داستان جالب پرُ عاطفه  عشقی «سونیا و شفیق کاکایم؛ قسمت دوم : نوشته ماریا دارو

اتشی که از عشق  در قلب زبانه  میکشد؛ کسی حرارتش را حس نمیکند؛ تنها عاشق میداند که چه شعله جانسوز هست / لالاگفت که  عشق عجیب درد  بی درمانیست که هیچ کس نمیداند چه وقت سراغ ادم میآید.

 روزی مه و  سونیا از مکتب  یکجا طرف خانه میامدیم؛ سونیا از مه سوال کرد ( درعروسی ام اشتراک  میکنی) گفتم چرا که نی … سونیا از نامزادش تعرف کرد  و گفت اقارب شان می باشد.  خانه شان ساز و سرود  برپا بود  مادرکلانم  چند دشنام نثار شان کرد و ارسی  ها را بسته کرد و گفت  فقط ما در کوچه  خرابات زندگی  میکنیم.

کاکایم گیلاس آب بدستش بود با تبسم مخصوص می خواست آب بنوشد که من مثل خروس بی وقت آذان دادم و گفتم ( چرا بی بی جان اخر .عروسی  سونیاست) 

ادامه خواندن داستان جالب پرُ عاطفه  عشقی «سونیا و شفیق کاکایم؛ قسمت دوم : نوشته ماریا دارو

داستان جالب پرُ عاطفه  عشقی «سونیا و شفیق کاکایم؛ قسمت اول : نوشته ماریا دارو

زندگی  در طبیعت  سرسبز و  کوچه باغ های پرُ میوه  آرامش دیگری  داشت  اما تمدن مردم  شهر کابل یکی از رویاهای دیرین ما بود. هنگامیکه  شفیق کاکایم مکتب  ابتداییه را در این قریه  دور دست در یکی از ولسوالی ها ختم کرد  جهت ادامه تحصیلش  پدر کلانم در«  شوربازار» کابل  برایش خانه خرید. و حالا که من و برادرم ابتدایه را ختم و باید شامل مکتب عالی شویم ؛ پدر و مادرم  در شوربازار کابل با کاکایم زندگی  را ِآغاز کردند.

. درقریه که چشم از خواب باز میکردیم  هوای تازه طبعیت و صدای چعچه  پرندگان نسیم  روح  پرور باغ و بوستان؛ راحیه شگوفه درختان  یگانه  دلگرمی  ما بود.

ادامه خواندن داستان جالب پرُ عاطفه  عشقی «سونیا و شفیق کاکایم؛ قسمت اول : نوشته ماریا دارو

ساده منم، باده منم : مولانا جلال الدین محمد بلخی

ساده منم، باده منم، از همه‌جا رانده منم

از نفس افتاده منم، خنده‌ی افسرده منم

نور منم، شور منم، بنده‌ی مجبور منم

نفخه‌ی آن صور منم، زنده‌ی در گور منم

ادامه خواندن ساده منم، باده منم : مولانا جلال الدین محمد بلخی

خوشروی بؤلسه خاتینینگ ، کیفیتینگ بوزیلمس

چیور بؤلسه خاتینینگ، توگمنگ اصلا بوزیلمس

آشپز بؤلسه  خاتینگ،  یخشی   طعاملر  ییسن

شونده ی کیلین نی تاپگن آننگه، رحمت دیسن

ادامه خواندن

اهداف مشترک برای ایجاد و تداوم اجماع بزرگ ملی : نور محمد غفوری

اجماع بزرگ ملی و ائتلاف‌های تاثیرگزار و سراسری در شرایط کنونی نمی تواند به دور اهداف محدود قومی، مذهبی، ایدیولوژیک، حزبی و طبقاتی تکمیل گردد. برای ایجاد و تداوم اجماع بزرگ ملی و تاثیرگزار به اهداف اساسی، جامع و فراگیر که بر محور منافع ملی و مطالبات عمدهٔ قاطبهٔ ملت استوار باشند؛ ضرورت است. این اهداف باید نه تنها پاسخگوی نیازهای فوری جامعهٔ ما باشند، بلکه واجب است که به عنوان یک چشم‌انداز بلندمدت و ستراتیژیک برای توسعه و پیشرفت کشور و ساختمان نظام عادلانهٔ رفاه اجتماعی عمل کنند. 

ادامه خواندن اهداف مشترک برای ایجاد و تداوم اجماع بزرگ ملی : نور محمد غفوری

نظریات قومگرایانه و راسیستی مردود است : نورمحمد غفوری

  1. مقدمه: 

مقالهء تحت عنوان (نظریات قوم گرایانه و راسیستی مردود است) را در ۲۴ جنوری سال ۲۰۱۷  یعنی  ۸ سال قبل از امروز در رسانه‌های اجتماعی مجازی و چاپی در داخل افغانستان به نشر سپردم. حالا بار دیگر و هنوز طرح موضوعات اتنیکی جنجالی در بین افغان‌ها در رسانه‌های جمعی، بخصوص بیرون از کشور، به نظر می رسد و گاه گاهی نه تنها که جوانان یک قوم در مقابل اقوام دیگر جهت‌گیری می نمایند، بلکه چنان زیر تاثیر روحیهٔ قومی می‌روند که سمبول‌های قومی خویش را بلندتر از نمادهای ملی کل افغانستان قرار می‌دهند و حتی به آنها بی‌حرمتی نموده و اهانت می‌نمایند. در چنین وضعیت مفید می‌دانم که نبشته قبلی را با کمی تغیرات مجدداً به مطالعهٔ خوانندگان محترم تقدیم نمایم، تا بر دلایل مقنع برای رد نظریات قومگرایانه و راسیستی برای تبلیغ و ترویج در بین جوانان افزوده باشم.  

ادامه خواندن نظریات قومگرایانه و راسیستی مردود است : نورمحمد غفوری

آن لوله های آب پا های ما نه؛ بلکه آرزو های ما را نیز به آتش زد : مهرالدین مشید

روایتی از به زنجیر کشاندن آفتابه

ناوقت های شب بود و سکوت نسبی خیمه و خرگاه ی خاکستری خویش را بر بال های زخمی و پیکره های رنجور زندانیان گسترده بود و فضای اتاق ها و دهلیز ها را چنان درهم پیچیده بود که همه چیز چون کابوسی بر روان خسته و پریشان زندانیان سنگینی می کرد. شبی که هرچند ستاره ها از پشت پنجره های زندان چشمک زنان خواب را در چشمان زندانی ها شکسته بود؛ اما سنگینی خواب در موجی از حیرت زده گی های بی پایان چنان پلک های زندانیان را درهم تنیده بود و چنان درگیر سناریو های ذهنی شان بودند که حتا مجال یک لحظه چشم بالا کردن را هم از آنان گرفته بود. هرچند گاهی صدا های ” خور و فش” زندانیان گاهی پنجره های سکوت را دق الباب میکرد؛ اما نه به آن صورت که پنجره های سکوت را درهم شکند.

ادامه خواندن آن لوله های آب پا های ما نه؛ بلکه آرزو های ما را نیز به آتش زد : مهرالدین مشید

چرا از طنزنویس‌ها می‌ترسم و از …؟: داکتر صبورالله سیاه سنگ

گرچه در شمار “دلیران” نمی‌آمدم، پس از شنیدن خودکشی ابراهیم نبوی داور – طنزنویس سرشناس ایران – زیادتر ترسان و نگران شده‌ام. شام دیروز با دوستی که سروکارش با روح و روان است، تا نیم شب در تلفون بودم. هرچه زیادتر می‌شنیدم، بیش‌تر می‌فسردم؛ به ویژه هنگامی که گفت: “گاه خندیدن و خنداندن پوشش افسردگی است و چنانی که می‌دانیم برخی از غم‌ها، آدم‌های دل‌تنگ را به راه‌ بی‌برگشت رهنمون می‌شوند. آنان می‌روند و خانواده، بازماندگان و دوستان را بر گلیم سوگ می‌نشانند”. شکوه‌کنان گفتم: ویرانم کردی. سخنان بالا هیچ؛ گلایۀ دیگری دارم. طنزنویسان مرا کلاوه کرده‌اند. تا از یکی می‌آموزم که “هدف طنز خنده است”، دومی می‌فرماید: “طنز برانداختن ماسک‌هاست”. (آیا دریدن ماسک خنده دارد؟) نیک در بد، این را فرانگرفته باشم، دیگری می‌آید و می‌گوید: “طنز هنر دگرگونه پرداختن به پیرامون است و از میان اشک و لب‌خند می‌گذرد”. تا آشفته شدنم را چاره جویم، تلفون در کف دستم از چارج تهی می‌شود و آوایی در گوشم می‌پیچد: “این شماره دیگر دسترس نیست”. در رسانه‌ها می‌خوانم: “داور به زندگی خود پایان داد”. همین را کم داشتیم.

ادامه خواندن چرا از طنزنویس‌ها می‌ترسم و از …؟: داکتر صبورالله سیاه سنگ

نقش کدبانوان یا زنان در تشکل تاریخ بشری : داکتر حمید مفید

نگاهی گذرا به گذشته و کاوش و پویش در بدنه قامت راست تاریخ برایندی بسا دل انگیزی دارد.

جمهور پژوهشگران و نکته نگران تاریخ به این فرایند رسیده اند،که نخستین هسته های همبودگاه یا جامعه بشری به دستان و اندیشه های کدبانوان یا زنان گذاشته شده است . این دوره را که از ده هزار سال پیش بنیاد نخستین آن پیریزی شده است ، دوره کدبانوان سالاری و یا مادر سالاری می نامند.

در آثار سنگی ، گلی ، تیکر ، دیگدان ها ، تنور های بشری که اندرمیان سوراخ های کوه ها ودر پهنه ای دشت ها پدیدار شده اند، نشان شصت ودست کدبانوان پدیدار است.

ادامه خواندن نقش کدبانوان یا زنان در تشکل تاریخ بشری : داکتر حمید مفید

    پاینده باد افغانستان : میر عنایت الله سادات

مدتی است که بعضی حلقات معين از طریق وسایل نشراتی شان در خارج کشور، نام “افغان” و ” افغانستان” را مورد سوال قرارداده و گاه و بی گاه به مباحثات بدون محتوی می پردازند. هدف آنها درست معلوم نیست ، ولی ظاهرأ از يکطرف ، خود و حلقات مربوط به خود را سرگرم نگهداشته و از جانب دیگر با ایجاد اختلافات وخلق مرز های ذهنی در ميان افغانها ، بازار فروش را برای  نشرات فاقد موازین ملی خود را گرم میسازند.   گرچه در زمينه ای نظريات وحدت شکنانه ، ضد افغانی و ضد وطنی آنها ، دست اندرکاران عرصه ای جامعه شناسی و تاريخ ، باربار نوشته و ادله قانع کننده ارائه کرده اند . ولی طوریکه دیده میشود ، آنها هنوز هم بدون ند ک ترين توجه به شاخص ها و حقايق تاريخی ، تصورات ذهنی  شانرا کمافی السابق به خورد مردم میدهند و به بیان مشخص تر و عام فهم ، آنها رسالت خود ميدانند که همه روزه اين ” کاه بی دانه را باد بدهند”. تا ذهن مردم مارا که از حوادث دلخراش  جنگهای تنظیمی و گروهی سخت متأثر شده اند ، به انحصار خود درآورند.  

ادامه خواندن     پاینده باد افغانستان : میر عنایت الله سادات

قلم “نی” ایکه “ناسر” ماند : مهرالدین مشید

قلم “نی” و نشانه های بی نشانی آن

آن معلم معزز و گرانمایه هر از گاهی که در ساعت خط وارد صنف می شد و کفتان صنف ” ولارسی” می گفت و پیش از آنکه شاگردان بر چوکی های خود می نشستند. معلم خط پیش از آنکه سرخط را بر روی تخته بنویسد. شاگردان را مخاطب قرار می داد و با صدای بلند میگفت: بچه ها قلم های نی تان را بیاورید که آنها را سر نمایم. شاگردان در ضمن آنکه به استاد احترام زیاد داشتند، از او می ترسیدند. دلیل اش اشکار بود؛ زیرا معلم خط ما حمایت الله حسینی خطاط نام دار افغانستان بود. او خطاط خاص اعلیحضرت ظاهرشاه بود و گاهی از رفتن خود به ارگ یاد آوری می کرد‌. در آن زمان قصه ی ارگ و رفتن به آن از اعجوبه های رورگار بود. ما که شاگردان صنف پنجم جیم در مکتب نمره شش بودیم و هنوز آنچنانی گرم و سرد روزگار را نچشیده بودیم و هنوز آن روز ها را ندیده بودیم که چگونه مادر بیچاره پوست سوخته ی زیر نان سیلو را چنان با مهارت می برید که مبادا سفیدی نان با سیاهی آن بریده نشود. روح مادر گرامی و بزرگوارم شاد باد که با وجود دشواری های فراوان لحظه ای هم از ترغیب ما برای آموزش دریغ نمی نمود.

ادامه خواندن قلم “نی” ایکه “ناسر” ماند : مهرالدین مشید

هر وسیله‌ برای رسیدن به هدف مجاز نیست! : نور محمد غفوری

در تویتر محترم امرالله صالح یک جمله را خواندم که به نظر وی « هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف مشروع است». در فکر من دفعتاً این سوال خطور کرد که آیا «هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف مشروع است؟»

فکر می کنم که رابطهٔ هدف با وسیلهٔ تحقق آن یکی از موضوعات مهم و پیچیده در اخلاق، فلسفه، و سیاست است. پاسخ به این سوال به دیدگاه‌های اخلاقی، فرهنگی، و اعتقادی افراد بستگی دارد. سعی می‌کنم که بطور غیر جانبدارانه در این باره به چند رویکرد نظر اندازم:

۱.  از زاویهٔ دید نتیجه‌گرایانه ((Consequentialism :

ادامه خواندن هر وسیله‌ برای رسیدن به هدف مجاز نیست! : نور محمد غفوری

قهرمان دخت روز های تنهایی :مهرالدین مشید

قهرمان تنهایی؛ قهرمانی از تبار قهرمانان دیگر

در یکی از صبحگاهان زمانی از خواب بیدار شدم که هنوز آفتاب در پشت کوه های مغرور و سر به فلک کشیده ی سلسله کوه های سفید کوه چشمک می زد و اشعه های خورشید برای رهایی از اسارت، در نبردی خونین با تپه ها و بلندی ها درگیر بود تا هر چه زودتر نور حیات بخش خویش را به کابلیان به ارمغان بدهد. هنوز پرخاش آفتاب با کوه ها ادامه داشت و چند لحظه ای سپری نشده بود که بصدرت ناگهانی چیزی به دیوار خانه اصابت کرد. من بصورت فوری از خواب بلند شدم و از راه ی دهلیز به حویلی رفتم. دیدم پرنده ای در عقب کلکین به زمین افتاده که هنوز آثار حیات در وجود اش پیدا بود. از دیدن آن پرنده و بویژه رنج جانکاهی که از مشت و پنجه نرم کردن با مرگ بسر می برد، خیلی متاثر شدم و دریافتم که هنگام پرواز به شدت به دیوار

ادامه خواندن قهرمان دخت روز های تنهایی :مهرالدین مشید

ملي ځواکونه : نور محمد غفوری

ما د ملي، دموکراتو او ولسي ځواکونو په اړه څو کاله د مخه او څو وارې مفصلې لیکنې کړې او نشر کړې دي چې ورپکې د هغوی په ماهیت، ورته والي او ځانګړنو باندې تماس نیول شوی. اوس دادي بیا دا مسئله د افغانستان د سیاسي ټولنیزو فعالینو ترمنځ را پورته شوې چې د هیواد اوسنیو ستونځو ته په کتو د هر څه تر مخه د ملی ځواکونو اتحاد او غښتلتیا ته اړه لیدل کیږی. په دې خاطر لازمه ګڼم چې د سیاست د مینه والو ځوانانو او خپلو ځوانو ملګرو له پاره په دې لیکنه کې د ملي ځواکونو په اړه لنډ تیوریکي معلومات ولیکم. د نورو دوو اصطلاحاتو (دموکراتو ځواکونو او ولسي ځواکونو) په اړه که مې وخت وموند، بیا به بل وخت تماس ونیسم.

ادامه خواندن ملي ځواکونه : نور محمد غفوری

افغانستان و درهم تنیده گی و مد و جزر حوادث از جنوب آسیا تا شرق میانه : مهرالدین میشد

افغانستان سرزمینی کوهستانی و محاط به خشکه است که در قلب قاره آسیا موقعیت دارد. این سرزمین در نیمکره ی شمالی، نیمکره ی شرقی و در محدوده ی آسیای میانه حیثیت چهارسوقی را دارد که نه تنها آسیای میانه را به آسیای جنوبی؛ بلکه با احداث دهلیز واخان آسیای شرقی را نیز به آسیای میانه و آسیای جنوبی و اروپا وصل می سازد. این سرزمین نه تنها امروز؛ بلکه از صدها سال پیش از امروز به دلیل عبور راه ی استراتیژیک ابریشم از آن دارای اهمیت بوده است. از همین رو بوده که این سرزمین در طول تاریخ نه تنها در معرض تهاجم قدرت های شمالی، شرقی و غربی منطقه و آخرین موارد آن هجوم شوروی قرار گرفته؛ بلکه آماج حمله های قدرت های اروپایی دیروز اسکندر مقدونی و در قرن نوزدهم بریتانیا و بعد هم آمریکا نیز قرار

ادامه خواندن افغانستان و درهم تنیده گی و مد و جزر حوادث از جنوب آسیا تا شرق میانه : مهرالدین میشد

واخان سر و گردن أفغانستان است ! نوشته: میرعبدالواحد سا دت

همه ما ، واخانی و بدخشانی هستیم ! 

واخان : زمونژ د مور د ماتیکی حیثیت لری !

واخان :  افغانستان نینگ باش و بوینی دیر!

درروز های اخیر و مرتبط به سفر رییس آی اس آی به تاجکستان ،  مطالب زیاد در رسانه های افغانی و بین المللی در رابطه به  واخان بدخشان بنشر رسیده است که در دو دهه اخیر ،  سابقه داشته و  پرداختن به جوانب مختلف آن رسالت هر افغان متعهد  و نهاد  های رسالتمند افغانی است که بوطن ، سلامت أفغانستان ، تمامیت ارضی وآرمانهای  مردم وفادار  می باشند .

ادامه خواندن واخان سر و گردن أفغانستان است ! نوشته: میرعبدالواحد سا دت

طالبان زخمی سرطانی بر پیکر افغانستان دردمند : مهرالدین مشید

 حاکمیت طالبان و فروپاشی ارزش ها درحامعه افغانستان

حاکمیت گروه ی طالبان در افغانستان  حیثیت زخم سرطانی در بدنه ی دردمند و بلا کشیده ی کشوری را  دارد که از پنج دهه بدین سو در خون و آتش غوطه ور است و پس از سیطره ی طالبان همه ارزش های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن به کلی فروپاشیده است. اختلاف های گروهی، قومی و زبانی در افغانستان به اوج خود رسیده و این کشور به مرکز گروه های تروریستی خطرناک جهان بدل شده است. همين حالا بیش از بیست گروه ی تروریستی در افغانستان فعال اند و نظر به گزارش های سازمان ملل تنها القاعده به رهبری فرزند اسامه، دارای هشت پایگاه ی فعال در این کشور است. نه تنها این؛ بلکه افغانستان به مرکز مواد مخدر تبدیل شده، فقر و تنگدستی مردم به اوج اش رسیده و ورشکستگی

ادامه خواندن طالبان زخمی سرطانی بر پیکر افغانستان دردمند : مهرالدین مشید

کاکا غلام حیدر« داستان کوتاه» نوشته ماریا دارو

 

تیر پشتش به کمان تبدیل شده بود  او یک باره  در زندگی ما عرض اندام کرد  ما از قوم و خویش پدری خویش اصلآ معلومات کافی نداشتیم زیرا انها در یکی از ولسوالی های ولایت بلخ زندگی داشتند. چون پدر کلانم در کابل دکان قالین فروشی داشت و پدرم را در سن جوانی با خود بکابل اورده بود. پدرم در کابل مکتب خوانده بود در کابل بزرگ شده بود وامور تجارت را علمی درمکتب و از پدرش اموخته بود و بعد از وقت مکتب با پدرش در دکان همکاری میکرد.

برای مطالعه داستان ایجا را فشار بدهید

ادامه خواندن کاکا غلام حیدر« داستان کوتاه» نوشته ماریا دارو

پایان ماموریت عبدالله شادان و آصف معروف : داکتر ملک ستیز

ماموریت عبدالله شادان و آصف معروف دو خبرنگار سرآمد ما در بی‌بی‌سی فارسی به اتمام رسیده است. من به عنوان تحلیل‌گر و پژوهش‌گر علوم سیاسی و حقوق بین‌الملل بار ها توسط این دو ژورنالیست برجسته مصاحبه شده‌ام. بدون‌شک هردو شخصیت رسانه‌یی از بهترین‌های روزگار ما هستند. 

سه ویژگی مشترک در کار شادان و معروف:

نخست، پرسش‌گران حرفه‌یی

هر دو روی شکل‌گیری و طرح پرسش‌ها کم‌نظیر بودند. آن‌ها روی پرسش‌ها ساعت‌ها کار می‌کردند و در تلاش پیداکردن پاسخ های سازنده بودند. این رسالت اصلی هر خبرنگار تخصصی است. این ویژگی نمایان‌گر فهم و آگاهی بالایی آنان از حوادث در افغانستان و جهان بود. 

دوم، تخصص‌گرایی

وقتی شادان و معروف مقاله‌یی می‌نوشتند و یا تحلیلی را پخش می‌کردند، در می‌یافتی که چقدر امانت خبر، استقلال تحلیل و حساسیت زمان را رعایت کرده اند. تخصص من حقوق بین‌المللی، روابط بین‌الملل و حقوق بشر است. بار ها شاهد تماس‌های هردو بوده‌ام که برای تهیه یک خبر و یا نظر مشوره هایم را در این سه زمینه می‌گرفتند تا اصل تخصص‌گرایی را رعایت کنند. در سایر موارد نیز با متخصصین بخش‌ها در مشوره بودند. 

ادامه خواندن پایان ماموریت عبدالله شادان و آصف معروف : داکتر ملک ستیز

 · قیام کوهـدامـن؛ نویسنده: Vladimir Boyko ؛برگردان: داکتر صبورالله سیاسنگ

قیام کوهدامن در اواخر جولای و اوایل اگست ۱۹۳۰، یکی از دلیرانه‌ترین تلاش‌ها برای سرنگونی محمدنادر شاه شمرده می‌شود. او پس از دورۀ نُه ‌ماهه که افغان‌ها آن را “انقلاب” می‌نامند، در اکتبر ۱۹۲۹ به قدرت رسیده بود.

خیزشی که از کوهدامن و کوهستان – معروف به “شمالی” با باشندگان عمدتاً تاجیک به نام “شمالی‌وارها” – آغاز شد و تا سطح شورش بزرگ ملی گسترش یافت، سه انگیزه داشت:

۱. ضبط بخشی از زمین‌های کوهدامن برای بودوباش قبایل پشتون که در جریان انقلاب به سود نادر جنگیده بودند. (قضیۀ انتقال اراضی باید تا پاییز ۱۹۳۰ پیاده می‌شد.)

۲. مصادرۀ اموال و خلع سلاح اجباری کوهدامنی‌ها که از زمان حکومت حبیب‌الله کلکانی معروف به بچۀ سقا به اسلحۀ فراوان دست‌رسی داشتند.

۳. انتصاب محمد یوسف خان، زمین‌دار بسیار متنفذ منطقه، به حیث حاکم در تابستان ۱۹۳۰. (او منشی خاص امیر حبیب‌الله، حاکم ولایت لوگر و رئیس کمیسیون مصالحه در ولایت شرقی بود و به درخواست خواهرزاده‌اش، خلیل‌الله – مبارز جوان سقاویِ بخشیده‌شده توسط نادر – از زندان آزاد گردید. سپس، سلسلۀ وظایف زیرین به یوسف خان سپرده شد: خلع سلاح شمالی، بازگردانی آثار/ اموالی که توسط هواداران حبیب‌الله از کابل برده شده بود، شناسایی افراد غیروفادار و کارهای دیگری در همین راستا)

ادامه خواندن  · قیام کوهـدامـن؛ نویسنده: Vladimir Boyko ؛برگردان: داکتر صبورالله سیاسنگ

• حوزه‌ی ادبی بلخ، همواره شُکوه و فرزانه‌گی ویژه برایم داشته‌است. : جاوید فرهاد

این شُکوه و فرزانه‌گی شاید میراثِ بزرگانی چون مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، شهید بلخی، رابعه بلخی، ابو شکور بلخی، ناصر خُسرو قبادیانی بلخی، عُنصری بلخی و دیگر بلخیان نام‌دار است که تا هنوز در شریان‌های شعورِ فرهنگی شاعران و مردمِ آزاده‌ی بلخ جریان دارد.

امروز نیز فرهیخته‌گی بلخِ بامی مدیون بودنِ شاعران و فرهنگیانِ ورجاوند در این حوزه است که ذهنِ من با نام‌های آنان گره خورده‌است؛ فرزانه‌گانی که در باره‌ی ویژه‌گی‌های فرهنگی و شخصیتی آن‌ها می‌توان سطرهای دور و درازی نوشت؛ اما اکنون با استفاده از فُرصت برداشتم را به‌گونه‌ی فشرده در موردِ برخی از آنان این‌جا می‌نویسم.

• استاد واصف باختری: شاعر، پژوهش‌گر و ادب‌پژوهی که که در یک سده‌ی پسین همتا یش نبود و حافظه‌ی رایانه‌ای داشت.

ادامه خواندن • حوزه‌ی ادبی بلخ، همواره شُکوه و فرزانه‌گی ویژه برایم داشته‌است. : جاوید فرهاد

تهاجمی خونین و آغاز مداخله ها و پایان حاکمیت ملی در افغانستان : مهرالدین مشید

تهاجمی که افغانستان را به میدان جنگ های نیابتی  بدل کرد

ششم جدی به مثابه ی سیاه ترین روز در تاریخ افغانستان، روز تهاجم ارتش شوروی به این کشور است که نه تنها افغانستان را به میدان رقابت قدرت های بزرگ تبدیل کرد؛ بلکه مداخله ی پاکستان در افغانستان را مشروعیت بخشید و به حاکمیت و اقتدار و ملی و استقلال سیاسی افغانستان نیز نقطه ی پایان گذاشت. این تهاجم در گرماگرم دوران جنگ سرد سرآغاز یک بحران خطرناک در منطقه بود که کشور های منطقه را وارد یک تحول جدید نمود و حوادث زنجیره ای را به بار آورد که پس از شکست و خروج شوروی از افغانستان، پای مداخله ی پاکستان و جنگ های تنظیمی و ظهور طالبان را در پی داشت و بالاخره
پای مداخله ی آمریکا را به افغانستان کشاند.

ادامه خواندن تهاجمی خونین و آغاز مداخله ها و پایان حاکمیت ملی در افغانستان : مهرالدین مشید

سرنوشت : هارون یوسفی

این خاک که آلوده‌ترین جای جهان است

هر فصل که من می‌نگرم فصل خزان است 

خاکی که در او مرد ، امیر است و خبیر است

   مُلکی که سرا پا همه زندان زنان است

تا حرف ز نان و شکمِ گشنه بگویی

    گوید که خداوندِ جهان رزق‌رسان است 

ادامه خواندن سرنوشت : هارون یوسفی

حاکمیت اختاپوتی ملاهبت‌الله و آینده ی ناروشن افغانستان : مهرالدین مشید

هر تفنگدار طالب هم پولیس و هم سارنوالی و هم قاضی است

مردم افغانستان تحت حاکمیت اختاپوتی، کودی به نام ملاهبت الله سخت ضجه می کشند که هنوز موجودیت فزیکی آن نه تنها برای آنان ؛ بلکه برای بیشتر رهبران طالبان پرسش برانگیز است، روز های دشوار و آینده ی ناروشن را در بستر اوضاع ناگوار و پر تنش در موجی از نگرانی های اضطراب آلود و شگفت آور به استقبال گرفته اند. مردم افغانستان با  توجه به تمرکز قدرت های بزرگ بر تنش ها در اوکراین و شرق میانه و نقش غیرفعال و انتظار الود کشور های منطقه با انتهای درمانده گی از خود می پرسند که آیا تا چه زمانی آرزو ها و انتظار های شان در حال ذوب شدن و قفل های فولادین ناگشوده خواهند ماند.

ادامه خواندن حاکمیت اختاپوتی ملاهبت‌الله و آینده ی ناروشن افغانستان : مهرالدین مشید