نادر شاه و خانوادۀ غلام‌نبی‌ چرخی ؛ نویسنده: میر محمدصدیق فرهنگ

«در کابل طرف‌داران امان‌الله شاه و سایر مخالفان دولت به دور غلام‌نبی خان که مردی مردم‌دار و سخاوت‌منش بود جمع شدند و خانه‌اش حیثیت کلوب عناصر مخالف را پیدا کرد که در بین شان جواسیس دولت هم پنهان بودند. 

«در کابل طرف‌داران امان‌الله شاه و سایر مخالفان دولت به دور غلام‌نبی خان که مردی مردم‌دار و سخاوت‌منش بود جمع شدند و خانه‌اش حیثیت کلوب عناصر مخالف را پیدا کرد که در بین شان جواسیس دولت هم پنهان بودند. 

ادامه خواندن نادر شاه و خانوادۀ غلام‌نبی‌ چرخی ؛ نویسنده: میر محمدصدیق فرهنگ

او برای من همیشه زنده است»:نویسنده: نیلوفر ظهوری راعون

«باز ماه عقرب است و به یاد نیش‌های زهرآگین عقرب‌هایی می‌افتم که رساترین حنجره‌ی عدالت‌خواهی را آماج قرار دادند. طاهر بدخشی را می‌گویم، اسطوره‌ی آزادی، همانی که خورشید اندیشه‌اش هرگز غروب نخواهد کرد. بخشی از صحبت تیلفونی دیروزم با بانو جمیله بدخشی، همسرطاهر بدخشی:

در دوازده سال زندگی مشترک، شاهد پنج بار زندانی شدنش بودم. آخرین بار، برای همیشه چشم به راهش ماندم. در زمانی که امین جلاد، بر اریکه‌ی قدرت مستی می‌کرد، بدخشی شکنجه‌های زندان را دلیرانه تحمل می‌نمود؛ ما از حال او بی‌خبر بودیم. تا دیرها نمی‌دانستم در کجا یا کدام زندان بسر می‌برد، تا این‌که برادرم – سلطان‌علی کشتمند – از پشت میله‌های زندان، توسط یکی از زندان‌بانان به کسی از اقوام ما، احوال فرستاد که پدر نیلاب (طاهر بدخشی) هم این‌جاست. پس از آن پی‌بردم که او در پلچرخی زندانی است.

ادامه خواندن او برای من همیشه زنده است»:نویسنده: نیلوفر ظهوری راعون

به‌یاد عاصی عزیز و بزرگوار ؛ شعر از : داکتر وحدت الله درخانی

بیا دلبر که تا یکجا شویم ما

 از این گم‌گشته‌گی پیدا شویم ما

 بیا که چون قناری‌های عاشق

 ز کنج این قفس رها شویم ما

 بیا تا دست یکدیگر گرفته

 روانه بر چمن‌زارها شویم ما

 بسوی بیکران‌ها راه بگیریم

ادامه خواندن به‌یاد عاصی عزیز و بزرگوار ؛ شعر از : داکتر وحدت الله درخانی

بیا که گریه کنیم. : ملک ستیز

در ۲۸ سپتامبر سال ۲۰۲۰ در کابل جان بودم. وضعیت سیاسی نا به‌هنجار همه‌ی زندگی مردم را فرا گرفته بود. انتحاریون‌که برای رسیدن به حوریان بهشتی در تلاش و عجله‌ی عجیبی بودند، روزانه خود را در هر گوشه‌ی از کشور می‌کفاندند. خون، کشتار و بدبختی بر زندگی مردم سایه افکنده بود. دزدانی در قدرت و دزدانی در اپوزسیون جا عوض می‌کردند. گهی وزیر، گهی منتقد، گهی سفیر، گهی وکیل و اگر هیچ‌جایی باقی نمی‌ماند به لشکر مشاوران مزدبگیر بی‌کار و بی‌مایه می‌پیوستند. چور، چپاول و فرصت‌طلبی همه‌جا را درنوردیده بود. دزدان حرفه‌ای، دولت را به خزانه و وسیله غنیمت‌جویی تبدیل کرده بودند. آن‌ها از یک‌سو افغانستان را چور می‌کردند و از سویی‌دیگر به فکر برون‌کشیدن دارایی‌ها و خانواده های خود از کشور بودند. قدرت‌مندان با بکس‌های آماده برای سفر و فرار به دفاتر می‌رفتند و برنامه های زندگی را در برون از کشور فراهم ساخته بودند.

ادامه خواندن بیا که گریه کنیم. : ملک ستیز

●عاصی؛ کِچکِنی از شاعرانه‌گی مُفرط : جاوید فرهاد

•کم‌تر شاعری را در دهه‌ی شصت هجری-خورشیدی می‌توان سُراغ کرد که به‌پیمانه‌ی زنده‌یاد “قهار عاصی” حسِ لب‌ریز از شور و شاعرانه‌گی مُفرط داشته باشد:

“حرف از تو زدیم شعر بشنفتدش

خاموش نشستیم، گُهر سفتندش

نامِ تو گرفتیم، سرودش کردند

تصویرِ تو کردیم، غزل گفتندش” (قهار عاصی)

•ویژه‌گی دیگر عاصی این بود که در کنار زبانِ سرشار از غِنا و تغزّل، سیاستِ شاعرانه‌ و رگه‌های اندیشه‌ی حماسی و میهنی را یک‌جا در ظرفِ زبان می‌ریخت و هنرمندانه از این یک‌جا سازی، آمیزه‌ای به‌نام شعر تحویل می‌داد: 

“بيا كه گريه كنيم! 

ادامه خواندن ●عاصی؛ کِچکِنی از شاعرانه‌گی مُفرط : جاوید فرهاد

در سوگ رفتنت « عاصی »شعری سروده‌ام : ابوالپشم

ای قامتِ بلندِ نجابت!

آنروز ها که پرچمِ آزادی را 

در عرصه‌ی سکوتِ سیاه سخن‌وران

بی هیچ ترس و واهمه افراختی بلند

بسیار شاعرانِ جبونِ سخن‌فروش

از کارزارِ شعر و شهادت گریختند

آنروز ها

ادامه خواندن در سوگ رفتنت « عاصی »شعری سروده‌ام : ابوالپشم

 رحلت ژورنالیست بزرگ نبی پاکطین تسلیت باد!: سیلمان کبیر نوری

با درد و دریغ پیامی حاصل نمودم که جناب نبی ‌ پاکطین یک تن  از نخبگان طراز اول  ژورنالیزم کشور؛ روز چهارشنبه  ۷ سنبله ۱۴۰۳ خورشیدی برابر با  ۲۸ آگست ۲۰۲۴ میلادی، در اثر بیماری ایکه عاید حال شان شده بود، به عمر هفتاد سالگی بدرود حیات گفتند. 

این جانب به نمایندگی از دوستان و رفقا و عزیزان؛ این سفر بی برگشت آن روان شاد را به محترمان دکتور نبیل پاکطین، دکتور بکتاش پاکطین؛ انجنیر منیژه پاکطین؛ پامیر پاکطین؛ سایر اعضای فامیل محترم شان، خانواده همکاران ایشان در رادیو تلویزیون کشور و گستره مطبوعات و رسانه ها و راهیان راه مکتب ژورنالیزم افغانستان  و کافه هموطنان تسلیت عرض میداریم.

ادامه خواندن  رحلت ژورنالیست بزرگ نبی پاکطین تسلیت باد!: سیلمان کبیر نوری

 خبر ناگهانی مرگ اسدالله ولوالجی : استاد پرتو نادری

همی‌گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد

دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی

وقتی از خاموشی دوستی چون اسدالله ولوالجی ناگهان خبر می‌شوی، مانند آن است که کسی سرت را با تمام نیرو بر دیوار سنگینی می‌کوبد و بعد تو می‌افتی تخت به پشت روی خاک سیاه!

خبر خاموشی اسدالله ولوالجی امروز همین‌گونه سرم را به دیوار سیاه سوگ و ماتم کوبید و لحظه‌هایی حس کردم که آسمان دور سرم می‌چرخد و چنان گردابی مرا در خود فرو می‌برد! او را در زندان پلچرخی شناختم،  سال 1363 بود، پیش از من چند سالی را آن‌جا سپری کرده بود.پناه‌‌گاهم بود، چقدر شیرین بود که دلتنگی‌هایم را با او قسمت می‌کردم. چند سالی از من خورد بود، اما این حس که همیشه او را چنان برادر بزرگی حس می‌کردم هیچ‌گاهی از من دور نشد.

ادامه خواندن  خبر ناگهانی مرگ اسدالله ولوالجی : استاد پرتو نادری

“قانون” اسارت اسلامی افغانستان: میر عبدالواحد سادات

انگیزهء پرداختن به این موضوع، نشر سندی است که در روزهای اخیر از آدرس امیرالمومنین طالبان، تحت عنوان به اصطلاح قانون (امربالمعروف و نهی عن المنکر) نشر شده است. 

آماج بحث ما را موارد آتی تشکیل می دهد:

 سعی می نمایم تا بر مبنای عقلانیت سیاسی، بدون هرنوع روزمره زدگی و یا نسخه پردازی از برج عاج اروپا، با فکر کلان ملی و جوهر مترقی در مبارزهء تاریخی علم و جهل و جدل تاریخی سنت و تجدد که در صدسال اخیر در جدل مشروعه و مشروطه تداوم دارد؛ آرمان مشروطیت پدران سترگ معنوی ما را که در احوال جاری مبرمیت و فعلیت داشته و آینده نگر باشد، در برابر مانیفست زعامت طالبان و مافوق ارتجاعی و «اسارت طالبانی»، منشور منورانهء آزادی، ترقی و پدران معنوی ما و مشروطه خواهان را در برابر مشروعه قرون وسطایی آنان،  مطرح نمایم تا وجدان آگاه بشریت، از «غمگنانه باغ» ما آگاه باشند که تراژیدی نیم قرن اخیر و جاری شان معلول و محصول مداخله، تجاوز خارجی و جفای بزرگ جامعه بین المللی است. 

ادامه خواندن “قانون” اسارت اسلامی افغانستان: میر عبدالواحد سادات

وفات نبی پاکطین یک ضایعه فرهنگیست.

آنا لله و انا الیه راجعون

نبی پاکطین یک تن از نطاقان برجسته رادیو تلویزیون ملی رخ بر نقاب خاک نهاد. روانش شاد باد.

بااندوه فراوان اطلاع حاصل نمودیم که شبکه رادیو تلویزیون اسبق افغانستان و افغان فلم و ژورنالیست توانمند نبی جان پاکستان در کشور هندوستان به اثر مریضی قلبی به رحمت حق پیوست.

قدرمان پاکتین یک حوزه قدرتمند و بی نظیر، روزنامه نگار و نویسنده پس از اواسط قرن بیستم بود. پاکستان در کنار مدیریت و ریاست رادیو تلویزیون در بست های بالاتر نیز در انکشاف نخستین تلویزیون ملی در ولایات سهم گرفت.

وی برای مدتی ریاست آژانس اطلاعاتی باختر را نیز با مدیریت خوب رهبری کرد و دیپلومات عالی در وزارت خارجه شد.

روحش شاد و خاطراتش جاویدان باد

(یوسف هیواددوست- رادیو تلویزیون صدای افغان از دنمارک)

(سالگرد ماتم ) این روز سیاه و  ماتم بر ملت ساحشور و غیور ما تسلیت باد؛ شعراز : وارث الشعرا نذیراحمد ظفر

طالب رســـــید و دزدان هر سو فرار کردند

چون موش های تر سو رو سوی غار کردند

این طـــــــالبان نا دان این چاکــــران دوران

از بهر غضب قــــــــدرت صد انتحار کردند

ادامه خواندن (سالگرد ماتم ) این روز سیاه و  ماتم بر ملت ساحشور و غیور ما تسلیت باد؛ شعراز : وارث الشعرا نذیراحمد ظفر

(دامنِ افلاک )اگر سوزی کتابم را بروی خاک بنویسم ؛ شعراز : سمیع حامد

به خون خود خطی بر دامنِ افلاک بنویسم

شعار سر بلندی را بروی خاک بنویسم

مکاتب را اگر از جهل بر بستید بروی من

به دشت و دره با هر سبزه و خاشاک بنویسم

کتابم را بسوزان باکم از آن نیست میدانم

ادامه خواندن (دامنِ افلاک )اگر سوزی کتابم را بروی خاک بنویسم ؛ شعراز : سمیع حامد

“یادگار ابریشم”(گزینۀ نوشته‌های کامله حبیب): داکتر صبورالله سیا سنگ

امروز کار “یادگار ابریشم” به کمک دوستان گران‌ارج (داکتر سید وحیدالله هاشمی، عبدالقدیر فضلی، انجنیر عثمان عظیم، مینه جان رووفی، سیده جان حسین، جلیل سلطانی، کاوه شفق، میم، صنم جان عنبرین، غزاله جان عفت، دینا جان امین، عبدالله حسینی و ظاهر حبیب) پایان یافت.

با سپاس فراوان از نظیفه جان عزیز، تورپیکی جان سلطانی، صالحه جان اسدی، لیلا جان مستان، صفیه جان حقوق‌ حسابی، داکتر سید وحیدالله هاشمی، صبور رحیل دولت‌شاهی، شیرشاه ابوی، عبدالقدیر فضلی، کبیر امیر، کاوه شفق، صباح رهش، آصف معروف، و جعفر رضائی که فراتر از تایپ کردن در چند بخش دیگر نیز مهربانی نمودند.

ادامه خواندن “یادگار ابریشم”(گزینۀ نوشته‌های کامله حبیب): داکتر صبورالله سیا سنگ

●گوش‌زدهایی از پدر زنده‌یادم : جاوید فرهاد

مرحوم پدر فرهاد

پدرم را بسته‌گان و دوستانش به‌دلیل مهربانی، راست‌گویی، کاکه‌گی و آزاده‌گی‌اش، “لالا جان” می‌گفتند.

این لالا جانِ زنده‌یاد؛ یعنی پدرم، پیش از رفتنش در دلِ خاک، چند تا گوش‌زد برایم کرد:

•در زنده‌گی نمک‌شناس و با پاس باش و احسانِ کسی را در روزهای دشوار فراموش نکن؛ زیرا حق‌شناسی خصلت جوان‌مردان است.

•تفاوت مرد و نامرد در عمل است؛ مرد آن‌ست که به‌چیزی که وعده نمی‌دهد، عمل می‌کند؛ اما نامرد به‌چیزی که وعده می‌دهد، عمل نمی‌کند.

ادامه خواندن ●گوش‌زدهایی از پدر زنده‌یادم : جاوید فرهاد

عشق شمس و قیسی؛ داستان زیبا قسمت اول و دوم : نوشته – ماریا دارو

قسمت  ا

چند کوچه بالا و پایان درشهر کهنه کابل باهم زندگی داشتیم، زمانیکه درمکتب ابتداییه درس میخواندم اونیز دریکی از مکتب های ابتداییه نزدیک کوچه اهنگری درس میخواند، هر روز که مکتب میرفتم سر راهم سبز میشد بعد از چند باردید و بازدید نامم را پرسید. نام اصلی خود را برایش نگفتم، فقط خود را قیسی معرفی کردم. 

چرا قیسی ؟ اصلاٌ نامم قدسیه بود، مگرخاله ام که درشمالی زندگی داشت مرا قیسی مینامید ودر خانه هم همگی قیسی صدایم میکردند.

اینکه چه دلیل نزد خاله ام بود و مرا قیسی مینامید، نمیدانستم. بیاد دارم فقط صنف پنجم بودم که با هم آشنا شدیم. طی سال تعلمی پنجم وششم یعی دوسال در راه مکتب یکدیگر را میدیدیم، با هم گپ وسخن نداشتیم / مگرهر روز میخواستم  اورا ببنینم، شاید او نیز اشتیاق دیدار مرا داشت. نمیدانم …او ازهمان سن وسال مانند بزرگان ژست وحرکات داشت به پسرخورد سال مکتبی وخجالتی نمی ماند.                                    هرگاه روی تصادف با هم مقابل میشدیم ، با احترام و حرمت سلام میداد و راه خود را میگرفت ومیرفت  .دیدن او همه روزه جز عادتم شده بود، بعدازختم مکتب ابتداییه اورا گم کردم، شاید آب شد و بدریا کابل پیوست وشاید ازاینجاه به گوشه دیگرشهرنقل ومکان کردند ویا چطور… 

ادامه خواندن عشق شمس و قیسی؛ داستان زیبا قسمت اول و دوم : نوشته – ماریا دارو

استا محمد اکبر سنا غزنوی؛  به عمر هشتاد و یک ساله‌گی به تعبیر عارفان خرقه تهی کرد: نوشته استاد پرتو نادری

 ·ستا محمد اکبر سنا غزنوی، شاعر، نویسنده و پژوهش‌گر عرصه‌های ادبیات و دانش‌های ادبی به عمر هشتاد و یک ساله‌گی به تعبیر عارفان خرقه تهی کرد. او دیروز پنج‌شنبه، بیست و هفتم جوزای 1400 خورشدی، از این خاک‌دان سوگ، چشم پوشید و رفت تا به گفتۀ عمر خیام با هفت هزار ساله‌گان سر به سر شود.

ماه قوس 1319 خورشیدی بود که در شهر غزنی چشم به جهان گشود. خانواده با شعر و ادبیات خُرده آشنا‌یی‌هایی داشتند و چنین بود که او از کودکی به شعر و ادبیات علاقه‌مندی پیدا کرد.

سال 1334 که هنوز صنف هفت مکتب بود نخستین شعر خود را سرود. بعد سروده‌هایش در روزنامۀ سنایی در شهر غزنی به نشر رسیدند. می‌دانیم که  در آن روزگار نشر شعر یک نوجوان چهارده یا پانزده ساله در یگانه نشریۀ شهر چه مفهوم بلندی داشت و چه هیجانی برای یک شاعر نوجوان.

ادامه خواندن استا محمد اکبر سنا غزنوی؛  به عمر هشتاد و یک ساله‌گی به تعبیر عارفان خرقه تهی کرد: نوشته استاد پرتو نادری

طالبان و آمریکا: امیدها و نگرانی‌ها : احمد سعیدی

احمد سعیدی

آنچه که در افغانستان در حال حاضر دیده میشود ثمره دستآورد های پانزدهم اگست ۲۰۲۱ است. روزی که در تاریخ افغانستان بخاطره ها باقی خواهد ماند. تصاویر وحشتناک بعد از به قدرت رسیدن طالبان فرار مردم آویزان شدن مردم در طیاره های خارجی ها انتحار و انفجار در میدان هوایی کابل بی نظمی و بی برنامه گی یکی پی دیگری که از حوصله این نوشته خارج است. آما آنچه که هیچ کس نمی تواند منکر آن باشد اینست که امریکایی ها حد اقل از چند سالی بدینسو برای آوردن دوباره طالبان به قدرت برنامه ریزی کرده بودند. گرچه عباس استانکزی آغاز مذاکره ی امریکا با طالبان را از سال 2007 عنوان میکند اما اصلی ترین مذاکره میان امریکایی ها و طالبان از سال 2010 آغاز شده است. به عقیده من امریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که پروسه بن اول آنطور که برنامه ریزی و طرح شده بود در افغانستان ثمر بخش نبوده است.

ادامه خواندن طالبان و آمریکا: امیدها و نگرانی‌ها : احمد سعیدی

عطا الله ونرگس ؛ نوشتهء :استاد جاوید فرهاد

این قصه به‌سال‌های دور بر می‌گردد؛ سال‌هایی که عطاالله عاشق دختر همسایه‌ی شان “نرگس” بود؛ نرگسی که چون شاخِ شمشاد قامت کشیده بود و گیسوانِ افشانده‌ و چشم‌های قشنگ، لب‌های گلابی‌ و بینی نسبتن بالا کشیده‌اش، عطاالله را به‌یاد “ممتاز” می‌انداخت و از همان‌رو هر فیلم ممتاز را را بار بار در سینماهای تیمورشاهی و فرخی  می‌دید و پُست‌کارت‌ (عکس‌) های قشنگِ آن دختر فیلم هندی را لای کتاب و کتاب‌چه‌های مکتبش نگه‌میداشت و به‌‌هم‌صنفانش می‌گفت که نرگس یک سرِ مو از “ممتاز” فرق ندارد.

بچه‌ها وقتی به‌عکس پُست‌کارتی ممتاز نگاه می‌کردند، ذوق‌زده به عطاالله می‌گفتند: اِی ولله، چقه مغبول اس!

عطالله از شور و شوق بال می‌کشید. هنگام رخصتی مکتب یک‌راست می‌آمد و دَمِ دکانِ “کاکا جانان بارانه‌ای” می‌ایستاد و به‌امید دیدن نرگس، نگاه‌هایش امتداد کوچه را گز و پَل می‌کرد.

ادامه خواندن عطا الله ونرگس ؛ نوشتهء :استاد جاوید فرهاد

داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه : برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

این داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه را حتمن بخوانید؛ کاکاژول

یک روز پیرمرد مو سفید  از ما تقاضای صدقه کرد .  جوزف دوست همراهم پنج فرانک به او داد و وقتی نگاه متعجب مرا دید گفت:

 ” این مرد بیچاره مرا به یاد داستانی می اندازد که  باید برایت بگویم . خاطره ای که مثل سایه همیشه دنبالم می کند:

خانواده من که اصلن اهل «هاور »بودند ، هیچ ثروتی نداشتند.  تنها کارما این بود که به هر نحوی که میشد٬  باید به دخل و خرج خود احتیاط میکردیم  . پدرم زیاد کار می کرد و شب ها ناوقت از دفتر بر می گشت٬  اما با آن همه زحمت٬  درآمد بسیار کم داشت . من دو خواهر هم داشتم . مادرم که از موقعیت پایین زندگی ما به شدت رنج می برد ، با سنگدلی با پدرم حرف می زد ، سرزنشهایی که مودبانه و غیر مستقیم٬ اما خطاب به او بودند . پدر بیچاره ام  در جواب این حرف ها حرکتی می کرد که مرا به شدت  اندوهگین می ساخت. او همیشه در آن مواقع دستش را به طرف پیشانی اش می برد ٬ گویی که می خواست عرقی را که روی آن نبود  پاک کند و هیچ حرفی در جواب مادرم به زبان نمی آورد .

ادامه خواندن داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه : برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

سال دوم جمهوریت محمد داوود (1974) بود. به شعبۀ رییس تفتیش وزارت داخله تلفون کردم و از محترم عبدالله ببرک خواستم یا به دفتر کارم بیاید یا بیرون در جایی دیدار کنیم؛ زیرا پرسشی داشتم و برای نوشتن آن موضوع در کتابم بخش خاصی را مدنظر گرفته بودم.

او فرزند ببرک خان ځدراڼ است و پدرش از سران بزرگ قوم که در سال استقلال در جبهات تل و وانه دلیری فوق‌العاده نشان داده بود. به کابل هم آمد و از سوی امان‌الله خان به گرمی پذیرایی شد. شاه در پارک وزارت خارجه با همه بلندپایگان دولت عکس یادگاری گرفت. ببرک خان ځدراڼ نیز در آن تصویر دیده می‌شود.

عبدالله خان ببرک در جوانی از نزدیک‌ترین نگهبانان اعلیحضرت محمد نادر خان بود. شنیده بودم که یک گلوله تفنگچۀ عبدالخالق به بازوی [چپ] او هم خورده است. هنگام دیدار، آن رویداد را تایید کرد. داغ گلوله را نیز نشانم داد و گفت وقتی ناگهان فیرهایی بر اعلیحضرت از سوی متعلمی صورت گرفت، او هم در ارگ بود. شلیک گلوله‌ها جنرالان ایستاده در آنجا و سایر کارمندان دولتی را ترساند، چنانی که وقتی شاه به زمین می‌افتاد، از جنرال‌ها و مامورین یک تن هم نمانده بود. همه گریختند. حتا جنرال شاه محمود خان برادر سکۀ نادر خان پیشتر از دیگران از میدان ناپدید شد. من لاش نادر خان را در آغوش گرفتم.

آن روز – مانند هر سال – شاگردان زیاد از مکاتب مختلف خواسته شده بودند. اعلیحضرت به متعلمین ممتاز جایزه‌ می‌داد. هراس بدی بر شاگردان چیره شده بود. کس نمی‌دانست که چه رخ داد و اینان کجا می‌دویدند. هر سو چیغ و واویلای گریه بلند بود.

ادامه خواندن عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادری

دردهای گنگ

دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت

در سرت قصیده‌های سوگ‌بار خوانده‌اند

با نمایش کریه چهره‌های خویش

رنگ هستی ترا پرانده‌اند

آه،

تو چقدر با تمام ساده‌گی‌هایت غریب مانده‌ای

در رگان پیکر تو پی نمی‌برد

هیج کس عنایتی به دقت بزرگ

ادامه خواندن نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادری

اکادمیسن دکتور اسد اله حبیب : عبدالوکیل کوچی

حبیب مردم افغانستان

حبیب مردم افغانستان

بزرگ مردیکه خورشید وجودش درغروب افتاد

افق بر علم و آثارش طلوع جاودان دارد

درست یکسال قبل جنبش فرهنگی وداد خواهانه افغانستان بهترین فرزند نستوه وشخصیت

آزاده ی خود را از دست داد. دریغا که زنده نام اکادمیسین داکتر اسد اله حبیب همچون

خورشید کلام وادبیات قرن ما در آسمان فرهنگی افغانستان غروب کرد . بدین مناسبت

بهترین شادباشها ی خویش را بروان پاک استاد فقید وعمیق ترین همدردی خود را به

پیشگاه باز مانده گان محترم آن و جنبش فرهنگی مردم افغانستان ومنطقه تقدیم داشته

خاطرات تابناک استاد فقید را گرامی میداریم .

ادامه خواندن اکادمیسن دکتور اسد اله حبیب : عبدالوکیل کوچی

دررثای شخصیت بزرگ علمی وملی افغانستان «شاه علی اکبر شهرستانی» نوشته ء : میرعبدالواحد سادات

دریغا می برد امواج ایام
بزرگان را زما آرام ، آرام
درین هفته یکی از غنایم معنوی افغانستان در جلای وطن با کوله بار بار  معرفت و علم ، حاصل  حدود هشتاد سال پژوهش و تدقیق بقول خرد سالار بزرگ حضرت خیام با هفت هزار ساله گان همسفر گردید و به جاودانه گی پیوست :
مصداق حال شان کلام رودکی سترگ است که :
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
هیهات و صد افسوس که :
چهره شاخص اکادیمیک ملی و بین المللی زبان شناس پیشکسوت ، تاریخ نگار ، نویسنده نستوه ، محقق نامدار وطن و یکی از بهترین مفاخر بزرگ علمی و ملی افغانستان که افزون بر زبانهای ملی و رسمی دری و پشتو به لسانهای فرانسوی  ، عربی و انگلیسی تسلط داشت ، جناب کاندید اکادیمسین شاه علی اکبر شهرستانی که حدود هشت دهه عمر پر بار شان در کار تعلیم و تعلم صرف شد ، به عمر نودوچهار سالگی در شهر لندن داعی اجل را لبیک و فامیل ، دوستان و جامعه علمی و اکادیمیک ما را سوگوار ساخت .

ادامه خواندن دررثای شخصیت بزرگ علمی وملی افغانستان «شاه علی اکبر شهرستانی» نوشته ء : میرعبدالواحد سادات

پنجشیر دردمند مشتی بر ایوان؛ درکش و قوس رقابت جناح های گروۀ طالبان : مهرالدین مشید

آشتی جویی طالبان با پنجشیری ها؛ رقابت های درونگروهی یا بازی استخباراتی

چند روز پیش شماری از اعضای کابینه ی طالبان برای اشتراک در یک گردهمایی وارد پنجشیر شدند و مردم این ولایت را به آشتی فراخواندند. پیش از این سراج الدین حقانی به پنجشیر رفته بود. شهاب الدین دلاور در سفر اخیر خود به پنجشیر در یک نشست مردمی در این ولایت، گفت که اکنون زمان اختلاف‌ها به پایان رسیده و نیاز است تا برای اعتمادسازی، بیش‌تر تلاش شود. وی با اشاره به وفا داری پنجشیریان با بزرگان شان افزود که به ضمانت شما در های امارت اسلامی بر روی آنان باز است. وی دلیل آزار های پنجشیریان را بوسیله ی طالبان وفا داری آنان به بزرگان شان عنوان کرد. رهبران طالبان در ظاهر در این دو سفر پیام دوستی و آشتی را به باشنده گان پنجشیر انتقال دادند؛ اما این پیام بوسیله ی رهبران دو جناح هواداران شبکه ی حقانی و شبکه ی قندهاری ها به رهبری ملاهبت الله در تبانی با شبکه های استخباراتی منطقه نشانه ای از تلاش های دوگانه است که به هدف بدست آوردن رضایت پنجشیریان یا به فریب کشاندن آنان و افکار جهانیان صورت گرفته است.

ادامه خواندن پنجشیر دردمند مشتی بر ایوان؛ درکش و قوس رقابت جناح های گروۀ طالبان : مهرالدین مشید

حملۀ غافلگیرانۀ حماس و وحیرت افزایی و حشت زده گی اسراییل 

فلسطین  زخمی ناسور در شرق میانه و قلبی خونین  در جهان اسلام

حمله غافلگیرانه زمینی و هوایی گروه های مقاومت فلسطینی حماس و جهاد اسلامی به شهرک های اطراف نوار غزه و همزمان حمله های موشکی گسترده از سوی نوار غزه به شهرک های اسراییلی و شهرهای تل آویو و عسقلان در سالگرد جنگ سال 1973 بین اسراییل و کشورهای سوریه و مصر ضربه ای سهمگین به رژیم تل آویو و دولت بنیامین نتانیاهو وارد کرده است. حمله ایکه اسراییل هرگز فکر نمی کرد تا از سمت نوار غزه اینچنین مورد حمله گسترده قرار می گیرد و تلفات بی پیشینه ای را متحمل می شود. این عملیات فلسطینی ها که “طوفان الاقصی” نامگذاری گردیده، یک شوک بزرگ به دستگاه های امنیتی و نظامی رژیم اسراییل وارد کرد و بسیاری از شبه نظامیان مسلح فلسطینی را نیمه شب و در ساعت آغازین بامداد بالای سر نظامیان در اتاق خواب آنان رساند و دهها نفر از نظامیان اسراییل به اسارت نیروهای فلسطینی درآمده اند.

ادامه خواندن حملۀ غافلگیرانۀ حماس و وحیرت افزایی و حشت زده گی اسراییل