سخن کز دهان بزرگان بود-« تمهید» : برهان الدین نامق

سخن کز دهان بزرگان بود

چو نیکو بود داستانی شود 

«ابو شکور بلخی»

تمهید

مثل کلمه‌ییست عربی و به معنی شباهت داشتن چیزی به چیز دیگر است، علامه جارالله زمخشری فخر خوارزم در کتاب المستقصی خویش درباره مثل میگــوید: «مثل در اصل زبان عرب به معنای مانند و نظیر است و معنی مثل مانند کردن چیزی به چیز دیگر است». ابو عبید قاسم بن سلام متوفی سال (۲۲۴ هـ ق) در آغاز کتاب الامثال مثل را همان حکمت دانسته است یعنی حکمتی که محصول تجربه است و مثل را گونه‌یی کنایه دانسته بر آن سه ویژه‌گی شمرده است، ایجاز لفظ، اصالت معنی، حسن تشبه. این باور در مورد مؤجز بودن لفظ مثل صائب است اما نشانه سومی که حسن تشبیه باشد در همه گونه مثل‌ها دیده نمی‌شود،

درباره پاره‌یی از مثل‌های تصویری درست است. ابن السکیت ابو یوسف یعقوب بن اسحاق متوفی سال (۲۴۴ هـ ق) می‌گوید: «مثل لفظی است که با مضروب له در لفظ مخالف در معنی موافق باشد». مبرد متوفی سال (۲۸۵ هـ ق) در تعریف مثل میگوید: «مثل قولی است سایر که بدان حالی (حالت دوم) را به حالی (حالت اول) مانند کنند»، یک بررسی اجمالی در مثل‌ها این را می‌رساند که مثل‌ها چند نوع اند، در همۀ آنها لفظ کنایه نیست در مثل‌ها اولتر از همه تجربه‌های زنده‌گی تحقیق می‌یابد و برای حالت‌های همانند به کار برده می‌شود، فرق مثل با حکمت آنست که مثل به تنهایی در زبان ادبی کاربرد ندارد و به شکل عام برای هرگونه‌یی از زبان مناسب است بگونه مثال در شعر سعدی توجه کنید که گوید:

زر از بهر خوردن بود ای پسر 

برای نهادن چه سنگ و چه زر

و باز در تعبیر مثلی این موضوع را نیز می‌یابیم تفاوت تعبیر مثلی با مثل در اینست که در تعبیر مثلی متعرض اخباری معین از طریقی همانند نمی‌شود بلکه حالت‌های مکرر زنده‌گی و پیوندهای انسانی را ابراز می‌کنند، مثل که گویند شمشیر را از رو بسته است، یا آمده است مثل برج زهر مار، در مثال‌های که در آنها مبالغه در تشبیه است نیز جز تعبیرات تشبیهی به شمار می‌رود.

و باز هر آنچه را که به آداب و رسوم و تدبیرها مربوط باشد به اقوال سایر و عبارت‌های نادر حکمت گفته می‌شود و آن عبارت از تجربه‌های مستقیم زنده‌گی است، در زبان دری میگویند: (بچه نازادن به از شش‌ماهه افگندن جنین) یا (تربیت نا اهل را چون گردکان برگنبد است) ویا (تدبیر صواب از دل خوش باید جست). و باز عبارات مرسوم است به عبارت‌های رایج در دعا و نفرین و خطاب و درود و مانند آنها دیده می‌شود و در کتاب‌های امثال نیز از این گونه عبارات مرسوم بسیار می‌بینیم هرچند اصلا این عبارت‌ها را مثل نمی‌توان گفت، مثلیکه در زبان دری می‌گویند شادزی با سیاه چشمان شاد ویا دیر زیاد آن بزرگوار خداوند.

ابوالبقاء حنفی در کتاب کلیات در تعریف مثل مینویسد: «مثل نوع از کلام است که آنرا خواص و عوام برای ایضاح گفتار خویش بکار می گیرند».

ضرب‌المثل یا مثل کــــه در اصطلاح ادب بر گـــــــونه‌یی از سخــــــــن اطلاق میشود و گویــــای ویژه‌گی‌های باورداشت‌های قومی و اجتماعی و خلقیات مردمی است در زبان دری بگونه داستان یا دستان و گاه نیز افسانه و فسانه گفته می‌شود ، هرچند معنای عام این واژه‌ها حکایت و سرگذشت نیز هست بر حسب اطلاق عام، معادلی برای مثال‌ها و ضرب‌المثل‌ها نیز بکار برده شده

است، مثلیکه نظامی می گوید:

چه نیکو داستانی زد خردمند 

هلیله با هلیله قند بـــا قند

یا فخرالدین اسعد گرگانی می‌گوید: 

چه نیکو داستانی زد یکـــی دوست

که خاموشی ز نادان سخت نیکوست

ویا فردوسی می گوید:

گهر بی‌هنر ناپسند است و خوار 

بدین داستان زد یکی هوشیار 

بباید بدین بود همداسـتان 

که من داستانم بدین داستان

صاحب تفسیر کشاف امام زمخشری در تعریف ضرب‌المثل بیان گویایی میآورد، او می‌نویسد: ضرب‌المثل عبارت است از ذکر چیزی تا ظاهر شود اثر آن در غیر آن چیز، در ضرب‌المثل تا مشابهت در بین نباشد زدن مثل صورت نگیرد و برای آن ضرب‌المثل نامیده شده که شی محل زدن واقع گردیده، یعنی چیزی که در آغاز امر بیان شده در ثانی مورد ضرب‌المثل مثل گردیده است، سپس بر سبیل استعارت برای هر حالت یا افسانه‌یی یا صفتی جالب نظر که شگفتی در آن نیز باشد استعمال گردد. در ضرب مثل منظور نزدیک ساختن مقصود باشد با قوانین عقلی و مجسم ساختن مرام است، به صورت محسوس و الزام دشمن شدید الخصومت و سرکوبی کفار سرکش است.

در بیان و ایراد امثال نباید در اصل مثل تغیر و تبدیلی روا داشت بلکه باید عین مثل را ایراد کرد با درنظرداشت تعریف‌های یادشده هر گفتاری که گویای مضمون خاص باشد و به نظم یا نثر ادا گردد و زبان‌زد همه‌گان شود مثل یا تمثیل گفته میشود، اگر در سخنی چیزی را به چیزی تمثیل زنند و با ادات تشبیه همراه باشد آنرا به تازی تشبیه می‌نامند و اگر ادات تشبیه حذف گردد آنرا استعاره می‌نامند هر سخنی که در آن تشبیهی مجازی باشد و به ایجاز و کوتاهی معنایی عام از آن برآید، و به گونه‌یی گفتاری کوتاه و پر معنی زبانزد همه‌گان گردد و مردم بدان در سخن خود اشتهاد کنند به عربی ضرب‌المثل خوانده میشود. در ادبیات دری چنین گفتاری در آغاز به نام

داستان نامیده شده است، چنانکه حافظ گوید: 

راز سر بسته ما بین که به داستان گفتند

هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر

از ص ص 88- 33 سلامان و امثال

نورالدین عبدالرحمن جامی، تألیف استاد محمد روشن، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، 8388 هـ ش.

می‌گویند اگر ابدان و اجساد آدمی خاک شده است یادبودهای او همیشه زنده است همانند یادها، آنچه بنام ضرب‌المثل ویا امثال و حکم در دایرةالمعارف ادبیات یک ملت ویا یک قوم وجود دارد در واقع نمایشگر و بیان کنندهٔ ارزش فرهنگی و غنایی آن ملت یا قوم است، تجربه نشان داده است که هر ملت یا قوم دارای قدامت دیرین و هست و بود زیادتر در تاریخ دارد شمار و مقدار داشته های فولکلوریک و فرهنگی‌اش بیشتر از دیگران است زیرا این گنجینه بر خاسته از عمرها تجربه‌ها است، شمع زنده‌گی هزاران کس خاموش گردیده است تا گرده‌یی از خاکستر ماندهٔ آن بصورت مثل بما رسیده است، ضرب‌المثل‌ها عصاره و مغز دانستنی‌ها و تجربه گذشته‌گان فرهیخته و آزادهٔ ماست.

ادبیات تنها و تنها شعر و داستان نیست امثال شاید چیزی باشد بینابین این هردو، ضرب‌المثل‌ها نه صد در صد شعر هستند و نه هم دقیقاً نثر و ثابت هم نیستند، گوینده‌گان آن هم اشخاص خاص نیستند و مردمان مختلف و پراگنده و صاحبان واقعی آن قهرمانان گمنامند.

ضرب‌المثل‌ها یا متل‌ها عبارات تام‌المعنای اند که از ارکان و مبانی هر زبان بشمار میروند و پوششی برای هر زبان میتوانند باشند، ضرب‌المثل‌ها یا متل‌ها که بخشی از غنای دانستنی‌های عوام و خواص بشمار میروند عبارت از همان گفته‌های شسته و سچه‌ییست که برخوردار از کوتاهی بیان و مملو از پند و حکمت و عرفان و معرفت انسانها در ادوار طولانی حیات می‌باشند. ضرب‌المثل‌ها بگونه عموم نمایشگر زوایایی مختلف زنده‌گی مردم است، از نوآوری و ابتکار، از تجربه‌ها و آزمون‌ها، از حقایق و آمیغ‌ها، از عنعنه و رسوم، از عقاید و آداب، از طرز تلقی و باورها و توجیه‌ها، از خوشبینی و نفرت و بالاخره از پاکی و بی‌آلایشی مردم منشأ میگیرد و در جریان زمانه‌ها، روزگاران بسیار دور همگام با کاروان زمان و سیر سده‌ها و عصرها از زبانی به زبانی و از نسلی به نسلی منتقل گردیده اند. ضرب‌المثل‌ها همسان ترانه‌ها، چیستان‌ها، افسانه‌ها، سرودها و امثالهم گوینده مشخص و معین ندارند، آفریننده واقعی و خلاق حقیقی و بوجود آورندهٔ راستین آنها مردم اند، کارنامه‌ها، تلاش‌ها و تپش‌های انسانها در زنده‌گی سازنده و آفرینندهٔ مثل‌ها بوده به آن آب و رنگ قوام و پخته‌گی، پوینده‌گی و جلاء و صیقل داده است.

وجه ممیزه‌ییکه ضرب‌المثل‌ها را از سایر کلام مشخص و متمایز می‌سازد اینست که مفاهیم بزرگ در قالب چند کلمه بدون حشو و زیادت به عبارت بسیار ساده و شیوا و فصیح و بلیغ و شسته و سچه طوری بیان شده است که خواننده و شنونده وقتی آنرا میخواند و می‌شنود ویا به آن برمیخورد فوراً به کنه مطلب پی‌میبرد، تأثیر ضرب‌المثل در کلام از هرچیز بیشتر است گاهی یک ضرب‌المثل چنان تأثیری بزرگ از خود بجا می‌گذارد که یک کتاب، یک رساله و یک مقالۀ بزرگ نمی‌تواند از خود بجا بگذارد و گاهی با کاربرد بجای یک مثل می‌توان جنگی را به صلح و آشتی و اختلاف و تفاوت را به تفاهم و همدلی مبدل نمود، تاریخ ملت‌ها بر این حقیقت شاهد می‌باشد. در مثل‌ها چیزی که بیشتر از همه حایز اهمیت می‌باشد همانا مؤجز بودن کلمات با صافی و شسته‌گی و دست‌نخورده‌گی آنهاست، چه همانطوریکه مردم در زنده‌گی ساده و بی‌آلایش و دور از زرق و برق و قید و بند می‌باشند در گفتار و کردار نیز همانسان متبلور شده اند. بیشترین ضرب‌المثل‌ها از سخنان بزرگان علم و ادب گرفته شده و با درنظرداشت مناسبتی آفریده شده اند، بعضی از این ضرب‌المثل‌ها به اندازهٔ یک کتاب حکمت‌آمیز سرشار از حکمت و دانش است که حتی می‌تواند فشردهٔ یک اثر باشد، هر ضرب‌المثل بوجهی برگه‌یی از تضادها، نیازها و آزها و رنگ‌ها و نیرنگ‌هایی است که در دوسیه تاریخ ضبط گردیده و با وجود ناهمسنگی در ارزش پرده از کشمکش‌ها و کوشش‌ها بر می‌دارد تا ما در کشاکش آن به آگاهی و انتخاب برسیم. بسیاری از مثل‌ها نماینده‌گی از تجارب و واقعیت‌های زنده‌گی عینی و اجتماعی بعضاً حکایت از حوادث و واقعات تاریخی، تا جایی حاوی مطالب دینی، تصوفی، عرفانی، اخلاقی، انتباهی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی… قسماً بیانگر مفاهیم حکمی و فلسفی و از جوانبی هم نمایانگر شگون‌ها، خرافات و اوهام، آداب و رسوم، باورها و عنعنه‌های مردم می‌باشد.

داشتن مفاهیم عالی، انسانی و اسلامی یکی از ویژه‌گی‌های دیگر ضرب‌المثل‌هاست، در این گفته‌های نغز و شیرین عالی‌ترین عواطف و احساس‌های انسانی چون عدل و رأفت مردم‌داری و نوع‌دوستی و تعاون و تساند، الفت و محبت، عشق و علاقه به زنده‌گی، وطن، مردم عزم و جزم به کار در زنده‌گی و شور و احساس به آن به بهترین شکل تمثیل شده است. 

کنایه و طنز گوشۀ دیگری از مفاهیم ضرب‌المثل‌هاست، کنایات، اشارات، عبارات و اصطلاحاتی که در ضرب‌المثل‌ها به کار برده شده عموماً کوتاه، فصیح و بلیغ می‌باشد، چنانچه شاعری چنین بیان داشته است:

در مقامی که بود روی کنایه به عدو

ضرب شمشیر ندارد اثر ضرب مثل

مردم در گفت و شنودهای روزانه خویش با یک دیگر برای اینکه مطالب مورد نظر خودرا آب و تاب داده و به طرف مقابل بصورت مؤجز و آشکارا و پوستکنده بیان دارند ویا زمانی که از عهدهٔ ادای مطلبی بصورت درست بر نیایند رجوع به ضرب‌المثل‌ها کرده مشکل خویشرا حل می‌سازند، از اینرو می‌توان مثل‌ها را درس و استدلال روزمره مردم دانست، چنانکه گفته شده است: «مثل در محاورات حکم برهان را دارد در عقلیات»، یکی از ویژه‌گی‌های مشترک ضرب‌المثل‌ها در اینست که آنها زود بخاطر سپرده می‌شوند و بسیار دیر از حافظه می‌روند و در محاوره عمومی در زنده‌گی و معاشرت روزمره بکار گرفته می‌شوند هر فردی خواه عوام و خواه خواص بقدر عقل و دانش و فهم و درایت و ادراک خویش شمار بیش و یا کم از ضرب‌المثل‌ها را حتمی بخاطر دارد و از آن در زنده‌گی اجتماعی خویش بهره میگیرد، همینگونه هیچ نویسنده را نمی‌توان یافت که در آثارش از ضرب‌المثل‌ها استفاده ننموده باشد. ضرب‌المثل‌ها به کلام ملاحت می‌بخشد و مقوله عربی که می‌گویند المثل فی‌الکلام کل الملح فی‌الطعام، مثل در سخن مانند نمک در غذا است، وقتی گفتاری و نوشتاری با زیور یک بیت شعر و یک ضرب‌المثل بجا آراسته می‌شود دیده‌ایم که تا چه حد به میزان تأثیرگذاری و دلپذیری سخن می‌افزاید، این همان نتیجه پراگماتیک ضرب‌المثل‌هاست که نقش چاشنی و نمک را بازی می کنند.

مثل‌ها بطور عموم منظومند تا منثور اینهم به نسبت آنست که قرار پژوهش‌های امروزی انسان‌ها ابتداء از نظم شروع کرده اند تا نثر، از طرف دیگر کلام موزون و منظوم دلکش تر از غیر منظوم و ناموزون می‌باشد بشر را طبیعتاً از نظم ترتیب در زنده‌گی خوشش می‌آید، صائب تبریزی چه خوش نکته‌یی در این رابطه دارد:

اول آنکس که شعر گفت آدم صفی‌الله بود

نطق موزون حجت فرزندی آدم بود

قدامت مثل به قدامت عمر انسان در زمین است، گذشتۀ مثل از پیدایش خط و شعر پیشتر است مثل‌ها نمایانگر فرهنگ دانش و تمدن و ثقافت ملت‌هاست، بگونه‌یی که با شنیدن یک ضرب‌المثل از کشوری می‌توان به ویژه‌گی‌های اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، باورها و عواطف، احساسات، آداب و عادات مردم آن کشور پی‌برد. دانشمندی می‌گوید: «در مثل چهار چیز مجتمع است که در سخنان دیگر با هم جمع نمی‌شود و آن عبارت است از: کوتاهی و کمیت لفظ، روشنی و خوبی تشبیهه و لطف کنایه و این آخرین پایه بلاغت است که بالاتر از آن ممکن و متصور نیست، سروانتس سخنور بلندآوازه هسپانیوی می‌گوید: مثل جمله کوتاهی است که از تجربه دراز تولد یافته و می‌یابد و اضافه کرده است که از مجموع تعریف‌ها و توصیف‌های که ذکر شد معنی اصطلاحی جامع یا مانع آن را می‌توان بدین عبارت استنباط کرد، مثل جمله‌ییست مختصر و مشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به سبب روانی لفظ و روشنی معنی و لطف ترکیب شهرت عام یافته و همه‌گان آنرا بدون تغییر و یا اندک تغییر در محاوره به کار برند، این تعریف شامل امثال حکمی و تمثیلی هردو می‌شود. برای شناخت مثل باید حشر و نشر با اقوام مختلف داشت، زبان شیرین دری در نتیجه افکار موشگافانه و باریک‌بینانه و طبع بذله‌گویانه و نکته‌سنجانه مردم ما از لحاظ امثال و حکم از غنی‌ترین زبان‌های دنیاست، ما هیچ شاعر و هیچ مردم عوام را سراغ نداریم که در آثار خود و گفته‌های خویش تعداد از این مثل‌ها و حکمت‌ها را بکار نبرده باشد، ما از طریق ضرب‌المثل‌ها با آرمان و آرزوها، با غم و شادی، با عشق و نفرت، با ایمان و صداقت ویا اوهام و خرافات گذشته گان خویش آشنا می شویم. ضرب‌المثل‌ها که در میان مردم در زنده‌گانی مردم پدید می‌آیند با مردم ما پیوند نا گسستنی دارد، این جملات کوتاه و زیبا مولود اندیشه و دانش مردم ساده و میراثی از غنای معنوی نسل‌های گذشته است که دست بدست و زبان به زبان به آینده‌گان میرسد، امثال در واقع از دیرین‌ترین تراوش‌های مغزی و ذهنی و اندیشه روشن نوابغ گمنام خلق ماست که از دوردست‌های تاریخ بیادگار مانده است به همین‌سبب مانند کتیبه‌ها و دست‌نوشته‌های باستانی دارای اعتبار خدشه‌ناپذیر است. 

از میان ضرب‌المثل‌ها می‌توان ویژه‌گی‌های اوضاع اقلیمی، روانی و فرهنگی، وضع تولید و محصول گذشته تاریخی هر محل را بدست آورد. یک وجه مشخصه‌یی دیگر در امثال زبان دری اینست که در هر لهجه و حوزه لهجوی زبان دری مثل‌های است که در حوزه لهجوی دیگر زبان دری با آن شکل و نحوه مروج و معمول نیست بگونه مثال در بدخشان این مثل برای بی‌تأثیر بودن یک شی در زنده‌گی برای کسی گفته می‌شود (بگو بگو دشت ارگو) ویا در حوزه لهجوی هرات این مثل که برای عجله و تعجیل گفته میشود در دیگر جای معمول نیست (بجست که بجستیم سبزه نیم که باز سر بزنیم) همینطور در حوزه‌های لهجوی دیگر زبان دری اینگونه نمونه‌ها بسیار پیدا میشود که در دیگر لهجه‌ها و حوزه‌های لهجوی زبان دری به عین شکل بچشم نمی‌خورد و این امثال جز در حوزه‌های خودش برای دیگران قابل فهم و درک نیست.

گذشته از اینها برای یک مثل می‌توان تا سه- چهار تعبیر درست پیدا کرد و تعبیر درست آن البته حادثه‌یی است که مولود اصلی مثل مذکور می‌باشد. می‌گویند درجه عظمت و پهنا و وسعت یک زبان از فزونی شمار امثال آن هویدا و آشکار می‌گردد، امثال بقدر حکیمانه و عالی و فصیح و بلیغ و ساده و لطیف و حاوی تشبیهات، کنایات و استعارات، خالی از تکلف است که همه‌گان آنرا می‌پسندند و آنرا با میل و علاقه تمام نه فقط حفظ می‌کنند بلکه در مکالمات روزمرهٔ خویش نیز آنرا بکار می گیرند، بدین لحاظ هر مثل را می‌توان نمونه عالی از افکار و قریحه ادبی یک ملت دانست، مثل‌ها گذشته از آنکه بخشی از ادبیات شفاهی و گفتاری یک ملت اند و نگهدارندهٔ زبان آن نیز می‌باشند هر قلم‌بدست باید تا حد توان در حفظ و نگهداری آن بکوشد. قرار معلوم هر دانشی که بروی کاغذ نیست رفتنی است و رازی که بدو نفر رسید آشکار شدنی و گفتنی، امثال بمـا کمک می‌کند که تاریخ، فــرهنگ و تمدن و زبان و زنده‌گی را بهتر بشناسیم و کسب معرفت و دانش و هویت نماییم، جمع‌آوری و نگهداری ضرب‌المثل‌ها بدو صورت انجام می‌گیرد یکی با استخراج از کتب و مآخذ به ویژه کتب و آثاریکه در آنها جملات و عبارات کوتاه و مختصر وجود دارد و طریق دیگر از راه شنیدن از افواه مردم در نقاط مختلف از اهالی مختلف، در این راه کتب و مآخذی که جنبه عامیانه‌تر دارند باید توجه بیشتر شود، البته در جمع‌آوری امثال از کتب و مآخذ سلیقه افراد بیشتر بچشم میخورد و در آنها خواه‌مخواه کاستی و فزونی مشهود دیده می‌شود، اگر قبول کنیم که روحیات و طبع و طرز تفکر و دید هر نویسنده و شاعر معلول و تابعی از نوع حرکت و میکانیزم خاصی است که در مجموع اورا در بر گرفته و پرورده، غیر مستقیم از انواع اشعار و امثالی که از کتب و دیوان‌ها بیرون آورده شده با اندک دقتی به این تأثیرپذیری منتها غیر مستقیم می‌توان رسید، برای گردآوری ضرب‌المثل‌ها عامل گزینش پیوسته باید نصب‌العین باید باشد هر ضرب‌المثلی که از جوهر و زیربناء برخوردار نباشد به صرف اینکه پوسته ضرب‌المثل دارد نباید برسمیت شناخته شود، بسیار کلمه‌ها و عباره‌ها در افواه مردم کاربرد دارند و مصطلحند، لیکن واجد شرایط لازم نیستند آنچه از صافی گزینش و پژوهش می‌گذرد قابل نگهداری و مفید و مؤثر می‌باشد.

در این مجموعه برعلاوه ضرب‌المثل، ارسال‌المثل، مدعاو مثل و شبه مثل، فردهای بیانگر مطالب پند و حکمت اصطلاحات و عبارات مشهور عوام و خواص، کنایات و اشارات و تلمیحات آنان نیز آمده است، اکثر ابیاتی که در این مجموعه گردآوری شده در اصل مثل نیستند بلکه در اثر کثرت استعمال در محاورات روزمره مردم آنها حیثیت مثل را پیدا کرده اند، ابیات مدعاو مثل و شبه مثل را می‌توان از شمار آن قلمداد نمود. 

جمع‌آوری و تهیه تمام دانستنی‌های عوام بخصوص امثال تنها به جستجو و تلاش در خلال کتاب‌های کتابخانه‌ها خلاصه نمی‌شود این تلاش و کوشش باید در بین هر طبقه‌یی از مردم وسعت داده شود و از گنجینه‌های گران‌بهای سینه‌های آنان که از نسلی به نسلی انتقال داده میشود و حیثیت کتابخانه‌های شفاهی و گفتاری و دست نخورده را دارد استفاده بعمل می‌آید، چه به این ترتیب می‌شود به اصل منشأ و کنه هر مثلی پی برد و موارد استعمال آنرا بصورت درست عملاً از مردم آموخت. باید علاوه نمود امثالی که در این مجموعه خدمت عزیز خواننده‌گان تقدیم می‌گردد به شکل منظوم بوده و طی اضافه‌تر از چهل- پنجاه سال از لابلای متون معتبر زبان دری و گفت‌و شنودهای روزانه مردم جمع‌آوری و بیرون‌نویس گردیده است، امید است که این به‌گزین‌های منظوم که حاوی عصاره اندیشه و باورهای مردم در خلال سده‌ها و عصرهای دور و دراز به اندازهٔ عمر انسان‌ها بروی این کرهٔ زیبای خاکی ماست، مقبول طبع صائب‌نظران و صاحب‌نظران و صاحبدلان واقع گردیده و به این ترتیب خدمتی که از این راه مورد نظر است به عموم مردم کشور صورت گرفته باشد. 

در بخش جمع‌آوری و تدوین امثال و حکم دری و پشتو و اصطلاحات گفتاری مردم بدخشان و دوبیتی‌های تاجیکی در عزیز میهن ما پیشتر از دکتور عنایت‌الله شهرانی مجمـوعه‌یی چاپی و کتبی در دست نداریم و اگر اینجا و آنجا بگونه جسته و گریخته در مجله ویا اخبار و جریده چند مثل و دوبیتی به شکل تصادفی به نشر رسیده باشد آنرا بحساب نمی‌آوریم و می‌شود آنرا در حکم هیچ گرفت، اولین کسی که به این کار قدم به پیش می گذارد جناب پروفیسور شهرانی است و بدنبال آن دیگران به این کار اقدام می‌کنند، به‌ویژه دکتور اسدالله شعور در بخش دوبیتی‌های دری، پوهاند شهرستانی در بخش لهجه دری هزاره‌گی و ناصر نصیب در بخش دوبیتی‌های هزاره‌گی و دیگران در بخش‌های متعدد دست به کار می‌شوند. 

در پایان باید یادآور شد تا جاییکه در جریان چهل- پنجاه سال مطالعه و تحقیق، تتبع و تدقیق دریافتم و تاجاییکه از دواوین شاعران و جنگ‌های شعر و کتاب‌های متعدد علمی، ادبی، تاریخی، تصوفی، عرفانی و انتباهی و دیگر آثار برایم معلوم شد بیشترین این ابیات و فردهای مثل، شبه مثل، مدعاو مثل و ارسال‌المثل از خلال چندین کتاب عمده و مهم مثل رباعیات ابوسعید ابوالخیر، شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی گنجوی، دیوان ناصر خسرو قبادیانی بلخی، دیوان سنایی غزنوی، رباعیات خیام، مثنوی معنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، خمسه امیر خسرو دهلوی ثم بلخی، هفت اورنگ مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی، گلستان و بوستان شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی، دیوان خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان صائب تبریزی، دیوان عرفی شیرازی، دیوان کلیم کاشانی (همدانی)، دیوان نظیری نیشاپوری، دیوان حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل، دواوین غنی کشمیری، میرزا جلال اسیر، ناصر علی سرهندی، شوکت بخاری، قدسی مشهدی، طالب آملی، ملا محمد سعید تهرانی، زیب‌النساء مخفی، نورجهان بیگم (مهرالنساء)، فیضی یا فیاضی دکنی، واقف لاهوری، علامه اقبال لاهوری و بسا سخنوران بلندآوازهٔ دیگر برگرفته شده است. 

در آخر البته از فرهیخته مردانی که در ضمن گفتمان بیتی و یا مصرعی از امثال را در زمانی برایم پیشکش کرده اند در اینجا وظیفه خویش می‌دانم از هرکدام‌شان از صمیم قلب اظهار امتنان نمایم. 

و من‌الله‌التوفیق

برهان‌الدین نامق