دسته: موسیقی
خواجه ابراهیم احراری با صدای ملکوتی اش
نظری در مورد« نستو نادری» نوشته دکتور ملک ستیز
امروز در صفحه آقای ستیز پستی درباره نستو نادری خواندم و همچنین پاسخ ویداجان ساغری را در مورد این پست فیسبوکی دیدم. این موضوع مرا به یاد برخی از رهبران زنستیز در دوران جمهوریت انداخت.
حدود ۱۵ سال پیش، زمانی که با تلویزیون “راه فردا” (وابسته به محمد محقق) کار میکردم، این رسانه فعالیت خود را با روحیه رقابتی در برابر شبکههایی مانند طلوع، آریانا، خورشید، شمشاد و دیگر تلویزیونهای کابل آغاز کرد. اما پس از حدود ۳ تا ۵ ماه از شروع نشرات، محمد محقق تصمیم گرفت که صدای زنان در این رسانه کاملاً سانسور شود.پخش تصاویر، ویدئوها، آهنگها، موسیقی، و هر نوع نمایشی که شامل زنان میشد، بهکلی ممنوع شد. گویندگان زن مجبور شدند حجاب کامل به سبک مقنعه زنان ایرانی بپوشند تا حتی یک تار مویشان هم دیده نشود.آهنگهایی که توسط زنان اجرا شده بود، با صدای مرد جایگزین شد.اگر بخشی از یک آهنگ شامل صدای زن بود، آن قسمت حذف میشد.کلیپهایی که حتی در آن زنی میرقصید، با تصاویر گل و بلبل پوشانده میشد.به یاد دارم که آهنگ “جونی جونم” از لیلا فروهر را همکاران تخنیکی با مهارت به صدای مرد تبدیل کردند!
ادامه خواندن نظری در مورد« نستو نادری» نوشته دکتور ملک ستیزآهنگ زیبای تراژیدی از « خلیل ابراهیم جیهان» آواز خوان و اکتور ترکی سریال امانت
آریانا سعید آواز خوان معروف افغانستان


آریانا سعید، هنرمند مشهور افغانستان، در تاریخ ۲۴ جوزا ۱۳۶۴ (۱۴ ۶ ۱۹۸۵) در کابل به دنیا آمد.
او به عنوان یکی از چهرههای برجسته موسیقی افغانستان شناخته میشود و آثارش در سبکهای پاپ و فولکلور به محبوبیت بالایی رسیده است. آریانا از سال ۲۰۱۰ تا کنون در عرصه موسیقی فعالیت میکند و به عنوان داور در مسابقات ستاره افغان نیز حضور داشته است. او با صدای منحصر به فرد و اشعار تأثیرگذار، توانسته است که قلبهای بسیاری از شنوندگان را به دست آورد و در میان افغانها محبوبیت خاص پیدا کند.
آریانا سعید نماینده فرهنگی و هنری افغانستان است که نه تنها بر روی صحنه میدرخشد، بلکه به عنوان یک الگو برای نسل جوان کشورش نیز شناخته میشود.
ادامه خواندن آریانا سعید آواز خوان معروف افغانستاناستاد محمد عمر : نویسنده و پژوهشگر : استاد وحید قاسمی

زادگاهش گذر باغبان کوچه شهر کهنه کابل و متولد سال 1284خورشیدی برابر به سال 1905میلادی بوده است . نخستین در سهای موسیقی و اساسات نواختن رباب را از پدرش استاد محمد ابراهیم که نوازنده رباب و طبله بود فراگرفت وبه ادامه آن نزد پسر کاکایش محمد ایوب رباب نواز به شاگردی نشست.
در کنار نوازندگی به فراگیری هنر اواز خوانی نیز پرداخت و نزد اقا محمد پدر استاد موسی قاسمی به شاگردی نشست و بعد از مدتی به تعلیم خانه استاد قاسم در جمع شاگردان پیوست و از اندوخته های استاد قاسم مرحوم کسب فیض نمود ولی بعد از مدتی استاد قاسم برایش پیشنهاد کرد که تنها به هنر نوازندگی بپردازد .استاد محمد عمر سخنان استاد ش را پذیرفت و از آن به بعد تمریناتش را در نواختن رباب بیشتر و بیشتر نمود تا اینکه در سال1949میلادی در حضور استادان بزرگ موسیقی چون استاد قاسم,استاد غلام حسین,استاد معراج الدین ستار نواز,استادنبی گل و استاد محمود طبله نواز لقب استادی را در نواختن رباب بدست آورد .
ادامه خواندن استاد محمد عمر : نویسنده و پژوهشگر : استاد وحید قاسمیپیدایش رقص اصیل افغان ها: ظاهر توریال
ستیز خوب، قهرمان مهربانی و آشنایِ جان من!


امروز پُست (فرهاد دریای من کی بود) ترا در فیسبوک خواندم. با خوانش اولین سطرها ناگهان زمان به عقب برگشت و در سراشیب رویایی سالهای لغزیدم که درختان اکاسی پیرهدار عشقهای ساده و کابلی بودند و ما احمدظاهر میشنیدیم و شبانه دور از نظر اهل خانه “پُتَکی پُتَکی” گریه میکردیم … واژههایت مرا به سالهای بُردند که تازه آواره شده بودم و ترانههای آوارگی را خسته خسته در گلو میشکستم اما مجال سرودن نبود، نه میتوانستم بمانم، نه میتوانستم برگردم …
ادامه خواندن ستیز خوب، قهرمان مهربانی و آشنایِ جان من!فرهاد دریای من کی بود؟ : نوشته پ ملک ستیز


فرهاد دریای من موهای حلقهای خرماییرنگ و چشمان دریایی داشت. ابرو ها و تار های تازهدمیده بر پشت لبش رنگ حنایی داشتند. در آن سال ها تازه دههی پنجاه خورشیدی آخرین روز ها و شبهای شوماش را به حافظه تاریخ پر آشوب سرزمینم میسپُرد. فرهاد دریای من چنان عاشقانه ظهور کرد که آوازش خیابانها و پسکوچه های کابل، هرات، مزار و قندهار و بامیان گرفته تا دره های پنجشیر و خوست، کنر و نورستان را درنوردید. راستش من با واژهی عشق از زبان و ترانه های احمد ظاهر جان آشنا شدم. احمد ظاهر یک تا دو دهه، بزرگتر از من بود و صدا و ترانه هایش از نسل پیشین به گوشم آشنا، در دلم نشسته و در وجودم نهادینه شده بود. ناگهان حاثهی دردناکی اتفاق افتاد و احمد ظاهر این بلبل خوشالحان نسل جوان را با صدای اطلسیاش از میان ما بُرد. مرگ احمد ظاهر درست زمانی اتفاق افتاد که من ۱۵ سال داشتم.
ادامه خواندن فرهاد دریای من کی بود؟ : نوشته پ ملک ستیزمصاحبه داکتر عنایت الله شهرانی با رادیو کتاب؛ خیلی جالب
استاد قاسم افغان و شاه امان الله : نوشته میرعبدالواحد سادات


جواب تاریخی به اخلاف ملای لنگ که با تحقیر اهالی پر فضیلت موسیقی و شکستاندن آلات موسیقی آنان « فخر » مینمایند :
استاد قاسم افغان حامى بزرگ استقلال و شاه امان اله
در بزرگداشت سال روز احراز استقلال سياسى افغانستان و تبجيل از پاسداران سترگ استقلال ، جا دارد از نقش اثر گذار استاد قاسم افغان در ان صفحات شورانگيز تاريخ ، با قدردانى و افتخار ياد دهانی نماييم و مقام والاى اين شخصيت بزرگ ملى و فرهنگى را گرامى بداريم كه جايگاه رفيع اين برليان تاريخ موسيقى و بنياد گذار موسيقى معاصر كشور ، اظهر من الشمس است . چنانچه استاد مددى از مفاخر موسيقى افغانستان در كتاب خود ( سرگذشت موسيقى معاصر افغانستان ) ، استاد قاسم را موسيقيدان جامع در تمام شقوق موسيقى كه بر همگان حق استادى داشته ، معرفى و ” مكتب قاسم ” و ” سبك قاسمى ” متعلق به او ميداند .
ادامه خواندن استاد قاسم افغان و شاه امان الله : نوشته میرعبدالواحد ساداتاهدای جایزه: ارسالب نصرالدین سلجوقی
موسسه مطالعات استراتژیک افغانستان. روز جمعه بیست و هشت جون ۲۰۲۴ ، پنجمین جایزه ابو علی سینا را طی محفلی که دربردارنده ء سخنرانی ها و اجرای موسیقی محلی هرات توسط جان بیلی John Baily وویرونیکا Veronica و میشل گاسکو رباب نواز هسپانوی Michel Gascoبا دکتر سلیمان حق پناه بود در لندن به پروفیسور جان بیلی و همسرش ویرونیکا تفویض نمود. این جایزه بنام یکی از دانشمندان مشهور جهان ، ابن سینا که آثارش فراتر از مرز های فرهنگی و جغرافیایی است نامگذاری شده است. جایزه مذکور عبارت است از قطعه سنگ لاجورد بدخشان انتخاب شده که بیش از ۷۰۰۰ سال مورد استفاده بشر قرار داشته است.


رادیو تلویزیون وطن در باره آثار و داستان ها وشخصیت خانم دارو صحبت کردند.
برای شنیدن برنامه کورنی ژند رادیو تلویزیون وطن به مدیریت خانم فورزیه جان شهاب . نطاقان دیگر خانم عزیزه صدیقی و جناب سلطان ابوی ؛ روی ویدیو فشار بدهید.
خواب طلایی،هنرمند موفق امیرجان : مصاحبه کننده؛ کارگردان افغان فیلم- داکترهمایون مروت
نگاهی به حضور فرهنگی هند در افغانستان ؛ بخش اول : محمد مرادی

اگر نصب کتیبهها و سنگ نوشتههای ارشادی و اخلاقی «آشوکا» فرمانروای موریایی هند در «سرپوزه» قندهار و «سرخکوتل» بغلان را یک اقدام فرهنگی از سوی هند قدیم بدانیم، میتوانیم ادعا کنیم که نفوذ فرهنگی هند در قلمرو شمالی این کشور یا افغانستان فعلی بیش از ۲۲۰۰ سال قدمت تاریخی دارد. قرنها بعد تبادل فرهنگی بین هند و سرزمین فعلی افغانستان شکل دوجانبه به خود گرفت تاجایی که فرهنگ خراسانی از جمله زبان و ادبیات فارسی از خراسان قدیم وارد قلمرو هند شد و دهها سال به عنوان زبان رسمی در هند مورد استفاده قرار گرفت.

تبادل فرهنگی بین هند و خراسان قدیم از قرنها به اینسو، قاعده و شکل وارونگی داشته و دارد؛ به این معنا که گاهی هند مرکزی سرزمینهای شمالی شبهقاره هند را تحت نفوذ فرهنگی خود قرار داده و گاهی قضیه برعکس شده است و هندیان تحت تأثیر فرهنگ خراسانیان قرار گرفتهاند اما پس از حضور استعمار انگلیس در شبهقاره هند، حضور و نفوذ فرهنگی هند در افغانستان شکل یکطرفه به خود گرفت که اکنون در همین مرحله قرار داریم.
ادامه خواندن نگاهی به حضور فرهنگی هند در افغانستان ؛ بخش اول : محمد مرادیانسامبل کابل واستاد ارمان؛ نوشتهء نصرالدین سلجوقی

این انسامبل یکی از آرکستر های موفق افغانستان در بیرون مرز ها بوده که به کوشش استاد محمد حسین ارمان وهمراهان در سال 1990 در سویس تاسیس شده که با تقاضای مراجع مختلف فرهنگی هنری مختلف همه ساله به ده ها کنسرت در کشور های غربی پرداخته اند.
اعضای این انسامبل را هنرمندان ورزیده ای را چون استاد ارمان- خالد ارمان – مشعل ارمان – عثمان ارمان – ملنگ نجرابی – یوسف محمود – سیر هاشمی و طاهر حکیمی تشکیل داده است . همچنان باید علاوه نمود یک موسیقی دان امریکائی Paul grant عضو این انسامبل بوده است طوریکه با او صحبتی داشتم وی با یادآوری از خاطرات نیک خود اظهار داشت که برای مدتی زیاد افتخار عضویت این انسامبل را داشته واز محضر استاد ارمان مستفید شده است و بنا بر معاذیر شغلی خودش نتوانسته بیشتر همکاری داشته باشد.
ادامه خواندن انسامبل کابل واستاد ارمان؛ نوشتهء نصرالدین سلجوقیشادکام مومنانه به هنر میپردازد : فریدون ابراهیمی

یادداشتی در مورد هنر های شادکام
با هر دلی که شاد شود شاد میشوم
شادکام مومنانه به هنر میپردازد. کودکی بیش نبودم که گاه گاهی آهنگ هایش را از طریق تلویزیون وقت کابل میدیدم و میشنیدم. شادکام با چهرهی موقر در صفحه ظاهر میشد و آهنگش را اجرا میکرد، نه میخندید و نی مانند بیشتر خواننده های آن روزگار سر و گردن و دست و پا میزد. یادم میآید کلانتر های خانواده میگفتند هرگاه شادکام و احمد ولی بخندند کابل ارزانی و فراوانی میشود. این کنایت صمیمانهی کابلی ها برای هنرمند محبوب شان بود که ترجیح میداد آهنگ هایش را بدون لبخند – اگرچه بعضن حین lip-sync لبخند میزد – به مخاطب عرضه کند. البته این کنایه از روی احترام و محبتی بود که مردم به این هنرمند قایل بودند و او را دوست میداشتند.
ادامه خواندن شادکام مومنانه به هنر میپردازد : فریدون ابراهیمیساربان، هنرمند دردمندی که سرفراز زیست : نوشتهء همرزم

بـــــاز روز آمــد به پایان شام دلگـــــیر است و من
تا سـحـر ســودای آن زلـف چـو زنجـیر است و من
دیگـــران ســرمست در آغـــوش جــانـان خـفتهاند
آنکه بیدار است و هر شب مرغ شبگیر است و من
گـفـته بـودم زودتـر در راه عشـقـت جــان دهــــــم
بعد از این تا زنده باشم عــذر و تاخــیر است و من
از در شــــاهــــــــان عـــــالــم لــذتی حـاصـل نــشد
بـعـد از این در کــنـج عــزلت خدمت پیر است و من
این مصراعهای شعر ایرج میرزا از شاعران مشروطهخواه ایران است که سالها قبل با صدای حزین ساربان به آهنگ کشیده شد و این ابیات تو گویی زندگی نگونساز ساربان را هدف قرار داده تا پای عمر بدرقهاش میکند.
در کوچهی علی رضاخان شهر کهنهی کابل، آنجا که زندگی ساده بود و صفا و صمیمیت از هر در و دریچهاش فریاد میکشید، در خانوادهی آکه پیرو قندهاری (پیر محمد) که مشغله برنجفروشی داشت، در ۷ حمل ۱۳۰۸ پسری چشم به جهان کشود که نامش را عبدالرحیم نهادند.
ادامه خواندن ساربان، هنرمند دردمندی که سرفراز زیست : نوشتهء همرزمگروه موسیقی چهار برادر : استاد وحید قاسمی

از سال 1969 – تا سال 1979 میلادی
در سال 1969 میلادی چهارتن برادران از خانواده راستا به نام های بصیر ، فرهاد ، همایون و فرید ، نخستین گروه موسیقی پاپ را در شهر کابل ایجاد نمودند.
این خانواده در کارته پروان زندگی میکرد . پدر این چهار هنرمند عزیز ما انجنیر عبدالغفور نام داشت که تحصیلات خویش را در رشته ساختمانی در کشور آلمان به پایان رسانید و برای مدت دوسال از سوی نهاد WHO جهت فراگیری وادامه تحصیلات عازم کشور امریکا گردید. او مشوق اصلی فرزندانش بود . فرزند بزرگ زنده یاد انجنیر عبدالغفور ، غفار راستا نام داشت . او صاحب آرشیفی از آثار موسیقی غربی بود که این چهار برادرهنرمند از نو جوانی به شنیدن این اثار پرداخته و با گذشت هر روز با ژانر ها و اهنگهای معروف موسیقی غرب آشنایی بیشتر حاصل مینمودند.
ادامه خواندن گروه موسیقی چهار برادر : استاد وحید قاسمیکبیر هویدای که من می شناسم، مردی با آهنگ های ماندگارو جاودانش: هما طرزی


مردی که سالیان سال در خانه های ما با ما زندگی کرده و گاه گاهی در دقایق حزن آور یا شاد در کنار مازیسته و زمانی در حال رانندگی با ما همسفر شده و زمانی در شکست های زندگی ما را تسلی داده و گاهی هم در عاشقی ها ما را بدرقه کرده و ما کمتر به او فکر می کنیم.
نخستین باری که کبیر هویدا را دیدم سالهای 1962-1963 بود که من 11 یا 12 سال بیشتر نداشتم. در آن زمان گروه آماتورکه تازه تشکیل شده بود، کنسرتی در سینمای کابل(سینمای کوچکی که نزدیک به ارگ شاهی و مکتب استقلال و پارک زرنگار بود) اجرا میکرد و خواهرم لیلا جان و دوستانش که دختران جوان 17 یا 18 ساله بودند مرا هم جز سیاهی لشکر وبعد از التماس زیاد با خود شان برای دیدن از کنسرت گروه آماتوربرده بودند. دیدن این کنسرت برایم یک حادثه بود. بویژه من که عاشق بیتلز و رولینگ ستونزو الویس پرسلی وووو بودم از اینکه ماهم در کشور مان یک گروه آماتور را براه انداخته بودیم خیلی به خودم می بالیدم. بعد از کنسرت که به خانه آمدم با افتخار برای پدر و مادرم قصه کنسرت را می کردم و حتی بخودم اجازه انتقاد را می دادم هم چنان گروه آماتور را با بیتلز مقایسه می نمودم.( حالا می بینم که چقدر خورد کلان کار بودم. که خوش بحالم!)
ادامه خواندن کبیر هویدای که من می شناسم، مردی با آهنگ های ماندگارو جاودانش: هما طرزیو هنرمند واقعی هرگز نمیمیرد!«شاه ولی ولی ترانه ساز» : کاوه شفق

شاید تاثیر شرایط فلاکتبارِ جنگِ دوامدار است که از پهلوی داشتهها و ارزشهای بزرگ فرهنگیِ مان بیتفاوت میگذریم.
یکی از این داشتهها و ارزشهای فرهنگی افغانستانِ معاصر، بدونِ شک استاد شاهولی ولی “ترانهساز” است.
اگر انقلاب را در تعریف وسیع اش در نظر بگیریم، یکی از اندک شخصیتهایی که در ذهنیت اجتماعی جامعهی ما باعث دگرگونی یا انقلابِ فرهنگی گردید، بی چونوچرا استاد ترانهساز نیز بود! چرا؟
جامعهی از هر نگاه عقبافتاده، سنتی و دینزدهی ما را در نیمهی اول قرن بیست در نظر بگیرید که اکثریت مردم موسیقی را شغلِ مردمانِ بدکاره، بداخلاق و مضر برای جامعه و دین میپنداشتند و دستاندرکارانِ موسیقی را با تحقیر و توهین “دلاک” صدا میزدند و اگر بانویی مثلن آواز میخواند، در ذهنِ مردم یک فاحشهی تمامعیار بود، نیازی هم به سند نداشتند، زیرا باور همین بود. برای مردم عیب بزرگ بود اگر فرزند شان علاقهمندی به هنر نوازندهگی یا آوازخوانی نشان میداد، زیرا از فشار اجتماعی، تردشدن، انگشتنماشدن و “بیآبرویی” میترسیدند.
ادامه خواندن و هنرمند واقعی هرگز نمیمیرد!«شاه ولی ولی ترانه ساز» : کاوه شفقیاد هنرمند گرامی ما « پرانات » گرامی باد: ماریا دارو
یادآن ایام گرامی باد که همرای مادرم بدکان مرحوم پرانات برای خرید چپلک های مرغوب پلاستکی میرفتم.

شناخت مردم افغانستان از آن هنرمند محبوب کاریست دشوار، زیرا پران ناتهه همان طوریکه غنمیت تخلص مینمود انسان غنمیت و برومند، برای استحکام پل دوستی میان نژاد ها و مضاهب مختلف مردم کشور و از بین بردن تعصب زبان و عقیده بود. او به هیچ مذهب عقیده تعصیبی نداشت، قلب او سرشار از علم خدا پرستی و انسان دوستی بود او میگفت انسان را باید دوست داشت زیراانسان از محبت و عشق بوجود آمده است. خالق یگانه خلق کننده همه بشریت است این مهم نیست که طفل از کدام پدر و مادر و یا درکدام سر زمین بدنیا میآید و بکدام مذهب متعقد میشود و بکدام زبان تکلم مینماید. خدا را باید پرستید و انسان را ” کانون عشق و محبت ” است، باید دوست داشت. او عشق به خالق بشریت وعشق به انسان وانسانیت را وجیبه خود میدانست.
پران ناتهه “غنمیت” درسال 1927 میلادی درخانواده یی هندو افغان درگذر پایان چوک کابل تولد گردید درآوان کودکی شوق آواز خوانی را در سرداشت. زمانیکه درمکتب آسمایی شامل گردید با دختران و پسران هم سن وسالش بدون تعصب برخورد عالی انسانی داشت این خصوصیت اورا در جمع شاگردان مکتب آسمایی برجسته ساخته بود، تمام معلمین و شاگردان او میشناختند و دوست داشتند. درسن نوجوانی که هنوز 15 سال داشت در گرو زلفان سیاه، دراز و پریشان دختری بنام “ملکه” اسیر گردید، بعد از تحمل یک دوره عشق پنهانی که درکشور ما جز فرهنگ هندو و مسلمان بود، سوخت وساخت و سرود : آن سلسله مو آید اگر بر سربازار = بازار شود از نفسش تازه چو گلزار
ادامه خواندن یاد هنرمند گرامی ما « پرانات » گرامی باد: ماریا داروبانو پیکر«جلوه » افسانه را چنین می شناسیم: نوشتهء : ماریا دارو
خانم پیکر «جلوه» افسانه هنرمند با استعداد؛ از تیاتر شهر « شاری » ننداری تا ستودیوی رادیو کابل وقت با آواز ملکوتی و کرکترعالی و شخصیت بی همتایش در جمع هنرمندان کشور شهرت داشت. وی با برخورد صمیمانه خود در قلب تمام همکاران رادیو تلویزیون ملی و سایر هنرمندان جا داشت. خاطرات نیک و فراموش ناشدنی از خود بجا مانده است. او یکبار چنین خوانده بود « من لاله آزادم خودرویم وخودبویم- در دشت مکان دارم ؛ فارغ ز لب جویم» اکنون این بانوی آزاده فارغ از همه دغدغه های دنیا گردید و در دشت مکان اختیار کرد مکان ابدی برایت افسانه جان سایه رحمت الهی باد.
بانو پیکر «جلوه » افسانه را چنین می شناسیم :

« لیسه نجات « امانی » به اساس قرار داد جانبین کشورألمان و افغانستان اعمار گردیده بود و استادان آلمانی به تدریس در لیسه نجات اشتغال داشتند اما در زمان جنگ جهانی دوم استاد دان آلمانی به کشورشان برگشتند. دانشمندان افغانستان از بسته شدن آن لیسه در هراس بوند. بر اثر زحمات و تلاش های شادروان استاد عبدالغفور برشنا که خود نیز به زبان آلمانی مسلط بودند ٬ از دانشمندانی که زبان آلمانی میدانستند؛ تقاضا نمود که در کنار وظايف رسمی شان جهت فعال نگهداشتن لیسه نجات « امانی » به تدریس شاگردان بپردازند. در النجا زمینه رشيد هنر تئاتر نیز مطرح گردید.
ادامه خواندن بانو پیکر«جلوه » افسانه را چنین می شناسیم: نوشتهء : ماریا دارومرحوم استاد غلام حسین (۱۲۶۵–۲۷ میزان ۱۳۴۶) نوشتهء : محترم حیدری

مرحوم استاد غلام حسین موسیقیدان و از چهره های برجستهٔ موسیقی معاصر افغانستان بود. او درزمان خود بزرگترین نوازنده هارمونیه وپیانو بود وشاگردان بسیاری را از جمله فرزندش محمدحسین سرآهنگ تربیت کرد.مرحوم غلام حسین زمانی هنرش را تبارز داد ، که هنر موسیقی در جامعه ما هنوز مقام را احراز نکرده بود او آوازش هنرموسیقی اش را ، موسیقی اش را ، و هنرت ش را به اوج اش رسانید ، وی برای آموزش هنر موسیقی به هند رفت ، بخاطر نمو و رشد موسیقی درکشور تا آخرین روز های نیمرنگ زنده گی اش کار کرد . هنوز هنر هفتم (سینما) درجامعۀ ما ابتدایی ترین گام ها را بر میداشت او با موسیقی اش با آهن را رنگ زد، پیش روی فلم های صامت ، آوازش را سرمیداد ، تا ددینگونه ، سینما در میان افراد جامعه اش راهی پیدا کند ، او هنرش را فقط بخاطر هنر نمی خواست ، بلکه برای مردم خود برای هموطنان خود میخواست و روز بروز وسعت اش میداد .
ادامه خواندن مرحوم استاد غلام حسین (۱۲۶۵–۲۷ میزان ۱۳۴۶) نوشتهء : محترم حیدریبیوگرافی زنده یاد استاد هاشم چشتی؛ نوشته : سهیل رسا

استاد هاشم، پسر بزرگ چاچه محمود درسال ۱۳۱۳ هجری خورشیدی در گذرخواجه خوردک کابل چشم به دنیا گشوده است . پدر محمد هاشم که خود ازجمله هنرمندان و طبله نوازان مشهور کشور بود پسرش را تحت تربیه گرفته از شش ساله گی انگشتان کوچک محمد هاشم را بالای زیر وبم طبله گذاشت از یک تا شانزده شمار نموده و دوباره یگ گفت یعنی از مشهور ترین تال طبله که تین تال نامیده میشود به پسرش آموخت. محمد هاشم نیز نظر به علاقه که به هنر موسیقی داشت همه روزه به تمرین می پرداخت تا اینکه برای اولین بار درسن نه سالگی نخستین برنامه هنری طبله نوازی اش را از طریق امواج رادیو کابل وقت اجرانمود.
ادامه خواندن بیوگرافی زنده یاد استاد هاشم چشتی؛ نوشته : سهیل رسا