چهرۀ نو در میان آواز خوانان زن افغاسنتان؛ نویسنده: Amin Saikal –برگردان: داکتر صبورالله سیاه سنگ

به‌ تازگی گروهی از هنرمندان افغان، شامل آوازخوانان و نوازندگان، برای سه‌هفته‌ سفری به اتحاد جماهیر شوروی داشتند و در چندین شهر – به شمول مسکو – کنسرت‌هایی اجرا کردند.

یکی از آوازخوان‌های تازه‌دم نیز در آن جمع حضور داشت. او پس از بازگشت، در مصاحبه‌ با گزارش‌گر روزنامۀ “هیواد” دربارۀ برداشت‌هایش از شوروی و استقبال مخاطبان سخنانی گفت. 

قمرگل نزده ساله و مادر یک فرزند که اینک در نقش آوازخوان پشتو، پرآوازه شده است، می‌گوید: “تماشاچیان و شنوندگان شوروی مخصوصاً در مسکو، استقبال گرمی از من داشتند و به شنیدن آهنگ‌های محلی پشتو علاقۀ زیاد نشان دادند. آن‌ها بارها درخواست کردند که پارچه‌های زیادتری بخوانم. 

ادامه خواندن چهرۀ نو در میان آواز خوانان زن افغاسنتان؛ نویسنده: Amin Saikal –برگردان: داکتر صبورالله سیاه سنگ

خودکشی زنان در رژیم طالبان: علل، پیامدها و چالش‌ها : گلچهره احمد

مقدمه
حکومت طالبان بر افغانستان از زمان بازگشت این گروه به قدرت در 2021 باعث بحران‌های انسانی و اجتماعی گسترده‌ای شده است. یکی از پیامدهای تلخ و نگران‌کننده این وضعیت، افزایش نرخ خودکشی در میان زنان افغان است. زنان تحت حاکمیت طالبان با محدودیت‌های شدید در زمینه حقوق، آزادی‌ها و فرصت‌های اجتماعی روبرو شده‌اند و این فشارها، بسیاری از آنان را به سمت خودکشی سوق داده است. خودکشي در میان دختران افغانستانی نیز یکی از مشکلات جدی است که به‌ویژه در مناطقی مانند بدخشان مشاهده می‌شود. فشارهای اجتماعی، روانی و محدودیت‌های شدید در زندگی روزمره می‌تواند احساس ناامیدی و افسردگی را در دختران به وجود آورد. بربنیاد این یافته‌ها، ولایت بدخشان با داشتن ۲۵۱ پرونده اقدام به خودکشی، درجایگاه نخست قراردارد.
در این مقاله، به بررسی علل افزایش خودکشی زنان در دوران حکومت طالبان، پیامدهای اجتماعی و روانی آن، و چالش‌های موجود برای مقابله با این بحران خواهیم پرداخت.
علل خودکشی زنان در رژیم طالبان
 محدودیت‌های اجتماعی و حقوقی-1
یکی از علل اصلی خودکشی زنان تحت حکومت طالبان، محدودیت‌های بی‌رحمانه در زمینه حقوق اجتماعی و فردی است. پس از بازگشت طالبان به قدرت، زنان از بسیاری از حقوق پایه‌ای خود محروم شدند، از جمله محدودیت‌های جدی در آموزش، کار، آزادی حرکت و پوشش. این سرکوب‌ها موجب احساس بی‌ارزشی و درماندگی در زنان شده و بسیاری از آنها به این نتیجه می‌رسند که دیگر هیچ راهی برای فرار از این وضعیت ندارند

ادامه خواندن خودکشی زنان در رژیم طالبان: علل، پیامدها و چالش‌ها : گلچهره احمد

اقلیما و جانو داستان کوتاه نوشته : ماریا دارو قسمت دوم

قسمت دوم 

 جانو بعداز  دعای  مادرش  یکبار به  هوش آمد و  گفت .برای  بچه  های  غریب /  یگانه راه  رسیدن به  ارزو های شان  همین  درس خواندن  است وبس  برای  مادرش گفت : مادر جان .  دعا کن انشا الله که من  آرزویت  برآورده  میسازم/ .نامه را که برای  اقیلما نوشته بود  پاره  کرد  و فقط  در یک  ورق چنین نوشت:

نامه چنین آغاز شد:

/  با صدای قدم هایت همه  چیز  را که  داشتم / از دست   دادم ؛ غرورم  را شکستی/ هم ردیفانم   مسخره ام خواندند/ ؛اما تو یک  نظر  هم بمن  نکردی….. 

  میان این همه  سرخورده گی  ها؛/ میان تاریکی  ها و  تنهایی   و ناداری  / امید دارم  که یکروز  خورشید  برایم  طلوع  خواهد کرد/ آن گاه خواهی  دید که  من یگانه  مردی  بودم  که  ترا خوش بخت  میساختم.

ادامه خواندن اقلیما و جانو داستان کوتاه نوشته : ماریا دارو قسمت دوم

اقلیما وجانو داستان کوتاه : نوشته؛ ماریا دارو قسمت اول

داستان واقعی از یک خانم که در خانواده مغرور برگ شده بود.

اقلیما و جانو   

داستان کوتاه نوشته  و صدای  ماریا دارو 

موزیک بکروند از استاد : استاد محمد رضا لطفی

اقلیما در شادابی جوانی قرار داشت …ازحسن زیبا ای برخوردار بود.  قدش مانند خمچه طلا؛ چهره اش مانند پری کوی قاف بود 

گویا  که رویش را آفتاب و مهتاب را ندیده بود. 

قرص رویش  مانند کلچه پنیر و سفیدی رویش به مانند برف بود.

چراغ چشم هایش از دور بر بینیده نور افگنی میکرد.

طرز برخورد اروپایی و شیوه گپ زدنش به طوطی خوش کلام و مقلد میماند. یاقوت لبانش دل می برد.

انقدر  نفیس  و ظریف  بود که  گویی در بین گل  و پنبه  نگهداری  شده  است./ در جمع  همسالانش  خریدار زیادداشت.

 اماهر جوان نمیتوانست با آسانی همراهش هم کلام شود

ادامه خواندن اقلیما وجانو داستان کوتاه : نوشته؛ ماریا دارو قسمت اول

خواب  و  رویا : فرزانه ساحل  حسینی

دوش  دیدم  که در آغوش  تو ام با دل شاد

چشم حیران، لب خاموش و نهان  در  فریاد

قلب  با  قلب  تو   پیوند،   نگاه   با  نگه ات

سر  به دوش  تو   نهادم   غمم   رفت  از یاد

ادامه خواندن خواب  و  رویا : فرزانه ساحل  حسینی

کاراحمقانه ؛ پارچه تمثیلی : نوشته ماریا دارو

راحله « گریه » :چکاری  کردم   …وای  خدایا  ده  این  دوسال  جان  کنی کدم اخر «گریه» چکنم  چی  جواب  بگویم   

ثریا : والله مه  نمیدانم  که تو چرا  ایکاره کردی ؛ اقلاٌ بر مه  میگفتی  که  مه  غم  نگاه داری  پولها میخوردم. وای  دختر بیعقل  ..شاید  اولادها  گرفته باشند؟

راحله   : راستی  که  گفتی بی بیجان مه  نخواستم  پولها را پیش  شما بگذارم   آخر  چی  کدم خدایا  

ثریا : خو بگو  ده کجا مانده بودی   

ادامه خواندن کاراحمقانه ؛ پارچه تمثیلی : نوشته ماریا دارو

یادی از« یادگار ابریشم» : نیلوفر راعون

جعبه ی نامه ها را که گشودم، چشمانم را “یادگار ابریشم” در پیله ی هیجان و شادمانی پیچاند. این کتاب شیوا را با دست نویس زیبای گردآورنده ی این اثر، استاد صبورالله سیاسنگ به دست آوردم. 

یادگار ابریشم دربرگیرنده ی تمام گفت گو ها و نوشته هاییست که از قلم بانو کامله حبیب در سال های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در مجله ی سباوون به نشر رسیده بودند. از مصاحبه ها با هنرمندان و آواز خوانان سرشناس آن زمان تا سرگذشت سیاه و تاریک دختران و زنانی که گل های زندگی شان با دستان آلوده ی یک عده  مردنما ها پر پر شده بود. 

ادامه خواندن یادی از« یادگار ابریشم» : نیلوفر راعون

جوان صد افغانیگی داستان کوتاه – نوشته : ماریا دارو

بازهم  طرف  پوهنتون  کابل  میرویم.

… . ﭘوھﻧﺗون ﮐﺎﺑل ﻋﺟب ﻓﺿﺎی دل آراﯾﺳت ﺑﺎآﻧ ﮑﮫ ﺟواﻧﺎن ﺑرای ﮐﺳب ﻋﻠم ی فلسفه؛ ریاضی ؛سانس: ادبیات و ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﯾﺎﻣدﻧد و ﺑرﻋﻼوه اﯾﻧﮑﮫ ﺗﺎرﯾﺦ ﻗدﯾم و ﺟدﯾد می اموختنتد. از ﺧود ﻧﯾز ﺗﺎرﯾﺦ ﻋﺷﻘﯽ ﺑﺟﺎ ﻣﯾﮕذاﺳﺗﻧد ﮐﮫ ﺑﺎﻋث ﭘﯾوﻧد دو ﻗﻠب میشد.

درﭼﻧﯾن ﯾﮏ ﻓﺿﺎی زﯾﺑﺎ ﺑرﻋﻼوه رﻗﺎﺑﺗﮭﺎی درﺳﯽ ﺑﻌﺿﺎٌ رﻗﺎﺑﺗ ﮭﺎی ﻋﺷﻘﯽ ﻧﯾز دیده میشد. یکی را میدیدی  که سرگردان پیدا کردن عشقش بود.  

ﯾﮑﯽ ﻋﺎﺷق ﻣﯾﺷد وﯾﮑﯽ ﻋﺎﺷق ﺷده ﺑود ؛ﻋﺷﻘش اﻓﺷﺎ ﻣﯾﺷد . 

  همه این  اﺗﻔﺎﻗﺎت اکثراٌ  در ﮐﻔﯾﺗرﯾﺎ « صالون نان خوری»ﻣوﻗﻊ ﻧﺎن ﭼﺎﺷت رخ میداد. ﺟواﻧﺎن ﻋﻣوﻣﺎ ﺑﺎ ﮔروپ ھﺎی ﺳﮫ ﻧﻔری و ﯾﺎ ﭼﮭﺎر ﻧﻔری ﯾﮑﺟﺎ ﺑﮫ ﻧﺎ ن خوردن  میامدند.

ادامه خواندن جوان صد افغانیگی داستان کوتاه – نوشته : ماریا دارو

داستان خیلی زیبا : نوشته ؛ ماریا دارو

این داستان از فرهنگ پسندیده و برخورد جوانان در مقابل دختر خانم ها در دانشگاه کابل قبل از جنگهای داخلی بحث میکند برای شیندن داستان بالای لینگ کلیک بدارید. ناگفته نماندکه این داستان زیبا در دوقسمت ثبت شده است. هر دو لینک در ذیل موجود میباشد .

(دامنِ افلاک )اگر سوزی کتابم را بروی خاک بنویسم ؛ شعراز : سمیع حامد

به خون خود خطی بر دامنِ افلاک بنویسم

شعار سر بلندی را بروی خاک بنویسم

مکاتب را اگر از جهل بر بستید بروی من

به دشت و دره با هر سبزه و خاشاک بنویسم

کتابم را بسوزان باکم از آن نیست میدانم

ادامه خواندن (دامنِ افلاک )اگر سوزی کتابم را بروی خاک بنویسم ؛ شعراز : سمیع حامد

تا بسته به زنجیر عدوپای ترا : میرزا ابوالپشم

تا بسته به زنجیر ، عدو پای ترا

ای‌وای که نشنیده کس آوای ترا

ققنوسِ امیدِ وطنم، آزادی 

ما منتظرانیم ، تماشای ترا.

ادامه خواندن تا بسته به زنجیر عدوپای ترا : میرزا ابوالپشم

پیام تبریکی داکتر فیض الله ایماق بخاطر چاپ کتب جانب نذیر احمد ظفر بنام بانوی قلم فرسا و غزلیات وی بنام آرا

 

نذیر احمد ظفر یکی از شخصیت های  شهیر و ژورنالست و ادیب و شاعر بلند اوازه افغانستان است.

اشنایی من  با این شخصیت  عالی و خبرنگار مسلکی ازسالها قبل در رادیو تلویزیون ملی  افغانستان بوقوع پیوسته بود. همسرعزیزم  انابت جان و اینجانب نه تنها  در  ایام  اقامت  ما در  کابل  باهم  همکار بودیم بلکه در ایام هجرت نیز در  رادیو  تاشکند یکجا در سرویس خبری  فارسی  دری تورکی  واوزبیکی فعالیت  داشتیم.

دراین روزها خبر نیک وبسیار خوبی  در رسانه  مجازی  شینده و در سایتهای هموطنان ما  خواندم که وارث  الشعرا جناب  محترم  ظفر شاعر شیرین کلام عصر حاضر افغانستان در غربت  کتابی را تحت  عنوان« بانوی  قلم فرسا »در باره زندگینامه و خدمات علمی وفرهنگی خانم ماریا  جان  دارو در قید  تحریر  درآورده  است که  واقعاٌ یکی  از  مهم  ترین  کتاب  های  تالیفی جنا ب محترم ظفر بشمار  میآید.

ادامه خواندن پیام تبریکی داکتر فیض الله ایماق بخاطر چاپ کتب جانب نذیر احمد ظفر بنام بانوی قلم فرسا و غزلیات وی بنام آرا

در نخست ورود ماه محرم و عاشوراء حسينى را به كافه مسلمين تسليت عرض ميدارم : وارث الشعرا نذیر احمد ظفر


باسم تعالى

در نخست ورود ماه محرم و عاشوراء حسينى را به كافه مسلمين تسليت عرض ميدارم

ثانيا از همه خواهشمندم تا به اعتقادات مردم احترام داشته باشند و باور هاى مردم را كه خود به آن باور مند نيستند، مورد استهزا و تو هين قرار ندهند .

در ظرف ١٤٠٠ صد سال هزاران حاكم و شاه امير ، با امر و حكم و ظلم و زور خواستند جلو گيرى از مراسم عاشوراى حسينى كنند اما ناكام ماندند، انها به گور ها رفتند و مراسم عاشورا تا كنون ادامه دارد ، طالبان كه مزدوران بيش نيستند بايد بدانند كه هيچگاه نميتوانند مراسم عاشورا را لغو كنند چون تا كنون خود شانرا هيچ كشور اسلامى منحيث مسلمان برسميت نه شناخته است، بنا آزين بيشتر خود را منفور نسازند.

ادامه خواندن در نخست ورود ماه محرم و عاشوراء حسينى را به كافه مسلمين تسليت عرض ميدارم : وارث الشعرا نذیر احمد ظفر

خواهرم عاقله و من : برگردان: سیاسنگ

در مکتب شاگرد ممتاز بودم و غالباً اول نمره یا دوم نمره می‌شدم. چون تقریباً همیشه از قوانین خانواده سرپیچی می‌کردم، می‌دانستم که باید در سایۀ تایید پدر باشم، ورنه از مکتب بیرونم می‌کشید. در کلیت،  رسم نبود که دخترها به مکتب بروند. اولین دختران جامعۀ هزارۀ هلمند که شامل مکتب شدند، خواهرم عاقله و من  بودیم. تعدادی از افراد محافظه‌کار محل در بارۀ ما شایعاتی می‌پراکندند، اما پدرم به آموزش ما متعهد بود.

در دوران لیسه، هوای پیوستن به شاگردانی که اندیشۀ آبادانی افغانستان بهتر و تامین حقوق برابر برای همه داشتند، به سرم زد. اگرچه  باید نظریه و تطبیق عملی حقوق بشر را بیشتر می‌آموختم، طبعاً از تبعیض علیه هزاره‌ها آگاه بودم. 

ادامه خواندن خواهرم عاقله و من : برگردان: سیاسنگ

سونیا و شفیق کاکایم قسمت اول؛ داستان زیبا از قلم ماریا دارو

خانه ما در خم وپبچ کوچه باغ های چهار آسیاب قرار داشت بهار که طبیعت حیات دوباره

میگرفت و درختان سبز و خرم میشدن و شگوفه میکردن. از بودن درآنجا خیلی خوشم میامد

وقتی مکتبی شدم باید از قریه میکوچیدیم و درمحل باید نقل ومکان میکردیم که من وبرادرم

شامل مکتب میشدیم.در گذشته هنگامیکه کاکاشفیقم مکتب ابتداییه رادر قریه خلاص کرد

ادامه خواندن سونیا و شفیق کاکایم قسمت اول؛ داستان زیبا از قلم ماریا دارو

رادیو تلویزیون وطن در باره آثار و داستان ها وشخصیت خانم دارو صحبت کردند.

برای شنیدن برنامه کورنی ژند رادیو تلویزیون وطن به مدیریت خانم فورزیه جان شهاب . نطاقان دیگر خانم عزیزه صدیقی و جناب سلطان ابوی ؛ روی ویدیو فشار بدهید.

استاد یوسف کهزاد و بانو زکیه کهزادی که من می شناسم ! ازجفتی می گویم که برایم خیلی عزیزند : هما طرزی

در این چند سطرمحدود ،هدفم شرح حال نویسی نیست، تنها شناخت شخصی ام را از این دو نازنین برایتان بگونه ای مختصر و فیسبوکی بازگو میکنم.  از آوان کودکی با اسم خانواده ای با فرهنگ کهزاد آشنا بودم در خانه ای ما همیشه صحبت از استاد احمد علی کهزاد بود و کارکرد های شاخصش در راستای تاریخ کشورم ، پدرم میگفت اگر آقای کهزاد تاریخ این مملکت را برای فرزندان معارف ننوشته بود ، نمیدانم چه را به آنها درس میدادند. برادرانم بخصوص داکتر زمریالی میگفت که قدر استاد کهزاد بزرگ را باید ارج گذاشت که تاریخ این کهن سرزمین را چه زیبا در سطح جهانی اش پی ریزی کرده. و از استاد نبی کهزاد هم که مرتب رساله ها و مقالات و ترجمه های با ارزشی از زبان های انگیسی و فرانسوی می خواندیم و می شنیدیم و وقتی صحبت از استاد یوسف کهزاد بود، هنر نقاشی و تیاتر و شعر این نام را رنگینتر می ساخت.

ادامه خواندن استاد یوسف کهزاد و بانو زکیه کهزادی که من می شناسم ! ازجفتی می گویم که برایم خیلی عزیزند : هما طرزی

در باب دختر و یا خواهر؛از دفتر خاطرات یکدوست : زبیر پاداش

پیشگفتار :

زمستان سال ۱۳۴۳ در گذر مراد خانی کابل نزدیک زیارت ابوالفظل در یک خانه ای سه فامیلی کرایه نشین بودیم .

پدرم میرزای محاسبه دفتر یک تجار هراتی بود و زندگی ما بدک نبود .

هنوز من تولد نشده بودم و این قصه هاراز یاداشت های برادرم نقل قول مینمایم .

در یک شب زمستانی و سرد ، در نیمه ای شب مادرم که پا بر ماه بود ، دردش را یاد میکند و برادرم را از خواب بیدار نموده میگوید برو ضیا گل را صدا کن .

ادامه خواندن در باب دختر و یا خواهر؛از دفتر خاطرات یکدوست : زبیر پاداش

پیام ماریا دارو به رادیو تلویزیون وطن ؛ درمورد فعالیت های هنری خانم ستوری منگل

در برنامه پرده داران هنربه گویندگی محترم معروف قیام از کار کردهای هنری خانم ستوری منگل بزرگداشت بعمل آمد و از من تقاضا گردید تا پیام خودرا بدین مناسبت بفرستم. لینگ پیام در ذیل میباشد.