مـحـبــوبــه « وحـیـد» جـباری « هنرمند محبوب دلها » گرفـته شـده از کتـاب آوای ماندگار زنـان اثـر مـاریـا دارو

 محبوبه جان فرزند محمد خان بتاریخ 21 میزان سال 1327 ش – درشهر کابل در یک  فامیل متوسط و منورتولد یافت و تحصیلش را در لیسه ملالی تمام کرد. محبوبه جباری اولین کار هنری خود را ازستیج پوهنی ننداری بامادرش رضایی اش « میرمن پروین » شروع نمود. خانم پروین  آهنگ مشهوردختر گلفروش می سراید و خانم جباری  آنرا تمثیل می نمود. بعدآ راهی  پروگرامــهای اطفال رادیوکابل گردید ودر اثر تشویق مادرش «خانم پروین»  (که اورا مشوق  واستاد خود در راه هنرمیداند) وتشویق والدین اصلی اش از سن  شش ساله گی در دنیای هنر تمثیل  گام های استوار برداشت و درسن 14 سالگی به خواندان دیالوگ های رادیویی آغاز کرد که در آن زمان  وسایل برای ثبت در رادیو کابل وقت وجود نداشت  وهمه برنامه  ها راسآ نشر میگردید.

ادامه خواندن مـحـبــوبــه « وحـیـد» جـباری « هنرمند محبوب دلها » گرفـته شـده از کتـاب آوای ماندگار زنـان اثـر مـاریـا دارو

استاد عبــدالواحـد بـهـره : مــاریــا دارو

شاد روان استاد عبدالواحد بهره  فرزند  مولوی  رحیمداد تیموریُ  نواده ی  مولانا میر محمد یوسف  بهره  از سلسله ی  دودمان تمیوریان هرات  میباشد و در یک  در خانواده ء  متدین پا به عرصه  وجود گذاشت .

استـاد  بهره  علوم  متداوله  ی  عصر را نزد  علمای  مشهور زمان فرا گرفت و در معارف  کشور مصدر  خدمات  زیاد گردید. 

درسال 1300 هش – در زمان شاه  امان الله  خان  که توجه به  علم  ودانش  یکی  از اقدامات  اولیه  حکومت را تشکیل  میداد٬ و در آن  زمان شادروان  علامه   استـاد صلاح  الدین  سلجوقی  مسوَل  معارف  ولایت  هرات  بود ٬ برای  تطبیق  لایحه وظایف  و انکشاف  معارف  در هرات  توجه  خاص  مبذول  داشت اما مردم  که  از نعمت علم کمتر  بهرهمند  بودند برای  انکشاف  معارف  علاقه َ چندانی  نداشتند و از شمولیت  فرزندان  شان در مکتب  جلوگیری  مینمودند . 

ادامه خواندن استاد عبــدالواحـد بـهـره : مــاریــا دارو

گپی در باره‌ی هارون یوسفی : استاد داکتر جاوید فرهاد

“هارونِ یوسفی” یک چهره‌ی با شُکوه است؛ با شکوه از بهرِ آنکه ظرفیّت و ظرافت در شخصیت و نوشته‌هایش آمیخته‌است.

نخستین مجموعه‌ی طنزهایش را زیرِ نام “عریضه‌ی میرزا صدف” در دهه‌ی شصت هجری-خورشیدی خواندم. نثر شیوایی در آن مجموعه داشت و ریزه‌کاری‌ها و ژرف‌بینی‌هایش در پردازش شخصیت‌های طنزی کتاب و برون‌دادِ آنچه را دیگران به آن ژرفا نمی‌دیدند و او می‌دید، نگاره‌ی قشنگی از شخصیتِ او را در ذهنِ من نقاشی کرد.

ادامه خواندن گپی در باره‌ی هارون یوسفی : استاد داکتر جاوید فرهاد

هارون یوسفی و طنزهایش : نوشته استاد پرتو نادری

شنیدم که هارون یوسفی هی میدان و طی میدان پس از هفتاد سال مسافری و سرگردانی به کمال جوانی و پخته‌گی خود رسیده است. یعنی خپ و چپ شده است پخته هفتاد و دو ساله!

نمی‌دانم به سفر قبله رفته است یا نه؟ به هر حال اگر در کابل باشد مفت و بی‌هزینه مانند من می‌شود حاجی صاحب!

چه کنم به ما مردم تنها گپ رسیده، از هفتاد و دو ساله‌گی اش که خبر شدم به یاد نوشته‌یی افتادم که بیست سال پیش در بارۀ او نوشته بودم.

با خودم گفتم همین نوشته را برایش بوسه به پیغام هدیه گویا بفرستم. اگر قبول کرد، خوب. اگر قبول نکرد باز مثل حافظ می‌گویم: حافظ وظیفۀ تو دعا گفتن است و بس!

ادامه خواندن هارون یوسفی و طنزهایش : نوشته استاد پرتو نادری

عیاران تا به کاکه های کابل : نوشته داکتر یقین

شاد روان غلام محـمد غبار، دانشمند و تاریخ نویس شناخته شده افغانستان، که خود روزگار پرجوش و خروش کاکه ها و جوانمردان کابل و دیگر ولایات کشور را اندکی دیده و خاطراتی را از این گروه مردمدار را به خاطر دارد، در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، در این مورد نگاشته است: « اینها در کابل به عنوان کاکه، و در قندهار به عنوان (جوان) تا قرن بیستم عمر نمودند.

ادامه خواندن عیاران تا به کاکه های کابل : نوشته داکتر یقین

 اوسني حالات د شل کلن فاسد او ناکام “جمهوريت” د کار نتيجه او ثمره ده!.. نوشتهء نور محمد غفوری

شل کاله د نړيوالې ټولنې لخوا په افغانستان کې د شر او فساد او خارجي جواسيسو د حاکميت څخه د جمهوريت د ساتنې تر نامه لاندې بې دريغه ملاتړ وشو. خو پايله يې دا شوه چې په آخره کې د دموکراتيکو آزاديو هغه له پخوا رواج شوى نوم او بوي هم پاته نه شو. د ښوونې او روزنې په ډګر کې لاسته راوړنې مو هم خارجیانو چور کړې. په لسهاوو او سلهاوو زره ځوان روزل شوي کادرونه مو د نړيوالې ټولنې ځواکمنو هيوادونو خپلو ملي مارکټونو ته استخدام کړل. هغوى چې د آزادۍ او پرمختګ له پاره يې د استبداد او ارتجاع په وړاندې مبارزه کولاى نړيوالې ټولنې په افغانستان کې د شل کلن حاکميت په موده کې د نفاق زیږوونکو قومي شوراګانو او مدني ټولنو تر څنګ، ډير انجويي سیاسي سازمانونه د ګوندونو تر نامه لاندې جوړ، تربیه، ، رهبري او تمويل کړل،

ادامه خواندن  اوسني حالات د شل کلن فاسد او ناکام “جمهوريت” د کار نتيجه او ثمره ده!.. نوشتهء نور محمد غفوری

یار آشنا از اقلیم اندخوی : نوشتهء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

بیش از پنجاه سال است که دانشمند گرامی و دوست نهایت عزیز و مهربان داکتر فیض الله ایماق را از نزدیک می شناسم . 
ایماق که زادگاهش شهر اندخوی یا جاییکه حضرت بابا ولی مرشد اعلی صاحبقرانی در آنجا خفته است می باشد. اندخوی از جملهٔ مناطق پُربار و برکت تورکستان زمین است . 

ادامه خواندن یار آشنا از اقلیم اندخوی : نوشتهء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

ارتباط میان درخت کرسمس وشب چله : رحمت الله روند

آیین شب یلدا به‌تنهایی گواهی بر این مدعاست که در روزگاران گذشته در نیمی از دنیای کهن که از شبه‌قاره هند آغاز می‌شود، از اروپا می‌گذرد و به آفریقا می‌رسد، این جشن به شیوه‌های مختلف برگزار می‌شده و حتی مصریان باستان هم برای میلاد دوباره خورشید آیین برگزار می‌کرده‌اند. بنابراین می‌توان گفت آنچه امروزه در کشورهای ایران، افغانستان، آذربایجان، تاجیکستان و ترکیه با نام شب یلدا و آنچه در کشورهای کاتولیک با نام کریسمس برگزار می‌شود، تلفیقی از فرهنگ‌های مختلفی است که در طول هزاران سال تاریخ تمدن در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا دست به دست چرخیده است.

شباهت‌های فرهنگی انکارناپذیری که در این نمونه ساده از برگزاری مراسمی آیینی وجود دارد نشان می‌دهد که زمانی دور از مرزهای امروزی، این کشورها تعاملات میان‌فرهنگی بسیار گسترده‌ای با هم داشته‌اند. تعاملی که شاید سیاست امروز جهان سبب رنگ‌باختگی آن شده باشد اما آثارش را می‌توان همچنان آشکارا در زندگی مردم تمام این نواحی دید. جشنی که پیام‌آور صلح و نوید روشنایی است.

یلدا از کجا آغاز می‌شود؟

ادامه خواندن ارتباط میان درخت کرسمس وشب چله : رحمت الله روند

مردی که نمی خندید : نویسنده؛ دکتور ملک ستیز

رسامی از محترم استاد حنیف شبگرد

سال ۱۳۵۷ بود. تازه صنف هشتم را در مکتب ابتداییه‌ء عبدالعلی مستغنی واقع کارته‌‌ء سه تمام کرده بودم. از آن‌جا به لیسه‌‌ء عالی حبیبیه ارتقا کردم. از خوشی در پیراهن نمی‌گنجیدم. برادران بزرگ‌ترم با افتخار زیاد از حبیبیه یاد می‌کردند. پدرم لیسه‌‌ء حبیبیه را شکوه روشن‌گری می‌دانست. من تازه به نوجوانی گام گذاشته بودم. وقتی از کوچه‌های کارته‌ء سه به سوی لیسه‌ء حبیبیه گام می‌گذاشتم، غرور عجیبی برایم دست می‌داد. آن‌گاه جوانان کتاب‌ها را به دست راست، چسپیده به سینه می‌گذاشتند و راه می‌رفتند.

ادامه خواندن مردی که نمی خندید : نویسنده؛ دکتور ملک ستیز

بن بست در وضعیت و بی تفاوتی جهان نسبت به آن : عبدالناصر نورزاد

سیر صعودی گراف بحران در افغانستان، نشان از این دارد که بن بست به وجود آمده در این عرصه، حداقل به این زودی ها، قابل رفع نخواهد بود. شکست بن بست موجود نتیجه ی یک تعامل کارا و یک استراتیژی موثر هم از جانب بازی گران داخلی و جریان های مطرح سیاسی خواهد بود و هم برآیند یک تعامل مثبت و قابل اعتبار میان بازی گران منطقه ای و جهانی.

ادامه خواندن بن بست در وضعیت و بی تفاوتی جهان نسبت به آن : عبدالناصر نورزاد

چراباید نام شهر چاریکار به ابوحنیفه تغییر بخورد؟ : داکتر حمیدالله مفید

برخی ها چنین می پندارند که چاریکار یک نام بی معنی و تصادفی است و چنانی که جناب حبيبي نیز در کتاب تاریخ مختصر افغانستان به گونه عامیانه آن در رویه 127 جلد دوم  این کتاب نگاشته است که چاریک کار بوده که چاریکار شده است.

در حقیقت چنین نیست.

در چاریکار چهار نهر شامل نهر زرين،. نهر بالا غیل، نهر اجمیر و نهر ماهی گیر جریان دارند و این شهر را سیراب می سازند.

ریشه شناسی علمی نام چاریکار :

واژه کن در اوستا و زبان اوستایی به معنی جوی یا نهر آمده است   در پازند ختن شده است.

ادامه خواندن چراباید نام شهر چاریکار به ابوحنیفه تغییر بخورد؟ : داکتر حمیدالله مفید

در گرامیداشت از استاد فقیرمحمد ” ننگیالی” : فریبا آتش صادق

هنرمندي که نفسهايش را به مردم اهداء ميکرد ,

دراين ساليان غربت به تلخي بايد گفت عزيزاني از ميان ما رفته اند که تا نفسهاي آخر عاشق زندگي و انسان و فرهنگ و مردم بودند. عاشق آزادي بودند و عاشق ادبيات و هنري که در آزادي مي پويد و ذهن و روان آزاد را در خود مي پرورد.

 موسيقي افغانستان در فاصله چند سالي شاهد خزاني شدن هنرمنداني بود که هر يک در گستره همت و توان خود به آن غنا بخشيدند ويادگاري بر جا گذاشتند و خزاني شدند.

نبودن شان در ميان ما، به معناي رفتن شان از ميان ما نيست، زيرا تا هنر شان هست زنده است، آنها ماندني اند. هنرمندان با آنچه که از خود به جا گذاشته اند زندگاني ميکنند. پس بايد گفت : تا رد پاي شان هست، نام و ياد شان نيز با ماست.

ادامه خواندن در گرامیداشت از استاد فقیرمحمد ” ننگیالی” : فریبا آتش صادق

شلاق کاری پی در پی زنان زنان در قرن ۲۱: اسماعیل فروغی

 · شلاق کاری پی درپی زنان : شرم انسانیت درقرن 21 نمایش شلاق کاری پشت همِ چهارده زن در حضورهزاران مرد شخ بروت درلوگر، مایه ی شرمساری برای انسانیت است . گروه تندروطالبان پس ازرسیدن به قدرت ، با انهدامِ فرهنگ ، مدنیت و انسانیت درافغانستان به دستور بیگانه گان می خواهند ما را از ریشه ی ما جدا ساخته ، افغانستان را عقب مانده ترین مملکت و مردم آن را نا متمدن ترین و وحشی ترین مردم جهان معرفی نمایند .

ادامه خواندن شلاق کاری پی در پی زنان زنان در قرن ۲۱: اسماعیل فروغی

داستان ؛ بهلول دانا : استاد پرتو نادری

پیرمرد گفت: به گمانم امسال بهلول دانا از روی دانایی در مورد پیاز سخن گفته است.

گفتم چه می‌خواهی بگویی، پیر مرد!

گفت: باری بهلول از کوچه‌یی می‌گذشت و مردی از او پرسید: ای بهلول دانا، امسال چه چیزی بخرم که در زمستان قیمت شود، بفروشم و سود کنم.

بهلول گفت: تنباکو!

مرد هرچند بسیار متردد بود که تنباکو بخرد یانه؟ سرانجام همه پیسه های خود را تنباکو خرید. در زمستان نرخ تنباکو بسیار بالا رفت و مرد، سود زیادی کرد. سال آینده باز روزی آن مرد بهلول را دید و گفت: ای بهلول دیوانه، سال گذشته گفتی تنباکو بخر، خریدم و سود زیادی کردم. حال بگو که امسال چه چیزی بخرم که سود کنم،

ادامه خواندن داستان ؛ بهلول دانا : استاد پرتو نادری

سفر بی برگشت زنده یاد نصیر نشاط روزنامه نگار وطنز نویس کشور یک ساله شد : استاد پرتو نادری

سفر بی‌برگشت زنده‌یاد نصیر نشاط، روزنامه‌نگار و طنزنویس کشور یک ساله شد!

نصیر احمد نشاط در زمستان 1379 خورشدی گزینۀ از شعرهایش را زیر نام «نزع كابل» در شهر پشاور به چاپ رساند. بخش بزرگ این گزینه طنزهای منظوم شاعر است او بیش‌تر به طنز نویسی منظوم دل‌بسته‌گی داشت. نشاط در دهكدۀ بابای علی ولسوالی آب‌شار ولایت پنجشیر به دنیا آمد، دورۀ ابتدایی را در همان‌جا خواند، ولی بعد‌ها مشكلات زنده‌گی نگذاشت تا به آموزش‌ خویش ادامه دهد. با این حال او تا هفده ساله‌گی در مدارس دینی به آموزش علوم دینی پرداخت. در دهۀ پنجاه خورشیدی با زنده‌یاد علی اصغر بشیر مدیر مسؤول هفته نامۀ طنزی ترجمان در كابل آشنا شد و این آشنایی به او فرصت داد تا در این یگانه نشریۀ طنزی كشور مشغول كار شود و از حضور استاد علی اصغر بشیر فیض برد. 

ادامه خواندن سفر بی برگشت زنده یاد نصیر نشاط روزنامه نگار وطنز نویس کشور یک ساله شد : استاد پرتو نادری

شادخت و برده « نامه به رابعه بلخی» نگارنده : نوشین ارباب زاده و مترجم دکتور صبورالله سیاه سنگ

رابعه جان!

به تو مینویسم از فراسوی سده ها، از سرزمین زندگان به خاکدان مردگان. سال دوهزارودوازده است. میسـنجم: نزدیک به هــزاروهفتاد سـال پیش کشـته شـده ای و سـوسـوی شـکوه نامت به نخسـتین پـرونده “قتل ناموسی” گره میخورد.

رابعه! بگذار بگویم مرا با سروده هایت کاری نیست. میدانم نخستین دوشیزه سرودپرداز کشورم هستی. میدانم نامور، پارسا و پرآوازه ای؛ و نیز همزاد زبان مان: فارسی. میدانم آرامگاهت را زنان و مردان نیایشگاه ساخته اند.

باز میگویم به سروده هایت دلبستگی ندارم. آخـر، در سرزمین عشق و دروغ و کشتار هر کس شاعر است. اینجا جنگسالاران هم شعر مینویسند. دوشیزگان گاه در تنگنای سلولها و گاه در پشت دیوارهای گلین کاشانه های روستایی میسرایند. دستگاه رادیو و برنامه ویژه “سرود بانوان” هم داریم. دختران ما از کنار اجاق و دیگدان دزدانه بیرون میروند، با تلفونهای همراه به رادیو زنگ میزنند و نگاشته ها شان را دکلمه میکنند. آنها ازین هنر در دو لایه کار میگیرند: گفتن سخن راست و پوشاندن سخن راست.

ادامه خواندن شادخت و برده « نامه به رابعه بلخی» نگارنده : نوشین ارباب زاده و مترجم دکتور صبورالله سیاه سنگ

دعا : سلطان محمود غیاثی

الهی کی شود روزی که مایان بی ملا گردیم؟

شویم آزاد از بند خرافات بی بلا گردیم

شده سالها گهی اینجا و آنجا می رویم از ترس 

نشاید این چنین اندر جهان پخش و پلا گردیم

نبینیم وحشت و دهشت به شرق و غرب این کشور

ز ملک و میهن زیبای خود تا کی جلا گردیم؟

ادامه خواندن دعا : سلطان محمود غیاثی

بحث سرچیست : استاد جاوید فرهاد

یک‌روز دو نفر با هم سخت مباحثه داشتند و زنده‌یاد استاد “ره‌نورد زریاب” نیز به جُستار جدل‌آمیز آنان گوش می‌داد. 

هر دو طرف می‌کوشیدند به هر گونه‌ای که شده برهان بیاورند و یک‌دیگر را مُجاب کنند. هیچ‌کدام هم از موضع سخت‌گیرانه‌ی شان عقب‌گرد نداشتند. سرانجام هردو طرف مورد بحث، استاد زریاب را به‌ داوری فرا خواندند؛ اما استاد زریاب که خُلقش تنگ شده بود، عینک‌هایش را با دو انگشتِ دستِ راستش روی چشمانش جابه‌جا نمود، گلویش را صاف کرد و با صدای ملایم؛ ولی پرسش برانگیزی گفت:

“بحث بر سرِ چیست؟”

ادامه خواندن بحث سرچیست : استاد جاوید فرهاد

فرهنگ تنها شعر وموسیقی نیست : غلام فاروق سروش

فرهنگ تنها شعر وموسیقی نیست ،فرهنگ تمام داشته های مادی ومعنوی یک جامعه راتشکیل میدهد که شعروموسیقی جزء از اجزای آن میباشد .

 کلیه عادات ،رسوم ،باورها ،اخلاقها و ابزارهایی که در آن موثراند ،در مقوله فرهنگ جای گرفته است. زبان ، ادبیات هنر با تمام ابعادش ، باورها، اندیشه های سیاسی و دینی در مقوله فرهنگ می گنجد.

ادامه خواندن فرهنگ تنها شعر وموسیقی نیست : غلام فاروق سروش

مکثی اقتصاد گرسنگی : نوشتهء عبدالناصر نورزاد

سیزدهمین بخشی از کتاب” نبرد برای عدالت- در نقد لیبرالیسم نو و بازار آزاد-

اقتصاد گرسنگی، پایه ای اصلی یک اقتصاد نیو لیبرال است که با اعمال آن، زمینه برای پولدار شدن بعضی ها و فقیر تر بقیه دیگر، مساعد می شود. در یک اقتصاد با پایه ای لیبرال نو و با آزادی های غیر اخلاقی اقتصاد و تجارت، زمینه برای فقر اکثریتی و رفاه اقلیت مفت خور  برابر می شود. لیبرالیسم نو در تلاش است تا دستمزدها را به اساس کالایی کردن نیروهای کار پایین نگهدارد بنابراین با تبلیغ و بهره برداری از انعطاف پذیری نیروی کار کوشش می کند تا حقوق و مزایای نیروهای کار را با گذشت هرروز تنزیل داده و قرارداد های کاری را یک جانبه، محض مفاد سرمایه داران و کارخانه داران، تنظیم نماید. در چنین حالتی چون سندیکاها و گروهای مدافع حقوق کارگری بنابر سیاست های لیبرال نو در جامعه وجود ندارد، توان مقاومت گروه های کاری و کارگری کاهش یافته و شرایط برای استثمار هرچه بیشتر طبقات توسط سرمایه داران مساعد می شود. با شرایط بد اقتصادی و وضع معیشیتی کارگران و آن هاییکه برای یافتن لقمه نانی، حاضر اند جام زهر بنوشند، زمینه برای استثمار انسان های بی گناه مساعد شده وسود بی شماری در جیب سرمایه داران و طبقه مرفه می ریزد.

ادامه خواندن مکثی اقتصاد گرسنگی : نوشتهء عبدالناصر نورزاد

نگاهی گذرا برکتاب جدید شگوفه های ادب : داکتر فیض الله ایماق

  م . اسحاق « ثنا » 

ریچموند– کانادا 

محترم محمد اسحاق " ثنا "

محترم محمد اسحاق ” ثنا “ 

  خواننده گان گرامی ! 

       بی هیچ تردیدی قوام و بقای هر ملت بسته گی به فرهنگ ـ ادب و زبان آن ملت دارد.  هرگاه قومی  با فرهنگ و زبان و داشته های فرهنگی خویش بیگانه گردد و ارتباط او با گذشته های فرهنگی اعم از شعر ، نظم و نثر و غیره قطع شود ،  واضح است که این ملت ، هویت خود را از دست داده ، چون درختی که ریشه بر زمین ندارد و با هجوم تند بادی از جای می برآید و خشک میشود،مضمحل ، پراکنده و نیست و نابود خواهد شد. 

 خوشا به حال ملتی که چنان دانشمندان، محققان ، پژوهشگران و نویسنده گانی دارد که شب و روز ، در پی رشد فرهنگ ملت خود بوده ، و در بار وری زبان و ادبیات ملت خود است و نمی خواهد داشته های فرهنگی اش به خشکه و چون درخت بی بار نهایتاً از ثمر بماند . 

ادامه خواندن نگاهی گذرا برکتاب جدید شگوفه های ادب : داکتر فیض الله ایماق

داستان عاشقی سیاه‌موی‌ و جلالی‌ : Shadab Zhakfar

سیاه مویم، سیاه پوشیده امشب

سال ۱۳۴۱ خورشیدی بود که کریم شوقی، آوازخوان معروف رادیو کابل به جرم قتل برادرش به چهارده سال و دخترش جمیله به هفت سال زندان محکوم شد. کریم که به پای خود پیش پولیس رفته بود، می‌خواست اعدام شود و حتا چنین تقاضایی را هم از دادگاه کرده بود، اما داکتر نظر داده بود که او در حالت “جنون اضطراری” با برادرش دعوا کرده و از سوی دیگر قصد کشتن برادرش را نداشته و قتل به صورت تصادفی اتفاق افتاده است. از همان رو قاضی دادگاه به جای اعدام او را به حبس محکوم کرد. 

ادامه خواندن داستان عاشقی سیاه‌موی‌ و جلالی‌ : Shadab Zhakfar