بـیــســت و شـــش روز اززنـــدگــی داســتایــفــسکی – نوشته ء : دکتـــور علــی احـمــد کــریــمــی

1459821_228433257331158_587239746_n فیودرمیخائیلویچ داستایفسکی ازغول های بزرگ ادبی روسیه وجهان است  زندگی پررنج وتوام بافقروتنگدستی داشت،تاهنوزمانند داستایفسکی هیچ نویسنده نتوانسته پرده ازروی بدبختیها،شکستها ،پستیها وبویژه بیماری های روانی  ومرموزترین مظاهر درونی روسها برداردو هیچ نویسنده قادرنگردیده که مانند اواطلاعات جامع درباره زندگی اخلاقی،فرهنگی واجتماعی روسیه ارائه نماید.داستایفسکی دررمان «جنایات ومکافات» باتوانایی خارق العاده وتوصیف های هنرمندانه ازقهرمان داستان به این نتجه میرسد که جنایت خطا نیست بلکه بدبختی است ودرداستان ابله قهرمان اصلی داستان ابله نیست اما اطرافیان حیله گر او رابه خاطرنجابت،پاکی،صمیمیت وفداکاری آن ابله می نامند ودر برادران کارامازوف مشهورترین اثرخود عصیان،طغیان،ستمگری،شهوت پرستی وخودخواهی،شکاکیت وآگاهی ودرستکاری وملایمت راترسیم مینماید وازهمین سبب نقادان ادبی اورا روحانی ترین نویسنده روسیه وجهان میدانند.

ماه اکتوبرسال 1886 سخت ترین وپررنج ترین دوران زندگی داستایفسکی است. دراین سال او با رویدادهای غم برانگیز ازمرگ همسر وبدنبال آن مرگ برادرش گرفتار درد وانده میگردد وبدترازهمه دیو فقروقرضداری نویسنده را مجبور گردانید تا قرار داد فریب کارانه را برای فرارازفقر وتنگدستی با ناشرحریص برای نوشتن رمان جدید درمدت یکماه امضاء نماید.  ناشرفریب کارتصور مینمود که نوشتن شاهکارادبی دریک ماه کارآسان نیست وحتی نویسنده توانایی مانند داستایفسکی دراین مدت کوتاه ازعهده نوشتن آن عاجز خواهد ماند. داستایفسکی درواقع درانعقاد این قرارداد سند بردگی رابه ناشر بدست خود امضاء نمود، قیمت قراردادسه هزارروبل بود واگرداستایفسکی رمان را به موفع تسلیم نمی داد  حق انتشارآثاراو تا نه سال به ناشرتعلق میگردفت. داستایفسکی به مشوره دوستان  دخترجوان وتند نویس رابرای نوشتن کتاب جدید دعوت نمود، این دختر 19 سال داشت وبه ادبیات ومخصوصا آثارداستایفسکی عشق وعلاقه خاص داشت که بعدا باعشق داغ خود زندگی سرد، تاریک وتلخ نویسنده را گرم وشرین گردانید او آنا گریگوروفنا نام داشت بعدا درباره نخستین دیدارخود با داستایفسکی نوشت:  دیدن وضع اندوهناک وپررنج ودرد  انسان عاقل، فرزانه وخردمند اما بدبخت وتیره روز قلبم را مملو به تفقد ومهربانی به وی گردانید.  داستایفسکی درسن 45 سالگی به نوشتن کتاب « قمارباز» آغازنمود ودر26 روزاین اثرماندگاررا نوشت.این 26 روزقمارنبرد با دیوفقر بود. الکسندرزارخی ازفرهنگیان برجسته ومشهورروسیه فلم هنری را بنام 26 روزاززندگی داستایفسکی که شرح اشتیاق جنون آمیزخود داستایفسکی به قماراست ساخت. قمارباز انتقاد ازتب ووسوسه های هیجان انگیز خود نویسنده است که درموقع سفربه کشورهای اروپای غرب ومخصوصا  آلمان درآن مبتلا گردیده بود. شوق به قمار دراین اثر توصیف پیروزی شهوت وجنون بی مهاراست که حتی فقیرترین آدم ها تاب فراررا ازاین هوس وجنون شیطانی ندارند. این شوق ووسوسه دریک شب آدم فقیررا میلونر ومیلونررا فقیروگدا وحتی واداربه خودکشی میگرداند. داستایفسکی درپایان این اثرنتوانست شعله آرام بخشی راکه آنای تند نویس درقلب سرد وناامید او برافروخته بود پنهان نماید وآنا باوجودیکه میدانست داستایفسکی ولخرج است وفدراستفاده ازپول رانمی داند اماقلب پرازمهردارد و در قمارعشق به عمر قماربازی های وسوسه گرانه او خاتمه داد  و با داستایفسکی ازدواج نمود وده سال پایان عمرخورا به آفرینش آثار بزرگ ادبی درکنار آنا جدا ازوسوسه شیطانی به قمار که پیش ازآن لذت زندگی آرام را ازوی ربوده  گذرانید  وبرداران کارامازوف را  که بزرگترین اثراوست چون وصیت نامه داستایفسکی به ملت روس به یادگار ماند.داستایفسکی مازوخیست بود و باقدرت شگفت انگیز بیماری های روحی قهرمانان خودرا می شکافد و ازرنج دادن انان ازطریق طریق صبر وتسلیم  ورضا به انها راه رستگاری را نشان میدهد اعتقاد او درروانکاهی درونی ریشه به مافوق طبیعی دارد تا انسان باید تسلیم جبر ورضا گردد وقتیکه خدا نباشد همه کارها جایز است واین جمله دربرادران کارامازوف عصیان گری وخشونت وشکاکی وملایمت ودرستکاری سه برادر را در آن عصر مملواز تناقض  تمثیل می نماید که همه با روحیه های گوناگون درانتخاب راه و وروش آینده باهمدیگرجروبحث ومجادله دارند. داستایفسکی دربیان وقایع بیمارگونه مینگرد وازدادن رنج وعذاب برای رسیدن به رستگاری رحم وتفقد را نمی پسندد وبه افرینیش ادم های مطرود وناتوان عشق می ورزد. اونابغه خارق العاده بود اما فلسفه وجهان بینی منحصر به فرد داشت ازدرک واقعیت های اجتماعی زمان خود عاجزبود وازدولت فاسد وستمکار تزاری تعریف مینمود ومخالفین دولت را به دروغگویی وتبهکاری وپوج انگاری محکوم می نمود. خالق جنایات ومکافات عشق به زیبایی را فلسفه لذت درزندگی میدانست ومی گفت زیبایی جهان را نجات میدهد.ودربرادران کارامازوف مینویسد که زیبایی نه تنها مخوف ودهشت برانگیزاست بلکه نیروی مرموزی است که خدا وابلیس درنبرداند ومیدان نبرد قلب انسانها است.

دکتورعلی احمد کریمی