پروسه ويا پروژه صلح که مذاکراتش در قطر با طالبان ادامه دارد خيلی طولانی وزمانگير شده است، آیا سر انجام به واقعيت خواهد پيوست واين پروژه، پای طالبان را به کابل باز خواهد کرد یا بازی دیگری پشت پرده است که ما نمیدانیم.
به باور من توافق با طالبان يا عدم توافق با آن گروه بطور آنی ، تأثيری بر امنيت و بهبود وضعيت جاری در افغانستان نخواهد گذاشت، اما اين توافق می تواند زمینه امکان مانور سياسی و تبليغاتی را برای امریکایی ها فراهم کند که ما جنگ را نباخته ایم تا با استفاده از اين مذاکرات و مصالحه بتوانند در صدد کمرنگ کردن شکست در جنگ 18 ساله با طالبان باشند.
به عقیده من اگر طالبان پروسه صلح را بپذیرند و وارد بازی سیاسی شوند نمیتوانند در دراز مدت در مقابل رقبای سیاسی خود بدون انتقام و ماجرا جویی های دیگر سکوت کنند، شاید خود را پیروز معرکه بدانند چنانچه امریکایی ها در مذاکرات قطر آنقدر در مقابل طالبان از خود کرنش ضعف و ناتوانی نشان داده اند و گروه طالبان آنقدر مغرور بنظر میرسند که شاید هرگز آن گروه طی اضافه تر از یک دهه آنچه را که توسط حملات انتحاری و قتل های دسته جمعی بالای مردم بیگناه انجام داده اند خمی به ابرو نیاورند و از گذشته خود در هیچ زمان و هیچ مکانی اظهار ندامت ننمایند. برعکس نمیدانم مردم افغانستان بخاطر صلح میتوانند همه گذشته را فراموش ونگاهی به آينده آنها را وادار سازد تا در پهلوی همدیگر قرار گیرند و از طالبان استقبال نمایند.
از سوی دیگر فرضاً اگر طالبان به صدای صلح خواهانه مردم افغانستان لبیک بگویند آينده نظام و انتخابات ریاست جمهوری چگونه رقم خواهد خورد؟ حاکمیت با آنها مدغم خواهد شد یا آنها با حاکمیت، در کار زار های انتخابات ریاست جمهوری که کمتر باور دارم که به وقت و زمانش برگزار خواهد شد چه معامله ای صورت خواهد گرفت در این مورد نیز تفاوت های چشم گیری دیده میشود چنانچه در دوره قبلی ریاست جمهوری چپ و راست افراطی حتی ملا های افراطی وسنت گرا کنار هم آمده بودند ويک جبهه مشترک را جهت پيروزی بر حريفان راست ميانه وچپ ميانه تنظیم نموده بودند اگر طالبان از پروسه انتخابات حمایت نمایند در انتخابات آینده ریاست جمهوری برعلاوه تیپ ها و گروپ های قبلی چه چپ چه راست چه اخوانی و چه غیر اخوانی چه تکنوکرات و چه بروکرات سلفی ها وهابی ها دیوبندی ها و بریلوی ها نیز با آمدن طالبان حضور فعال خواهند داشت، من میدانم صلح یک ضرورت عینی است اما آنانیکه با طالبان تعلقات تباری و قبيلهيی دارند نسبت به دیگران زیادتر بخاطر تشریف آوری طالبان لحظه شماری میکنند تا طالب بیاید و امارت اسلامی را احیا نمایند.
اما اگر انتخابات ریاست جمهوری با حضور داشت اشخاص ذیل محمد اشرف غنی، داکتر عبدالله عبدالله ، رحمت الله نبیل، محمد حنیف اتمر، احمد ولی مسعود، داکتر زلمی رسول، شیدا محمد ابدالی، عبدالطیف پدرام ، عنایت الله حفیظ، غلام فاروق نجرابی، دوکتور فرامز تمنا، گلبدین حکمتیار، محمد ابراهیم الکوزی ، محمد حکیم تورسن، محمد شهاب حکیمی، نورالحق علومی، سید نور الله جلیلی، نور الرحمان لیوال، برگزار و زمزمه های حکومت انتقالی مطرح بحث نباشد رینگ مسابقه برد و باخت در بین این حریفان خیلی مشکل زا و حتی خونین بنظر می رسد از طرف دیگر با در نظرداشت زد و بند های سیاسی بخصوص زد و بند ها بخاطر منافع شخصی من باور ندارم همه این کاندیدان تا آخر خط بروند بعضی ها قبل از برگزاری انتخابات و بعضی در جریان انتخابات با معاملات مالی یا وعده های چوکی وزارت و ریاست از کاندید دیگری حمایت خود را اعلان مینماید.
اما اين که آينده چگونه رقم خواهد خورد و راه اين دوستان و معامله گران حرفوی بعد از انتخابات در کجا از هم جدا خواهند شد از همین حالا معلوم است، این معاملات و این زد و بند ها کنار آمدن ها خیلی آسان هم نیست به دقت وتحليل تجربي نياز دارد که بايد گذشته وآينده را به هم پيوند داد چه بودند چه میگفتند و چه کردند و آینده چه میکنند.
شاید بعضی از کاندیدان محترم ریاست جمهوری را عقیده بر این باشد که طالبان می آیند قانون اساسی را میپذیرند و از حاکمیت ما دفاع مینمایند اما
من فکر می کنم حضور فزیکی طالبان در نظام با هر شیوه چه انتخابات چه حکومت موقت اگر در آن ضمانت بین المللی وجود نداشته باشد لقمه راحتي براي هیچ کس نبوده بلکه خیلی گلون گیر خواهد بود چون طالبان در طول تاريخ، مقام دوم بودن را در رقابت هاي سياسي قبول نداشته، و حالا نیز مقام دوم یا سوم را در رهبری افغانستان نمی پذیرند.
از سوی دیگر کسانی که در داخل نظام اند بخصوص رهبران حکومت وحدت ملی رقبای با قدرت مانند طالبان را تحمل کرده نمي توانند به همين دليل در انتخابات آينده، طالبان اگر شامل نظام شوند رقبای درد سر ساز براي آنانیکه از همین حالا خود را برنده انتخابات ریاست جمهوری به حساب میاورند شمرده میشوند. از سوی دیگر از وضعیت مذاکرات پشت در های بسته در قطر چنین استنباط میشود که مقامات امریکایی بعد از این عوض تقویه در صدد خورد کردن رهبران حکومت افغانستان در مقابل طالبان اند .
تشویش دیگر من در این است که اگر بدون حضور فعال دولت افغانستان آقای زلمی خلیلزاد با طالبان به توافقی برسند جهت گيري آينده طوماری خواهد بود نسبت به هر طومار دیگری پیچیده تر و مشکل زا تر، که هرگز به صلح دایمی منتج نخواهد شد. به باور من دور از امکان نیست که جهت هاي فکري طور موازي با هم حرکت خواهند کرد مثلاً چپي ها چه افراطي وچه ميانه در يک صف مخالف با طالبان قرار خواهند گرفت وراستي ها هم قطع نظر از خصوصيات تباري وقومي، دست يکديگر را خواهد گرفت وچه بسا که در نهايت امر در همچو سرنوشت چه باید نوشت.
از طرف دیگر مشکل افغانستان تنها مذاکره و مصالحه با اپوزیسیون مسلح نیست در داخل نظام هم چالش های جدی وجود دارد بعضی از مقامات دولتی از همين حالا در صدد خورد کردن رقبای انتخاباتی خویش و ضعيف ساختن برخی حريف هاي سياسی خود اند که سال ها از حضور شان در حکومت رنج برده اند و میخواهند برای همیش شخصیت های با نفوذ که مقامات دولتی آنها را برای خود مانع رشد محاسبه میکنند بردارند در چنین بازار شور ماشور هیچ کس نمیتواند بگوید که آینده چه میشود و چه کسانی سرنوشت ما را رقم میزند .