مرگ نادیا انجمن هریوای آزاد را تکان داد/ / CNN

نوشته از داکتر سیاه سنگ

افغانستان/ هفدهم سپتمبر 2006: شاعر جوان هرات – سرایندۀ این مصراع‌ها – “من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت /که عبث زاده‌ام و مُهر بباید به زبانم/ دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت /من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم” اولین کتاب خود را پخش کرده بود؛ اما اعضای خانوادۀ شوهرش می‌پنداشتند که برای آنان ننگ شرم‌ساری بار آورده است.

نامش نادیا انجمن است. پارسال کشته شد. این قهرمان محلی از پذیرفتن حکم ممنوعیت ط.ـالبان بر آموزش دختران و زنان سرپیچی کرده بود و پنهانی با گروهی از دوستان ادبیات می‌خواند. شعرش او را پرآوازه ساخت و مرگش هریوای آزاد را تکان داد. هزاران تن در مراسم تشییع جنازۀ نادیا انجمن شرکت کردند. یگانه پسرش – هنگام مرگ مادر – شش‌ماهه ماند.

گزارش‌گر: چه و چگونه رخ داد؟

مادر: نادیا معصوم بود. کشته شد.

گزارش‌گر: چند سال داشت؟

مادر: بیست‌وپنج سال

گزارش‌گر: شما چه کسی را مقصر مرگ نادیا می‌دانید؟

ادامه خواندن مرگ نادیا انجمن هریوای آزاد را تکان داد/ / CNN

سیاست تعامل تخنیکی آلمان با طالبان: نور محمد غفوری

واقع‌گرایی دیپلماتیک و مسئولیت بشردوستانه

در این روزها در رسانه های اجتماعی و بخصوص از جانب فعالین زنان انتقادات شدید متوجه سیاست آلمان در تعامل با حاکمان کنونی افغانستان است. من می خواهم در مورد تحلیل و نظر خویش را به طور فشرده بر مبنای اساسات علمی پیشکش خوانندگان گرامی نمایم. 

ادامه خواندن سیاست تعامل تخنیکی آلمان با طالبان: نور محمد غفوری

زن آیینه‌ ای روشن از عظمت : احمد محمود امپرطور

زن آیینه‌ ای روشن از عظمت آفرینش و گوهر زندگی است وجودی که در نهاد خویش لطافت و توانمندی

 عشق و خرد، صبر و آفرینش را هم‌ زمان در بر دارد.

باور دارم که زن سایه‌ ای در کنار مرد نیست

بلکه شریکی تمام‌ عیار در ساختن فردا و بالی از دو بال پرواز انسانیت است.

ارزش و جایگاه زن در مقام مادر و همسر پایان نمی‌ پذیرد

 او انسان مستقل و تصمیم گیرنده و همکار و همیاری است.

کرامت زن، شالوده کرامت جامعه است

هر جا زن در حصار تبعیض و نا برابری گرفتار شود

 راه پیشرفت و تعالی بشریت بسته می‌گردد.

فرصت‌ های برابر در آموزش و پرورش، سیاست و فرهنگ، هنر و اندیشه، حق مسلم زنان است

 و جامعه‌ ای که این حق را پاس بدارد

به قله‌ های شامیخ عدالت و شکوفایی خواهد رسید.

به امید روزی که زنان و مردان، دوشا دوش یکدیگر، با گام‌هایی استوار، مسیر رفاه اجتماعی و شکوفایی بشریت را به پیمایند.

نویسنده: احمد محمود امپراطور 

سنبله ۱۴۰۴ خورشیدی 

از تو جدا نمیشوم  : وارث الشعرا نذیر ظفر

از همه گان جدا شوم از تو جدا نميشوم

گرچه به انزوا. شوم   از. تو جدا نميشوم

نگهت ارزوى    من مطلع   گفتگوی  من

راهى  بهر كجا    شوم از تو جدا نميشوم 

ادامه خواندن از تو جدا نمیشوم  : وارث الشعرا نذیر ظفر

آخرین نگاه و آخرین لبخند؛ جرقه ای سوزنده و بغضی گلوگیر : مهرالدین مشید

سنگ صبور من! خدا‌ نگهدارت؛ روایت یک سفر خاطره انگیز

خانه ی ما سال‌ها بود که در سکوتی غم‌ زده فرو رفته بود؛ دیوارهایش خاطره می‌گریستند و پنجره‌هایش، هر صبح، چشم به راه خورشیدی بودند که گویی فراموش کرده بود از اینجا طلوع کند. در این خانه، واژه «مهمان» دیگر تنها در خاطره‌ها زنده بود، و صدای خنده کودکانه، مثل بوی مام میهن تازه، سال‌ها بود که از کوچه‌ ی ما رخت بربسته بود. صبحی معمولی بود، اما هوا بوی دیگر داشت. آفتاب نرم‌ تر از همیشه بر دیوار خانه می‌تابید و باد، آرام لای برگ‌های سبز درختان ناحو می‌چرخید؛ گویی طبیعت هم می‌دانست که امروز چیزی در راه است. مادرکلان با دستانی پر از شوق، غذا و چای را آماده کرده بود و نگاه اش به در دوخته شده بود. 

ادامه خواندن آخرین نگاه و آخرین لبخند؛ جرقه ای سوزنده و بغضی گلوگیر : مهرالدین مشید

بیانیه ی داکتر فیض الله نهال ایماق : در انجمن فرهنگی ( خورشید )، به مناسبت روز ملی کانادا 

https://onedrive.live.com/?qt=allmyphotos&photosData=%2Fshare%2F5D8F76CB7AAB015F%21sa74c24ef893a4680ac59c584d5b1c9ab%3Fithint%3Dvideo%26wdOrigin%3DOWA%2ELINK%26wdPreviousSession%3D4aba1694%2D8a06%2D4460%2D991a%2Dc2cd10daa25f%26migratedtospo%3Dtrue&sw=bypassConfig&cid=5D8F76CB7AAB015F&id=5D8F76CB7AAB015F%21sa74c24ef893a4680ac59c584d5b1c9ab&redeem=aHR0cHM6Ly8xZHJ2Lm1zL3YvYy81ZDhmNzZjYjdhYWIwMTVmL0VlOGtUS2M2aVlCR3JGbkZoTld4eWFzQlNvZkE4bENMa3hCaDFaZW5JeDh0cHc%5Fd2RPcmlnaW49T1dBLkxJTksmd2RQcmV2aW91c1Nlc3Npb249NGFiYTE2OTQtOGEwNi00NDYwLTk5MWEtYzJjZDEwZGFhMjVm&v=photos

سرگزشت ؛صنم

قسمت ؛ اول

مه صنم استم یکی از دخترای مزار فعلا کابل زنده گی میکنیم نمیخایم از چهره که دارم زیاد بگویم فقد چهریم متوسط است ….داستان مه از جای شروع میشه که یک روز همرای خواهرم میخاستم برم بازار مادرم گفت نرین امشب خاله تان میاین باید کمک شوین کتیم زیاد خوش شدم وقتی مادرم گفت خالیت میایه چون مه یک بچه خالی مه دوست دارم تصمیم گرفتم امشب که آمد حس خده برش بگویم خوب آماده گی گرفته شده خالیم شان آمدن خوب شب به خوبی گزشت صبح وقت با صدای آزان بیدار شدم رفتم وضوع کدم نماز خاندم دیدم سهراب هم بیدار شده از اتاق برامد گفتم بهترین وقت است که باید برش بگویم صدایش کدم گفت بلی گفتم میخایم برت یک چیز بگو گفتم مه تره دوست دارم دگه نمیتانم حس خده پنهان کنم ازت یک پوز خندی زد گفت جدی استی گفتم بلی بعد گفت شب باز زنگ میزنمت جواب بتی گپ میزنم مام خوش شدم گفتم شاید دوستم داشته باشه اوهم خوب همه گی کم کم خیستن صبحانه خورده شد و خالیم شان

ادامه خواندن سرگزشت ؛صنم

در ثنای مادران و خواهران پاکدامن : محمد اسحاق ثنا

بی وجود زن جهان تار و مکدر می‌شود،

شام تاریک از فروغ او منور می‌شود.

زن به فرزندان خود مادر، به شوهر همسر است،

در سپهر زنده‌گی بر مرد شهپر می‌شود.

ادامه خواندن در ثنای مادران و خواهران پاکدامن : محمد اسحاق ثنا

د مارچ د ۸مې د ښځو د نړیوالې ورځې په اړوند : نورمحمد غفوری

 د مارچ ۸مه، د ښځو نړیواله ورځ، د نړۍ په ګوټ ګوټ کې له تعذیب او تاوتریخوالي څخه د ښځو د آزادۍ او د حقونو د برابرۍ له پاره د مبارزې په سمبول اوښتې او د هغوی د بریاوو او لاسته راوړنو د ستایلو سبب کېږي. دا ورځ نه یوازې د ښځو او د ښځو له پاره د تاریخي مبارزو یادونه کوي، بلکې د هغوی د ټولنیز، سیاسي، اقتصادي، او کلتوري حقوقو د خوندي کولو لپاره ټولنې ته د دوامداره هاند او هڅو پیغام هم رسوي. د ښځو نړیواله ورځ یادونه کوي چې د ښځو حقوق یوازې د ښځو لپاره نه، بلکې د ټولنې د عام پرمختګ او سوکاله اجتماعي ژوند لپاره هم اړین دي. دا ورځ نه یوازې د ښځو د لاسته راوړنو لمانځنه کوي، بلکې دا د ټولنې هر وګړي ته مسئولیت ورپه یادوي چې د جنسیتي برابرۍ، عدالت، او ازادۍ لپاره کار او مبارزه وکړي. د نړۍ په مختلفو ټولنو کې ثابته شوې ده چې هر څومره چې ښځو ته د ټولنې د کامل‌الحقوقه انسان په سترګه وکتل شي، د بشري افرادو په حیث آزادي ولري، د هغوی حقوق خوندي وي او د هېواد د ټولنیز، اقتصادي، سیاسي او کلتوري فعالیتونو برخه وي، همغومره ټولنه پرمختللې، باثباته او سوکاله وي.

ادامه خواندن د مارچ د ۸مې د ښځو د نړیوالې ورځې په اړوند : نورمحمد غفوری

 درس به دختر اجازه نیست« طنز» : میرزا ابوالپشم

تعلیم و مشق و درس به دختر اجازه نیست

اصلا سواد و دانش و دفتر اجازه نیست

صد بار گفته‌ایم به آواز بس بلند

اصرار از چه می‌کنی آخر اجازه نیست

ادامه خواندن  درس به دختر اجازه نیست« طنز» : میرزا ابوالپشم

جای دل در قفس سينه دريغا سنگ است : راحله یار

اين چه روزيست که شام و سحرش همرنگ است

شهر غمخانه و ويران و فضا دلتنگ است

ناله های من و تو هيچ به گوشی نرسد

جای دل در قفس سينه دريغا سنگ است

آنکه بايد بدهد دست به دست من و تو

ادامه خواندن جای دل در قفس سينه دريغا سنگ است : راحله یار

نظری در مورد« نستو نادری» نوشته دکتور ملک ستیز

امروز در صفحه آقای ستیز پستی درباره نستو نادری خواندم و همچنین پاسخ ویداجان ساغری را در مورد این پست فیس‌بوکی دیدم. این موضوع مرا به یاد برخی از رهبران زن‌ستیز در دوران جمهوریت انداخت.

حدود ۱۵ سال پیش، زمانی که با تلویزیون “راه فردا” (وابسته به محمد محقق) کار می‌کردم، این رسانه فعالیت خود را با روحیه رقابتی در برابر شبکه‌هایی مانند طلوع، آریانا، خورشید، شمشاد و دیگر تلویزیون‌های کابل آغاز کرد. اما پس از حدود ۳ تا ۵ ماه از شروع نشرات، محمد محقق تصمیم گرفت که صدای زنان در این رسانه کاملاً سانسور شود.پخش تصاویر، ویدئوها، آهنگ‌ها، موسیقی، و هر نوع نمایشی که شامل زنان می‌شد، به‌کلی ممنوع شد. گویندگان زن مجبور شدند حجاب کامل به سبک مقنعه زنان ایرانی بپوشند تا حتی یک تار موی‌شان هم دیده نشود.آهنگ‌هایی که توسط زنان اجرا شده بود، با صدای مرد جایگزین شد.اگر بخشی از یک آهنگ شامل صدای زن بود، آن قسمت حذف می‌شد.کلیپ‌هایی که حتی در آن زنی می‌رقصید، با تصاویر گل و بلبل پوشانده می‌شد.به یاد دارم که آهنگ “جونی جونم” از لیلا فروهر را همکاران تخنیکی با مهارت به صدای مرد تبدیل کردند!

ادامه خواندن نظری در مورد« نستو نادری» نوشته دکتور ملک ستیز

سرنوشت : هارون یوسفی

این خاک که آلوده‌ترین جای جهان است

هر فصل که من می‌نگرم فصل خزان است 

خاکی که در او مَرد ، امیر است و خبیر است

   مُلکی که سرا پا همه زندان زنان است

تا حرفِ ز نان و شکمِ گشنه بگویی

    گوید که خداوندِ جهان رزق‌رسان است 

ادامه خواندن سرنوشت : هارون یوسفی

نقش کدبانوان یا زنان در تشکل تاریخ بشری : داکتر حمید مفید

نگاهی گذرا به گذشته و کاوش و پویش در بدنه قامت راست تاریخ برایندی بسا دل انگیزی دارد.

جمهور پژوهشگران و نکته نگران تاریخ به این فرایند رسیده اند،که نخستین هسته های همبودگاه یا جامعه بشری به دستان و اندیشه های کدبانوان یا زنان گذاشته شده است . این دوره را که از ده هزار سال پیش بنیاد نخستین آن پیریزی شده است ، دوره کدبانوان سالاری و یا مادر سالاری می نامند.

در آثار سنگی ، گلی ، تیکر ، دیگدان ها ، تنور های بشری که اندرمیان سوراخ های کوه ها ودر پهنه ای دشت ها پدیدار شده اند، نشان شصت ودست کدبانوان پدیدار است.

ادامه خواندن نقش کدبانوان یا زنان در تشکل تاریخ بشری : داکتر حمید مفید

چهرۀ نو در میان آواز خوانان زن افغاسنتان؛ نویسنده: Amin Saikal –برگردان: داکتر صبورالله سیاه سنگ

به‌ تازگی گروهی از هنرمندان افغان، شامل آوازخوانان و نوازندگان، برای سه‌هفته‌ سفری به اتحاد جماهیر شوروی داشتند و در چندین شهر – به شمول مسکو – کنسرت‌هایی اجرا کردند.

یکی از آوازخوان‌های تازه‌دم نیز در آن جمع حضور داشت. او پس از بازگشت، در مصاحبه‌ با گزارش‌گر روزنامۀ “هیواد” دربارۀ برداشت‌هایش از شوروی و استقبال مخاطبان سخنانی گفت. 

قمرگل نزده ساله و مادر یک فرزند که اینک در نقش آوازخوان پشتو، پرآوازه شده است، می‌گوید: “تماشاچیان و شنوندگان شوروی مخصوصاً در مسکو، استقبال گرمی از من داشتند و به شنیدن آهنگ‌های محلی پشتو علاقۀ زیاد نشان دادند. آن‌ها بارها درخواست کردند که پارچه‌های زیادتری بخوانم. 

ادامه خواندن چهرۀ نو در میان آواز خوانان زن افغاسنتان؛ نویسنده: Amin Saikal –برگردان: داکتر صبورالله سیاه سنگ

خودکشی زنان در رژیم طالبان: علل، پیامدها و چالش‌ها : گلچهره احمد

مقدمه
حکومت طالبان بر افغانستان از زمان بازگشت این گروه به قدرت در 2021 باعث بحران‌های انسانی و اجتماعی گسترده‌ای شده است. یکی از پیامدهای تلخ و نگران‌کننده این وضعیت، افزایش نرخ خودکشی در میان زنان افغان است. زنان تحت حاکمیت طالبان با محدودیت‌های شدید در زمینه حقوق، آزادی‌ها و فرصت‌های اجتماعی روبرو شده‌اند و این فشارها، بسیاری از آنان را به سمت خودکشی سوق داده است. خودکشي در میان دختران افغانستانی نیز یکی از مشکلات جدی است که به‌ویژه در مناطقی مانند بدخشان مشاهده می‌شود. فشارهای اجتماعی، روانی و محدودیت‌های شدید در زندگی روزمره می‌تواند احساس ناامیدی و افسردگی را در دختران به وجود آورد. بربنیاد این یافته‌ها، ولایت بدخشان با داشتن ۲۵۱ پرونده اقدام به خودکشی، درجایگاه نخست قراردارد.
در این مقاله، به بررسی علل افزایش خودکشی زنان در دوران حکومت طالبان، پیامدهای اجتماعی و روانی آن، و چالش‌های موجود برای مقابله با این بحران خواهیم پرداخت.
علل خودکشی زنان در رژیم طالبان
 محدودیت‌های اجتماعی و حقوقی-1
یکی از علل اصلی خودکشی زنان تحت حکومت طالبان، محدودیت‌های بی‌رحمانه در زمینه حقوق اجتماعی و فردی است. پس از بازگشت طالبان به قدرت، زنان از بسیاری از حقوق پایه‌ای خود محروم شدند، از جمله محدودیت‌های جدی در آموزش، کار، آزادی حرکت و پوشش. این سرکوب‌ها موجب احساس بی‌ارزشی و درماندگی در زنان شده و بسیاری از آنها به این نتیجه می‌رسند که دیگر هیچ راهی برای فرار از این وضعیت ندارند

ادامه خواندن خودکشی زنان در رژیم طالبان: علل، پیامدها و چالش‌ها : گلچهره احمد

اقلیما و جانو داستان کوتاه نوشته : ماریا دارو قسمت دوم

قسمت دوم 

 جانو بعداز  دعای  مادرش  یکبار به  هوش آمد و  گفت .برای  بچه  های  غریب /  یگانه راه  رسیدن به  ارزو های شان  همین  درس خواندن  است وبس  برای  مادرش گفت : مادر جان .  دعا کن انشا الله که من  آرزویت  برآورده  میسازم/ .نامه را که برای  اقیلما نوشته بود  پاره  کرد  و فقط  در یک  ورق چنین نوشت:

نامه چنین آغاز شد:

/  با صدای قدم هایت همه  چیز  را که  داشتم / از دست   دادم ؛ غرورم  را شکستی/ هم ردیفانم   مسخره ام خواندند/ ؛اما تو یک  نظر  هم بمن  نکردی….. 

  میان این همه  سرخورده گی  ها؛/ میان تاریکی  ها و  تنهایی   و ناداری  / امید دارم  که یکروز  خورشید  برایم  طلوع  خواهد کرد/ آن گاه خواهی  دید که  من یگانه  مردی  بودم  که  ترا خوش بخت  میساختم.

ادامه خواندن اقلیما و جانو داستان کوتاه نوشته : ماریا دارو قسمت دوم

اقلیما وجانو داستان کوتاه : نوشته؛ ماریا دارو قسمت اول

داستان واقعی از یک خانم که در خانواده مغرور برگ شده بود.

اقلیما و جانو   

داستان کوتاه نوشته  و صدای  ماریا دارو 

موزیک بکروند از استاد : استاد محمد رضا لطفی

اقلیما در شادابی جوانی قرار داشت …ازحسن زیبا ای برخوردار بود.  قدش مانند خمچه طلا؛ چهره اش مانند پری کوی قاف بود 

گویا  که رویش را آفتاب و مهتاب را ندیده بود. 

قرص رویش  مانند کلچه پنیر و سفیدی رویش به مانند برف بود.

چراغ چشم هایش از دور بر بینیده نور افگنی میکرد.

طرز برخورد اروپایی و شیوه گپ زدنش به طوطی خوش کلام و مقلد میماند. یاقوت لبانش دل می برد.

انقدر  نفیس  و ظریف  بود که  گویی در بین گل  و پنبه  نگهداری  شده  است./ در جمع  همسالانش  خریدار زیادداشت.

 اماهر جوان نمیتوانست با آسانی همراهش هم کلام شود

ادامه خواندن اقلیما وجانو داستان کوتاه : نوشته؛ ماریا دارو قسمت اول

خواب  و  رویا : فرزانه ساحل  حسینی

دوش  دیدم  که در آغوش  تو ام با دل شاد

چشم حیران، لب خاموش و نهان  در  فریاد

قلب  با  قلب  تو   پیوند،   نگاه   با  نگه ات

سر  به دوش  تو   نهادم   غمم   رفت  از یاد

ادامه خواندن خواب  و  رویا : فرزانه ساحل  حسینی