من مسلمان هستم : لینا روز به حیدری

 مسلمان هستم، ولی من بیشتر از انکه به فکر طواف در دور خانه او باشم و تکت طیاره بخرم تا بروم تا شاید او را در ان خانه در صحرای عرب بیابم..او را هر لحظه با خود حس میکنم، همین که نفس میکشم، او هست…همینکه صبح افتاب طلوع میکند و شب غروب او هست…همینکه اسمان و زمین در مداری منظم میچرخد..طبیعت زنده میشود و دوباره میمیرد..فصل ها تکرار میشوند و قلب ها ضربان اش حتی برابر یک هزارم ثانیه دچار اخلالی نمیشود….او هست!!!!….من در خانه یی از گل و خشت به دنبال او نمی گردم و حس نمیکنم که حضور او محدود به مکانی در یک کره خاکی باشد!!

-من مسلمان هستم، ولی اگر بتوانم به نماز ام رسیدگی کنم، میخواهم نمازم به معنای واقعی نماز باشد، نمیخواهم مانند ورزش یوگا با تکرار چند کلمه به درگاه او بیاستم و بعد با عجله جانماز را جمع کنم و این تکرار خواندن ها، نه پلیدی را از ذهن من، نه پلیدی را از روح من، نه پلیدی را از کردار من، نه پلیدی را از گفتار من و نه پلیدی را از رفتار من بزداید….نماز بخوانم و رو به قبله بیاستم، ولی ذهنم، مفکوره ام، عمل ام، زبان ام، کردارم، رفتارم، گفتارم، تمام انچیزی باشد که او مرا از ان نفی کرده است…ترجیح میدهم که به زبان ساده خودم با او صحبت کنم ولی قلب و روح و رفتارم، با او مطابق و همراه باشد

-من مسلمان هستم، ولی به ریش عقیده ندارم، به تحجر و عقب ماندگی عقیده ندارم، به جهادی که از خون مردم میگذرد و با یک مشت جاهل و بی خبر از دین و جهان رهبری میشود، عقیده ندارم، به هر امری که به اذیت و ازار و کشتار مردم ولو که کافر باشد بیانجامد، عقیده ندارم و انرا نفی میکنم، از بیسوادی، تحجر و عقب ماندگی بیزارم و وظیفه اعظم و بزرگ خود را منحیث مسلمان در اموزش علم و دانش و انسان بهتر شدن میدانم، اگر او به من با اولین کلمه گفت که بخوان! اقرا! و نگفت که بیسواد بمان! ریش بگذار! ادم بکش! خشونت کن! بخاطر من ادم بکش! بخاطر حور و غلام بهشت، مردم را سر ببر!….من هر باری که کتابی میخوانم، حس میکنم که به بهشت خواهم رفت…هر وقت انسانی را کمک میکنم، حس میکنم به بهشت خواهم رفت…هر باری که دستاوردی انسانی دارم، فکر میکنم به بهشت میروم……..و قسم به همان خدای علم و دانش و فهم و شعور و سواد ،که بهشت جای یک مشت ادمکش و جاهل و متحجر با ریش و تسبیح و دل های کثیف و الوده نیست که برای عیاشی برای حور ها، کمر بسته اند!…بهشت از انسان هاییست که با اموختن علم و دانش به بشریت کمک کردند، اختراع کردند، ابدا کردند، افریدند، کشف کردند، ساختند…ادم امدند و راه تکامل به سمت انسانیت را پیمودند و انسان از دنیا رفتند!..

-من مسلمان هستم ولی انچه را در جوامع “اسلامی” امروز میبینم که اکثر مفسدین این جوامع با ریش و قبا و عبا و اغاز هر کلمه خود نام الله را به زبان اورده و چند کلمه عربی را تحویل انسان های ساده دل میدهند با تمام شعور و درک و احساسم  رد میکنم…………..خوب میدانم که نه هیچ کدام این جوامع اسلامی است و نه این ریش و تسبیح به دست ها با ایه های از بر کرده شان، مسلمان هستند و به انچه موعظه میکنند باور دارند!!..با ریش در منبر به نام خدا به مردم میگویند ولی خلق خدا را قتل عام میکنند!!..با ریش به قران قسم میخورند ولی از هیچ جنایتی دست بردار نیستند!!.

ما مسلمان ها از اسلام و انسانیت خیلی فاصله داریم……………..خیلی دور ایم و خیلی به اشتباه رفته ایم………..ما کجا و دینی که انسان را زنده از گور نجات داد کجا!…ما حال راه بهشت را انتحار تعین کرده ایم و تمام ذهن ما به ریش و قبا و عبا و موی زن گره خورده……..انسانیت خیلی وقتست از میان ما رخته بربسته است!….اگر ما مسلمان ها خوب میبودیم، پناهجوی ما برای پناه خواستن در اقیانوس ها غرق نمیشد و در همان سرزمین های خانه خدا، به او و فرزندان اش پناه میدادند!!….مسلمان به دیگران از شر وحشت یک مسلمان دیگر پناه نمیبرد!!…مسلمان دست کمک را به سمت دیگران دراز نمیکرد!…..ما مسلمان ها کجا و دین کجا!!

#لینا_روزبه_حیدری