سخنان آغازین : باری حسین جفعریان نویسده و روزنامه نگار ایرانی پرسشهایی را در پیوند به شعر وادبیات معاصر افغانستان با من در میان گذاشت و از آن جمله پرسیده بود:«از چی چشم اندازی به شعر مقاومت نگاه میكنید؟ آیا می شود در ادبیات دو دهۀ گذشته در افغانستان بحث شعر مقاومت را مطرح كرد؟« پاسخ های من در شمارۀ ششم سه ماه نامۀ « سپیده» سال 1378 زیر نام «از واژه های اشک تا قطره های شعر» به نشر رسید که بحث های گسترده یی را به دنبال داشت، بعداً انجمن فرهنگی افغان های هامبورگ آلمان آن را به سال 2001 میلادی به گونۀ رساله یی به نشر رساند. حال که می خواهم اندکی با گسترده گی در پیوند به چگونه گی شعر مقاومت یا شعر پایداری بحث کنم می خواهم پاسخی را که به این پرسش ارائه کرده بودم و هنوز به بخش بیشتر دیدگاههای مطرح شده درآن باورمندم، به گونۀ مقدمۀ این بحث بیاورم. « نمی دانم چرا هرگاهی كه سخن از شعر مقاومت به میان می آید این سرودۀ حنظلۀ بادغیسی در حافظه ام بیدار می شود.
دسته: فرهنگ و ادبیات و هنر
ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻣﺸﺘﯽ ﺧﺎﮎ ،،،،!!!! پـــدرام کاظـــمــی
كه ممكن ﺑﻮﺩ ﺧﺸﺘﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ
ﯾﺎ ﺳﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﯾﮏ كوه
خسروانیها : شـــاپــور احـــــمدی
سایت ماریا دارو بهار ۱۳۹۴ را برای تمام هموطنان گرانقدر تبریک گفته و بهار پر شگوفه و سال پر سعادت برای تمام مردم دنیا آرزو میبرد
دوستان گرامی ! شما شاید از نقالان هم صنفی تان خاطره های داشته باشید ُ با دیدن این تصاویر خاطرات تان تازه میگردد -تقلب به اين ميگویند : ارسالی پدرام کاظمی
|

کاریکاتورهای جالب و مفهومی ارسالی : پدرام کلظمی







مــن عــــاشــق امــــرزم : پدرام کلظمی
مشـــتــی خــاکـــــم : پدرام کاظمی
ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻣﺸﺘﯽ ﺧﺎﮎ ،،،،!!!!
كه ممكن ﺑﻮﺩ ﺧﺸﺘﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ
ﯾﺎ ﺳﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﯾﮏ كوه

نسلِ بلاتکلیف ” : پدرام کاظمی

بیست اثر برتر تاریخ هنر نقاشی : ارسالی پدرام
مونالیزا
شب پرستاره
جیغ
گِرنیکا
تداوم حافظه
سه موسیقیدان
بعد از ظهر یکشنبه در جزیره گراند ژات
دختری با گوشواره مروارید
مادر ویسلر
سیمای هنرمندِ بدون ریش
نگهبان شب
بوسه
نیلوفرهای آبی
باربر گل
گوتیک آمریکایی
کافه تراس در شب
پسر انسان
شماره ۵، ۱۹۴۸
رقص در مولن دِلا گالت

بلوف شجاعانه
|
دوش از مــسـجــد سـوی مــیخـانــه آمد پــیــرمــا: حــافــظ شـیــرازی
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیرما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
غـــــبــــار راه آزادی : نوشــتــه مـــاریــا دارو
زنده یاد میر غلام محمد غبار در طول عمرش هوای آزادی را تنفس نکرد و در مبارزه علیه رژیم استبدادی آل یحیی قلم از استخوان سر کرد وبا خون دل وقایع ناهنجار ُ ظلم زندانهای مخفوف , را که چشم دیدش بوده و فداکاری مبارزین وطن دوست را بروی کاغذ ریخت ُ تا نسل نوین جامعه از گذشته های سیاه و ظلم رژیم های مستبد که بالای پدران شان چه گذشته است ُبدانند.
مرحوم غبار از جعل کاریهای تاریخ نویسان درباری پرده برداشت و طرز نوین تاریخ نویسی را در وطن رایج ساخت ُ او با اقدام ارزشمندش تاریخ نویسانی را که کتب و اثار شان فرمایش درباریان بود و بنفع خانوادگی و تمایلات تبعیضی می چرخید ُ سرنوشت رادمردانی راکه در راه مبارزه بخاطر آزادی به سلول های زندان ها پوسیده و بعضی شان به چوبه دار آویخته شدند ُ به فراموشی گذاشته میشدُ افشا کرد. چنانچه نویسنده ء ( جناب خالق بقایایی پامیرزاد ) بزبان شعر در مورد شادروان غبار چنین میگوید:
ای غبار ای سرور آزادگان
ای که بودی حامی محنت کشان
درد مردم را تو کردی آشکار
راوی روشندل روشندلان
در جسارت درصف مردان دهر
نام پاکت جاودان باشد عیان
دست پولادین بسازد پیکرت
برفراز قله ئی تا کهکشان
بر نوشتی راه درد ورنج را
بر صریر سوره ئی تاریخ مان
افغانستان درمیسر تاریخ از مبارزات وطن پرستانُ و ظلم رژیم
های مزدور و دست نشانده و تاریخ واقعی سرزمین آریانا ُ خراستان و افغانستان امروز بحث میدارد تا نسلهای آینده وطن بدانند که تغیر نامهای وطن و آب و خاک از دست رفته شان چطور و روی کدام ملحوظات به وقوع پیوسته است و پدران مبارز شان چرا تا اخرین نفس برای آزادی میرزمیدند.
ادامه خواندن غـــــبــــار راه آزادی : نوشــتــه مـــاریــا دارو
به او مى خندند،ديوانه است : ارسالی خلیل راغب
كسى كه سخنانش نه راست است نه دروغ فيلسوف است
كسى كه راست و دروغ براى او يكى است،چاپلوس است
كسى كه پول مى گيرد تا دروغ بگويد، دلال است
كسى كه دروغ مى گويد تا پول بگيرد، گدا است
كسى كه پول مى گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد،
قاضى است . كسى كه پول مى گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست
جلوه دهد،وكيل است
كسى كه جز راست چيزى نمى گويد، بچه است
كسى كه به خودش هم دروغ ميگويد،متكبّر است
كسى كه دروغ خودش را باور مى كند،ابله است
كسى كه سخنان دروغش شيرين است، شاعر است
كسى كه على رغم باطنى خود دروغ مى گويد.همسر است
كسى كه اصلاً دروغ نمى گويد،مرده است
كسى كه دروغ مى گويد و قسم هم مى خورد،بازارى است
كسى كه دروغ مى گويد و خودش هم نمى فهمد،پر حرف است
كسى كه مردم سخنان دروغ او را راست مى پندارند،
سياستمدار است
كسى كه مردم سخنان راست او را دروغ مى پندارند و
به او مى خندند،ديوانه است
مــهـدی ظــفــر نطاق حنجره طلایی رادیوی افغانستان
دوستان گرامی شادروان مهــدی ظـفـر نطاق برجسته رادیو با به قدرت رسیدن نور محمد تره کی به شهادت رسید. در آرشیف رادیو افغانستان برنامه های زیاد سیاسی ُ اجتماعی و فرهنگی ُ مذهبی و اشعار تصوفی با صدایش موجود است خوشبختانه این شعر تصوفی حضرت بیدل را با صدای گیرایش بدست آوردم ُ آرزومندم از شنیدن آن لذت برده وبه بروح ایشان دعا نمایید .
ازمجلس مشاعره افغانان در جرمنی ُ اشعار جناب عبدالوهاب سرتیر صاحب را برای تان انتخاب نموده ایم
تجلیل ازشصت وپنج سالگی جناب دکتور ببرک ارغند نویسنده معروف و پرکار وطن
پســتــو و شــگــوفـــه های خــاکــی فــانــوس : شــاپور احـــمدی
كلون در را زود انداختم.
نميدانم چرا يكهو به ياد همزادم افتادم، اوه فرهزادهام.
روي بسترش در بيمارستان بلبل مردهاي ديدم
كه ملحفه را خيس كرده بود اما
بنفش و الماسوار ميتابيد.
ادامه خواندن پســتــو و شــگــوفـــه های خــاکــی فــانــوس : شــاپور احـــمدی
خــپــلی ســـتــرگـــی : حــیـــران صــــاحـــب
خــــــپلی ســــترگی د لـــیدلي دي کــــــــنه دي
د نرگس له ســــــــترگو ښـــــکلي دي کـــنه دي
هغــــــه زړونه چی زخـــمي دي نه روغـــــــــیږي
تا په دوه ســـــــــترگو ویشـــــــــتلي دي کـنه دي
ادامه خواندن خــپــلی ســـتــرگـــی : حــیـــران صــــاحـــب
به یـــاد یــــار ودیـــــار : شعر زیبای از استاد محــمــد یـــوســف کـــهـــزاد
داستان کوتاه ( مرد و نامرد) بقلم و آواز مــحـــتــرم اکرم عثمان
دوستان گرانقدر این داستان یک گوشه از تاریخ شکوهمند شاه فرهنگ دوست افغانستان شادروان شاه امان الله خان و استاد هنر استاد قاسم افغان است جناب داکتر عثمان چهره نقاب داران دربار را افشا و صداقت ُ راستی و پاس نمک استاد قاسم را نسبت به شاه امان الله خان در برابر امیر حبیب الله کلکانی بیان میدارد.
له زمانی سره یوحَای دا دهغه شعر عنوان دی چه شـاغـلی ابراهــیــم خـیـل تــاســتـه ولانــد کـــوی
دیــد موسی چـــوپانی را در راه (پــارچه شـــعر زیبا در روایــت موســـی پیغـــمـــبرخدا ج) به آواز گیرای عبــــدالله شادان
( آریانا ) سرزمین من ، ( آریایی ) نژادِ من و (اوستایی) زبانِ من : نوشته یی از : امیر فروغ
وقتیکه از لابلای اوراقِ تاریخ ، به گذشته های دور می نگریم ، به گذشتـ های دوری که هنوز انسانِ نیمه برهنه و متوحش ، در ساده ترین شکلِ زندگی بشری می زیسته وگذشته هایی که هزاران سال لازم بود تا این انسانِ نیمه وحشی با گذر از این دوران ، وارد مرحلـۀ تمدن گردد ، می بینیم که جای پایی از مردمانِ آریایی ، روی این کرۀ خاکی پیداست .
اگر باز هم از لابلای اوراقِ این دفــــتر ، مراحل مختلفِ زندگی بشری را مرور کنیم ، به این نتیجه می رسیم که تغیراتی هرچند کوچک در زندگی انسان ، ابتدا به کندی صورت می گرفته و این تغیرات ، تابعی از زمان و مکان بوده و در همـه جـــا و در هر زمانــــی بطور یکسان صورت نمی پذیرفته بل این تغیرات ، تحت تأثیرِ شرایط محیطِ طبیعی و اجـــتماعیِ باشندگان آن ، سیر تکامل خود را طی میکرده و از همین جاست که کانون های تمدنِ باستان، نماینـــدۀ سیر تکــامل جــوامع مختلفِ بشری در ازمنـــۀ مختلفِ تاریــخی بوده و از همدیگر متمایزند .
سرزمین آریانا که از بیست هزار سال قبل از میلاد مسیح وجود داشته ، با پشت سر گذاشتنِ مراحل سختی از تکامل ، از یک جامعۀ ابتدایی و بدوی ، به جامعۀ پیشرفتۀ امروزی ارتقا یافته است .
شادروان میر غلام محمد غبار، مؤرخ و نویسندۀ نامدار کشور افغانستان ، در اثر جاودانه اش ، کتابِ ( افغانستان در مسیر تاریخ ) چنین میگوید :
عدالت زمانه (طنز) از دســتــگــــیر نایل
تا دلبر من درک ندارد این زنده گی هم، نمک ندارد
ما لذت رنج ها چشید یم محتاج دگر چشک ندارد
حـــقــوق بـــشــر : عبدالفتاح سکندری
بعد جنگ ها و تحقیــــر بشــــــر
مر جهان را پیش آمد این بصــــر
درشناخت حق هرکشور بــــذات
عد ل و آزادی بیابد بس ثبـــــــات