شادروان حیدری وجودی : مهرالدین میشد

روان نجم العرفا حیدری وجودی شاعری صمیمی و درد آشنا شاد باد

سخن برسر غروب خورشید و سالروز وفات شاعری عارف، عاشقی شوریده حال و عارفی درد آشنا و صمیمی است که چون ستاره ای در آسمان شعر و عرفان افغانستان درخشید و زنده گی خویش را صادقانه وقف اعتلای ادب و فرهنگ افغانستان نمود. مردی که زنده گی را با عشقی سرشار از جاذبه و شور انسانی آغاز کرد و با جهانی از صفا و صمیمیت عاشقانه و دردمندانه زیست. حیدری وجودی با پشت سر نهادن ۸۱ سال بهار زنده گی بالاخره در 21 جوزای سال 1399 به جاودانه ها پیوست. هرچند حیدری وجودی جهان فانی را وداع گفت و به جاودانه ها پیوست؛ اما حضور معنوی او چون آفتابی درخشان در آثارماندگار او برای همیش زینت بخش ادب، عرفان و فرهنگ افغانستان خواهد بود. حیدری وجودی انسانی صمیمی و شاعری درد اشنا بود؛ که پس از مرگ از او به عنوان

ادامه خواندن به مناسبت سومین سال پرواز ملکوتی ستارۀ تابناک شعر و عرفان افغانستان شادروان حیدری وجودی : مهرالدین میشد

چه دردناک است… نوشته از : استاد نصرالله پرتو نادری

چه دردناک است که ناگهان نگاهایت روی سطرهای می‌دوند و در پایان در می یابی که دوستی خاموش شده و بعد قطره قطره لغزش داغ اشک‌هایی را روی گونه‌هایت احساس می‌کنی.

روز دوشنبه  بیست و هفتم مارچ 2017 برابر باهفتم حمل 1396 خورشیدی نگاه‌های من همین‌گونه روی سطرهای خبر خاموشی طنز نویس، نمایش‌نامه نویس و پژوهشگر ادبی کشور جلال نورانی دوید، چنان کودکی پا برهنه‌یی که از خط قوغ آتش بگذرد!

نورانی در تاریکی دلگیر تنهایی در زادگاه خود کابل،  چه غریبانه از جهان چشم پوشید.  روانت شاد باد! چه نا به هنگام تکاور زنده‌گی به آن سوی دیوار شکستۀ مرگ جهاندی!

***

نام جلال نورانی با طنز نویسی افغانسان چنان پیوندی دارد كه اساساً نمی شود بدون نام او بحث طنز نویسی در كشور را مطرح كرد. او را می توان یكی از پایه گذاران طنز نویسی به مفهوم امروزین آن در كشور خواند.

ادامه خواندن چه دردناک است… نوشته از : استاد نصرالله پرتو نادری