روسها درقرن نزدهم بزرگترین رمانهای فناناپذیرجهان راچون جنگ وصلح وبرادران کارامازوف آفریدند.توانایی،قدرت ونبوغ روسهادرعلم،ادبیات وفرهنگ باوجودفرازونشیب والتهاب های سیاسی درادوارمختلف چون سقوط امپراطوری تزارها،انقلاب اکتوبر،جنگ داخلی وجنگ دوم جهانی مایه تعجب وتحسین دوستداران علم وادب درسراسرجهان گردیده است.شاهکارهای ادبی قرن بیست روسیه درفضای مختنق دیکتاتوری استالین درپشت میله های زندان،درعالم سرگردانی وفقروشماتت وطعنه های تحریک کننده واهانت آمیزغوغاسالاران مدافع استبداد ازمفاخربزرگ ادبیات محسوب میگردد. استالین قدرت وتاثیر واژه های آتشین رادر افکارعمومی میدانست. اودرخطابه ای به اتحادیه نویسندگان گفت« نویسندگان معماران اندیشه وشعورمردم اند،تاثیر برافکارواندیشه مردم مهم ترازتولید تانک ها است.» لنین واستالین ادبیات را قوی ترین ابزارسیاست برای تبلیغ،ترویج وسازماندهی آرمان های حزبی میدانستند.»
نویسندگان که آثارشان به آرمانها واساس نامه حزب مطابق نبود به جرم خیانت به وطن و دشمن مردم زندانی،اعدام ویاتبعید میگردیند. معروف ترین نویسندگان قرن بیست روسیه مانند واسیلی گروسمن، بوریس پاسترناک ، آنااخماتووا، میخائیل بولگاکف،الکساندرسولژنیتسین، سرگی یسینین و مایاکوفسکی ووو……. ازآزادی ومیراث های معنوی پدران خوددفاع نمودند.نویسندگان روسیه وازآن جمله ماکسیم گورکی پدررئالیسم سوسیلستی وهواداربه دولت از طرفداران ادبیات راستین بودند تا همه چیزانسانی وصادقانه و به واقعیت های زندگی مطابقت داشته باشد، آنان درقالب خاطره های تلخ وشیرین واقعیت های روزمره را ترسیم می نمودند. مهم ترین پیام آنان به ملت روسیه عشق به آزادی وکرامت های انسانی بود وبا پیروی ازاسلاف خود باورداشتن تا زمانیکه روان انسان ها آزاد نگردد مردم هرگزلذت آزادی حقیقی را نه خواهند چشید، آنان طرفدارنظم وعدالت اجتماعی بودند، ازپرخاشگری وآشوبگری خوداری میورزیدند، اما «آثارخون وچرک حکومت توتالیتری» را شجاعانه بطورصریح وشفاف بروی کاغذ می آوردند.نویسندگان این قرن مخالف همکاری با انقلاب ودولت نبودند ولی به ادبیات مداح ومرثیه خوان متعرض بودند. ازحقوق طبیعی مردم دفاع مینمودند.آثارنویسندگان قرن بیست روسیه درجهان ومخصوصا درکشورهای غرب ازشهرت به سزا برخورداراند. چاپ وانتشار این آثاردردوران حکومت شوروی درداخل ممنوع بود ولی درکشورهای غرب این آثاربه شکل کتاب های جیبی تکثیروتوسط سازمانهای استخباراتی غرب درداخل روسیه عرضه میگردید،چنانچه کتاب داکترژیواگو شاهکار ادبی پاسترناک توسط سازمان جاسوسی امریکا درداخل شوروی پخش میگردید،این مطلب را نیز باید درنظرداشت که سرمایه سالاران غرب درآن دوره دراستثمارکشور های مستعمره و سرکوب جنبشهای آزادی بخش ملی درسراسرجهان خون خوارترازاستالین بودند و درپخش سخاوتمندانه و مجانی این آثارقصدکمک رابه مردم روسیه نداشتند وهدف اصلی آنها نابودی دولت شوروی بود وغربی هانیزمانند استالین ازنویسندگان بیشتربگونه ای ابزارسیاسی استفاده می نمودند.. نویسندگان این قرن مانند سولژنیتسین غرب وامریکا راسرزنش می نمودند که به مردم روسیه کمک نمایند، اودرموقعیکه درامریکا تبعید گردیده بود اعتراف نمود «نه،نه من برآن نیستم که جامعه شمارابه عنوان الگوی مطلوب برای تحول جامعه خویش توصیه کنم،بطورساده ابرازمی نمایم که ویژگی های زندگی شمادرعرصه معنویت، من رادرغم عظیم فروبرد». سانسوردرمقابل اعتراضات عادلانه اجتماعی عمرقوی ترین دولتهارا کوتاه عقل ودورندیشی سازمانهای امنیتی را زایل وکور میگرداند.اگر دولت شوروی اجازه پخش آثارنویسندگان ناراضی رادرداخل میداد، شمشیر تیزادبیات را بگونه ای مهمترین سلاح سیاسی بدست رقبای خود تسلیم نمی نمود. دولتها باید به خاطراعمال خود درمقابل خواسته های عادلانه اجتماعی سرزنش گردند. شاهکارهای ادبی قرن بیست روسیه جزء آثار فرهنگی جهان، درتاریخ ادبیات باقی خواهد ماند. درزمان شوروی این آثاربطورمخفی درمیان مردم دست بدست میگشت وبعد ازسقوط شوروی که نشروچاپ این آثاردرروسیه نوین آزاد گردید، عطش خوانندگان درباره این آثارفرونشسته است وبا وجودتبلیغات بیش ازحد دولت درباره این آثاراکثریت جوانان روسیه درمدارس حتی نام گولاک مهم ترین اثرالکساندرسولژنیتسین را نمی دانند. هدف ازسیرمختصر درباره زندگی وخاطرات نویسندگان بزرگ روسیه درقرن بیست معرفی این آثاربرای خوانندگان افغانستان است چون اکثریت جوانان وحتی تحصیل کرده های افغانستان درشوروی سابق و روسیه نوین درباره این آثارکمترتوجه داشته اند.این سیرمختصر ادبی رااززندگی واثرواسیلی گروسمن که ازاعجوبه های ادبیات قرن بیست روسیه به حساب میآید آغازمی نمایم.
«زندگی وسرنوشت»اثرواسیلی گروسمن
واسیلی گروسمن«1905 – 1964 » دریک خانواده یهودی تبار وتحصیل کرده دراوکرائین امروززاده شد.درسال 1921 ازدانشگاه دولتی مسکو در رشته فزیک وریاضی فارغ گردید.بعدازنشرنخستین داستانش درروزنامه پراودا«حقیقت» ارگان نشراتی حزب کمونیست شوروی به ادبیات روآورد وبه صفت خبرنگاردرروزنامه ستاره سرخ اشتغال ورزید.فعالیت های اودر این روزنامه باعث محبوبیت وشهرتش درمیان مردم گردید.ازآغازجنگ دوم جهانی تافتح برلین درجبهه های جنگ مشاهدات وگزارشهای های خودرا ازحوادث هولناک وقهرمانی سربازان ورنج ودرد مردم معمولی انعکاس میداد. گزارشهای گروسمن درنبرد استالین گراد ازجبهه های جنگ،مقاومت وصبوری مردم ودلاوری سربازان، ازمهم ترین رویداد های تاریخی به حساب میآید. کتاب زندگی وسرنوشت، حاصل تجارب ، مشاهدات ویاداشت های گروسمن درجبهه های جنگ است. وی این اثر را درسال 1959 نوشت ولی بخاطراینکه زمینه ضداستالینی داشت چاپ آن درداخل منع گردید. کتاب زندگی وسرنوشت دراواخرسالهای 1980 دروسیه چاپ گردید ولی نویسنده رمان بدون دیدن نسخه چاپی کتابش درسال 1964 دیده ازجهان بربست. سازمان امنیت روسیه بعدازسی سال این رمان راازمیان آرشیف ممنوعه خود خارج کرد وبه آثارادبی روسیه تحویل داد. ولادیمیرمدینسکی وزیرفرهنگ روسیه درتلویزون این کشور چاپ رمان زندگی وسرنوشت را داستان تاریخ پیچیده کشورذکرنمود« درباورمنقدان غربی این رمان ازشاهکارهای قرن بیست می باشد،که تاریخ پیچیده، دلاورانه وحیرت آورمارا ازسرتاسریک نسل، به رشته تحریردرآورده است.» دخترگروسمن بعد ازچاپ کتاب گفت«امروز، روزی برای جشن بازگشت کتاب است،کتابی که آزادشده است، کتابی که ممنوع بود اما دیگرنیست.» منقدان غربی این رمان را ازشاهکارهای ادبی قرن بیست میدانند وتعدادی ازمنقدان رمان را جنگ وصلح قرن بیست توصیف نموده اند. نویسنده دراین اثرشرح حال بیشترازدوصدتن ازطیف های متفاوت جامعه راکه درخط اول جبهه وخط عقب جبهه وارودگاه حضوردارند ترسیم مینماید. موضوع اصلی داستان پیروزی استالین گراد، واردوگاه های مرگ وکاراجباری درآلمان هتلری وشوروی است که سربازان ومردم قربانیان هردوسیستیم میگردند. محوراصلی براساس سرنوشت خانواده ویکتورشتروم که دانشمند فزیک هستوی است می چرخد. ویکتورباهمسرش ازمسکو به شهرکازان منتقل میگردد وبعدازجنگ دوباره به مسکوبرمیگردند.مادرش دراسارت هتلری ها قراردارد، درنامه ای به پسرش ازبدرفتاری هتلری ها برعلیه یهودی ها مینگارد وبه پسرش مینویسد که درآینده نزدیک اعدام خواهد گردید. ویکتورعضواکادمی علوم است وبه سیاست علاقمندی ندارد،اما بخاطرتباریهودی همه بدیده مظنون چون مخالف دولت باو می نگرند،باوجودیکه تحقیقات علمی او برای جنگ وارتش اهمیت خاص داشت وشخص استالین به خانه اش زنگ میزند وازوضعیت کارهای اومی پرسید وموفقیت برایش آرزو می نمود. قهرمان دیگر میخائیل سیدروویچ ازکمونیست های وفاداربه انقلاب است. اودرانقلاب اکتوبراشتراک داشت وبا لنین ملاقات نموده است اما اززجروشکنجه دراردوگاه هتلری ترس هراس ندارد وحاضر است بیمیرد ولی هتلری ها نمی تواند ازاو اقراربگیرد. افسرهتلری بعداززجروشکنجه فروان باومیگوید « ما دوقهرمان بزرگ قرن بیست داریم، هتلرواستالین، ماناسونالیست هستیم وشما سویالیست هستدید، عالی ترین شکل ناسیونالیسم روح قرن معاصراست، مایهودی هارا می کشیم، ولی شما میلون ها دهقان وکولاک را می کشید». در رمان زندگی وسرنوشت، حوادث پراگنده ومختلف درجنگ اتفاق می افتد ونویسنده مشاهدات خودرا درصحنه های مختلف جنگ بیطرفانه به تصویرمیکشد. سربازارتش سرخ ،دخترجوانی را که به نازی ها جاسوسی می کند کند،مورد تجاوزقرارمیدهد وبعد تیرباران می کند. واسلی گروسمن خبرنگارونویسنده پرکاروتوانا بود ودرشرایط فوق العاده دشوار درجبهه های جنگ رسالت خودرا انجام داد. درجبهه های جنگ انسانها بی ارزش ترین موجود میگردندوقساوت ها و بیرحمی ها درجنگ تنفر به انسانیت را بیشترمیگرداند گروسمن درسخت ترین ونزدیک ترین دقایق به مرگ رحم ودوست داشتن را بجای تنفر داشتن انتخاب نمود. اونویسنده خوشبین بود واین خوشبینی به آینده و عشق وعلاقه قهرمانان او به آزادی ازعالی ترین ویژگی های این رمان محسوب میگردد. اودرآخرداستان خود مینویسد« تو میتوانی بهار رادرجنگل سرد، آشکارا وصاف،زیراشعه ای خورشید بینی.» ادامه دارد
دکتورعلی احمد کریمی- تحلیلگردراموربین المللی