بلـــخ را ارج می گــذاریم : نوشته – عبدالخالق بقایی پامیرزاد،

  پامیرزاد  بقاییفصل بهاران را با نوروز به تکریم می نشینیم، به مادران و زنان قهرمان افغانستان وجهان درود نثار می کنیم وسرتعظیم فرود می آوریم! .. حلول پرمیمنت سال نو و بهار نو1395خورشیدی را ازصمیم قلب به شمامبارکباد میگویم، سلامتی وسعادت همه را ازبارگاه الهی بدست دعا نیازمیکنم. آروزمندم آفریدگار معجزه فرماید ودست دشمنان دوست نمارا ازسرزمین ماکوتاه سازد و دزدان مال وناموس مردم را به زیرافگند وکبوتر صلح درآسمان نیلگون کشورما به پرواز آید و مردم بعدازسالها جنگ وخونریزی نفس راحت بکشند وبه زندگی آرام وصلح آمیز دست یابند.  درآغاز یک اندرز حکیمانۀ جداعلای زبان فارسی، ابوالقاسم فردوسی راکه با بهار وشرایط فعلی کشورما رابطۀ منطقی دارد، پیشکش حضورشما می کنم:

ز دل هاهمه کینه بیرون کنید        به مهر اندرین کشور افزون کنید

بکوشید خوبی به کار آورید           چو دیدید سرما، بهار آورید

زخون ریختن دل بباید کشید          سربیگناهان نباید برید

نه مردی بود خیره آشوفتن           به اندر آورده را کوفتن

بسی رنج بردم درین سال سی     عجم زنده کردم بدین پارسی

بلی دوستان ارجمند!  

نوروز یافصل بهار معجزۀ عظیم طبیعت است، با خلقت جهان پابه پای تمدن انسانی شکل گرفته ورابطۀ اورگانیک و تنگاتنگ ومنظقی باهمدیگر دارند. نوروز وسال نو به انسان درس معنویت و درس زندگی شرافتمندان وکار وکوشش ومبارزه رادرراه ادامۀ حیات میدهد، ونیکی ها، خوبی ها وهمه ارزشهای متعالی رابه بشریت روی زمین القاء میکند.

نوروز وسال نو ویژدگیهای خاص خودرا دارد، مثلا مافوق همه قدرتهای روی زمین است، چون آفتاب برهمگان می تابد، چون باران برسرهمگان میبارد، نه مال شرق است ونه ازغرب، نه از اسلام ونه از یهود. به هیچ قوم وقبیله تعلق ندارد، سرمایه وتحفۀ گرانبها وجهان شمول میباشد. به عباتر دیگر دیباچۀ سبز اوراق کتاب تعالیم طبیعت محسوب میگردد.

نیاکان پاکنهاد وغیورما سرزمین خویش به پاس ارزشهای کشت وکار یعنی کاشتن وشخم زدن زمین به منظوربدست آوردن نعمات مادی و معنوی حاصله ازآن، حقیقت تجلیل آنراشناختند وبدین ترتیب نوروز خوش آیین رابه ما به یادگارماندند. نوروز ازآیین نامه هاییست که افتخارزایش وپرورش تمدن بشری رادرآغوش دارد، وفرهنگ آن به روح جوامع مبدل گشته ودرهردورۀ انگیزۀ به حرکت درآوردن آن درادبیات وفرهنگ غنامند وپربارما ماندگارشده ودرهمه کشورهای حوزۀ تمدنی ما براهمیت وضرورت وحرمت گزاران به آن صحه گذاشته شده است.

داستان کینه توزی با نوروز، این پدیدۀ شگرف خداوندی به نخستین هجوم اعراب برسرزمین مامیرسد. خلفای اموی وعبارسی بنابرمقاصد و منفعت شخصی، تجلیل ازین روزمبارک وخجسته راحرام شرمدند، واین امردرجهان اسلام جنجالهایی خلق کردواسلام سنتی ازتجلیل نوروز اباء ورزید، که نمونه هایش امروزدرهمه بلاداسلامی وسرزمین عزیما به ملاحظه میرسد.

آریاییان کارآگاه وکاردوست وعلم دوست اولین بار جلوه های طبیعت رابه جهانیان به ارمغان دادند. افتخار استفاده ازثروتهاونعمتهای روی زمین و زیرزمین وهمچنین استفاده ازآهن وفلز به منظورایجاد صنایع وپیشرفت وترقی به دورۀ آریاییان میرسد، چنانکه آنها یکتا پرستی رانیزبه جهانیان شناختاندند.

آرزومندم همه مردم جهان به پاس حرمت نوروز خانۀ فکروقلبهای شانرا شستشو وپاکیزه دارند وهمه پلشتی هاوزشتی هارابه زباله دان تاریخ تحویل بدهندواز اندرزهای بهار بیاموزند ومستفیدگردند. از علما، دانشمندان، نویسندگان، شعر، فرهنگیان، کشاورزان ودهقانان، مالداران، باغداران، زمین داران میخواهم به اصل ماهیت وحقیقت نوروز این یادگاربزرگ وتاریخی پادشاه خاندان پیشدادیان بلخ جمشید یا (یما) بیندیشند وبقول استادفقید داکترپروفیسرعبدالاحمد جاوید، ابرشوند و باران شوند.

درینجا لازم به تذکرمیدانم که بلخ برین این افتخارسترگ تاریخی را نیزداردکه متفکرمذهبی جهان چون زردشت رانیز دردامان مطهرخود پروریده است. زردشت دربلخ به دنیاآمدوبه روایت معتبردرسیستان بخاک سپرده شده است. (1)

درپایان به آنهایی که سرزمین مارا مال ملک شخصی خود میپندارندو سربه سنگها میکوبند، خاطرنشان میکنم که این وطن وهمه ثروتهای مادی ومعنوی اش با رجال وهمه شخصیتهای نامدارش وآنچه در روی زمین و زیرمین است، منحصربه یک قوم وقبیله نبوده، بلکه برای تمام ساکنین آن که دریک سرزمین واحدزندگی، کار ومبارزه نموده ودر دفاع ازآن دربرابردشمنان مال وناموس شان، یکسان خون داده اند، تعلق دارد.

دوستان به اینصورت می بینیم که سرزمین افسانوی ومقدس بلخ در تاریخ بنام های بخدی، باختریش، بلهیکا، باختر وغیره یادشده و به القابی چون بلخ بامی، بلخ بیهه، بلخ الحسنا، بلخ گزین، شهری بادرفش های افراشته، ام البلاد، خیرالتراب، قبته الاسلام خوانده شده است. قدما درکتب معتبر بلخ را نگین ومروارید خراسان نیزگفته اند.

درینجا به پایان گفتمان نزدیک میشویم ودرمی یابیم که سرزمین مقدس وباستانی وداستانی ما درطول تاریخ پراز فرود وفرازش بالترتیب به نامهای آریان، آریانا، آرینه، باکتریا(باختر) گندهارا، خراسان، کابلستان، زابلستان، روه، ترکستان وپشتونخوا نامیده میشده وسرانجام رسماً بنام افغانستان قبولی وعزت یافته است ودرکتیبه های تاریخی (آریاناویجه) را سرزمین نجبا وآزادگان نیزگفته اند. (2)

اینک بصورت نمونه دوبیت ازشعرمرحوم قاری عبدالله دانشمند سترگ کشور وملک الشعرای پیشین راخدمت تان پیشکش میکنم و کلام خودرا ختم می کنم:

وطن ای نکو نامت افغان ستان    هوایت خوش ومنظرت دلستان

روان بخش دلهاست بوم وبرت    سرِ الفت ما وخاک درت

1ـ حدودچهارسال قبل کنفرانس جهانی زردشتیان جهان درسویدن دایرگردید. نگارنده ودوتن ازافغانهای دیگردرآن به قسم مشاهد اشتراک کردیم، نمایندۀ افغانستان مجاوراحمد زیاربود. درپایان کنفرانس به اتفاق آراقبول شدکه زردشت دربلخ به دنیا آمد ودر هیرمند افغانستان که درآن وقت سیستان یادمی شد، بخاک سپرده شده است.

2ـ به ارتباط سرزمین نجبا وآزادگان به اوستا کتاب معتبر وسند تاریخی استادفقید پروفیسرداکتر اکادمسین عبدالاحمدجاوید مراجعه میکنم وتحایفی رابه نقل ازآن تقدیم حضورتان مینمایم (صفحۀ10):

دقیقی و سنایی خودرا ازتبار آزادگان میخوانند ودرمقام تفاخرمی گویند:

من جاه دوست دارم، کازاد زاده ام  آزادزادگان بجان بفروشندجاه را

گر بدکنند باما مانیکویی کنیم    زیراکه پاک نسبت وآزاد زاده ایم

بلی عزیزان! صدای انسان شناسی مولانای بلخ دراکناف عالم طنین افگنده ودرجهان غوغا برپا کرده است. /

عبدالخالق بقایی پامیرزاد، سویدن

(منتشرۀ هفته نامۀ امید )