
امد بهار و سبز نشد شاخسار من
يعنى كه نيست فصل گل و گلعذار من
گلها شگفت و باغ عروسانه شد پدید
پایان نگشت هجر تو و انتظار من
در روز گار هر کی بجای رسید و لیک
بهتر نگشت یک نفسی روز گار من
شبها. دعاى خيرنما يم به ميهنم
افتاده. دست مردم جاهل ديار من
سر را ز غصه بر سر رانو نهم (ظفر)
جز اشك نيست ياور ديگر كنار من
دارم يقين كه تا به أجابت رسد دعا
شايد كه سبزه سر بزند در مزار من
ساحل ورجنيا 28 اپريل 2025