شمس و قمر : احمد محمود امپرطور

نفس آریم برون شمس و قمر می سوزد

تنِ ما در تپش آباد جگر می‌سوزد

بسکه در قلزمِ گردابِ جهالت غرقیم 

ادب و معرفت و شعر و هنر می‌سوزد 

بچه ها ناخلف و مادرِ مسکین ناچار 

از غمِ روزی دو چشمانِ پدر می سوزد 

حلقه‌ ای دامِ بلایم به چشمِ همگان 

که ز ما مهلکه و ترس و خطر می سوزد

آنقدر پا گلِ بختِ نگون گیر هستیم

 که به وضعِ اسفِ ما دل خر می سوزد

بس سیاه بخت و سیهکار و سیه گام شدیم

چمن و باغچه و سير و چکر می سوزد

آفت اندیشیم و آفت نگه و آفت عمل 

سعی می لرزد و اذهان و خبر می سوزد 

با چنین شعله‌ای جانسوز که داریم محمود

چشمه‌ و دجله و دریا و شمر می سوزد

————– 

پنجشنبه ۱۴۰۴/۱/۲۸ خورشیدی 

که برابر میشود به April 17, 2025 سرودم 

احمد محمود امپراطور