دادگاۀ عالی پاکستان برای نخستین بار یک جنرال دیکتاتور و کودتاچی و ناقض قانون را خلاف سنت جنرال پروری های این کشور محکوم به اعدام کرد. محکمۀ عالی پاکستان دلیل محاکمۀ مشرف را کودتای او برضد حکومت نواز شریف عنوان کرده است. مشرف در دهۀ نود میلادی برضد نوازشریف کودتا کرد و نوازشریف به سعودی تبعید شد. مشرف در تاریخ ۱۲ اکتبر ۱۹۹۹ با برکنار کردن نواز شریف نخستوزیر منتخب به قدرت رسید و به این وسیله عالیترین مقام اجرائی کشور را تصاحب نمود. پس از آن و در پی انجام یک همهپرسی که در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۰۱ برگزار شد، خود را رئیسجمهور پاکستان اعلام کرد. او سرانجام در پی تهدید جناحهای مخالف خود در پارلمان پاکستان مبنی بر استیضاح و برکناری وی از مقام ریاست جمهوری در ۱۸ اوت ۲۰۰۸ استعفای خود از پست ریاست جمهوری در یک نطق تلویزیونی اعلام کرد. اتهامات وارده بر او تنها کودتا نه که ترور خانم بی نظیر بوتو در سال ۲۰۰۷ نیز است. مشرف در سال ۲۰۰۷ اختیارات چند تن از قاضیان دادگاۀ عالی را متوقف کرد و دستور بازداشت برخی از آنان را نیز صادر کرد
این دیکتاتور جنایت بزرگی در حق مردم افغانستان روا داشته است و وی توانست تا با وعده های دروغین تهدید بوش را از سر خود بردارد و با به فریب کشاندن امریکا و یا معامله با آن طالبان را دوباره احیا و سازمادهی کرد و اظهارات جنرال اسد درانی رئیس پیشین آی اس آی پاکستان در رابطه به حمایت پاکستان از طالبان گواۀ آشکار دست این دیکتاتور در پشت توطیه برضد مردم افغانستان است. وی نظر بد و کینه توزان در مورد پنجشیر داشت و دلیلش آشکار است که در زمان جهاد یگانه فرماندهی که مخالف سیاست های توسعه طلبانه و ضد نظامیان پاکستان درافغانستان بود، فرماندۀ مسعود بود. وی هیچ گاهی نتوانست این کینۀ خود را پنهان کند و به گفتۀ گیری شرون جاسوس سیا که در زمان حملۀ امریکا وارد پنجشیر شد. وی در مورد مشرف می گوید که پاکستان مخالف به پیروزی رسیدن جبهۀ متحد بود و تا آخر مانع ورود آنان به کابل شد. این گرگ باران دیده در زمان تهاجم امریکا به افغانستان خواهان برگرداندن اقتدار به پشتون ها بو و هدف از این خواست وی دامن زدن نفاق در افغانستان بودو نه این که خوش بینی با پشتون های افغانستان داشته باشد. چنان که خلیل زاد لابی شناخته شدۀ طالبان به خواست مشرف در صدد ساختن نیروی بدیل شمال از میان پشتون ها بود که به نتیجه نرسید و ناگزیر دست به دامن آقای کرزی زد و ازاین طریق خواست به هدف خود نزدیک شود. شاید این حرف آقای کرزی که گیتس در کتاب “وظیفه” یاد کرده است. وی می گوید که روزی آقای کرزی برای او گفته بود که نیرو های شمال بدتر از طالبان اند. این سخنان آو در واقع آب گرم ریختن به کام خلیل زاد و مشرف بود. این اشتباهات سبب تقویت طالبان شد و نتیجۀ آن سفربری طالبان از جنوب به شمال و وارد شدن هزاران طالب در ولایتهای شمالی کشوردر زمان وزارت داخلۀ اتمر شد و امروز تاوان آن را مردم افغانستان می دهند. این وحشت آنقدر سنگین و پرسش برانگیز بود که آقای کرزی باری خودش ابراز بی خبری کرد و گفت که باید این موضوع تحقیق شود. تحقیقی انجام نشد و اما افغانستان قربانی اشتباۀ بزرگ و جبران ناپذیری شد که با تاسف ریشۀ تباری داشت.
این دیکتاتور فکر می کرد که با توجه نفوذی که نظامیان پاکستان بر حکومت ملکی دارند، هیچ گاهی ممکن نیست تا محکمه یی او را مجازات کند. اما این بار دادگاۀ عالی پاکستان در یک تصمیم جسورانه او را به اعدام محکوم کرد. شاید دلیل جرات دادگاۀ عالی پاکستان ناشی از آن باشد که ارتش پاکستان در سال های اخیر از سیاست اندکی فاصله گرفته و نظامیان در اصل علاقمند به دفاع از فرماندۀ پیشین خود نیستند. از همین رو بود که حمیدگل در هنگام بازگشت جنرال مشرف به پاکستان اظهار داشت که ” ما به بازگشت مشرف خیر مقدم نگفتم و حالا که بازگشته، خودش باید جواب بدهد و اشاره کرد که ارتش در این رابطه خارج از سیاست باقی می ماند. ” شاید این اظهارات حمید گل تاکتیکی بود و یا این که وی خواست با این پیام سایر جنرالان و همکاران مشرف را از محاکمه بدور نگهدارد. این تصمیم دادگاۀ پاکستان در واقع عدول از رسم ۶۰ سال اخیر در این کشور است، رسمی که در آن افسران عالی رتبه و غیر نظامیان زمام حکومت را به نوبت می گرفتند. ممکن مشرف اعدام نشود و اما این محکمه او می تواند درازدستی حکومت ملکی بر نظامیان و غروب قدرت ارتشیان را به نمایش بگذارد. شاید هم در عقب این محاکمه بازی سیاسی یی قرار داشته باسد که روی به محاکمه کشاندن مشرف روی آنتن کشیده شده است. در آخرین تحلیل گفته می توان که این سناریو هم از بازی یک دست ملکیان و نظامیان پاکستان پرده بر می دارد و در این بازی شاید مشرف به قربانی گرفته شده باشد تا نظامیان پاکستان با نشان دادن این عقب گرد فرصت حملۀ جدید و امتیاز تازه حاصل کنند. اما آنچه در این میان مهم و آموزنده است که دیکتاتوران و ستمگران و غاصبان و غارتگران دارایی های شخصی و عامه در افغانستان بدانند که روزی عدالت به سراغ آنان نیز می رسد و مجازات خواهند شد و هرچند این محاکمه نمایشی هم باشد و اما بدون تردید مفسدان و خاینان و وطن فروشان و بیگانه ستایان نزد مردم رسوا وخجل می شوند.
محکومیت مشرف به اعدام بر مصداق این بیت” ظالم برفت و قاعدۀ زشت از او بماند – عادل برفت و نام نیکو اختیار کرد” به این حقیقت صحه گذاشت که بالاخره جای او و یارانش چون، جنرال عبدالرحمان، جنرال حمیدگل، جنرال ضیاالحق، نصیرالله بابر و سایر خورده افسران پاکستان مانند کرنیل امام که افغانستان را بحیث عمق استراتیژی پاکستان برگزیده اند و طراح این دوکتورین شیطانی هستند، جهنم است و زود است که افراد باقیماندۀ این دوکتورین شیطانی به جرم خیانت های ملی چون کشتن بیگناهان، اختلاس میلیون ها دالر و بازی و معامله بر سر سرنوشت میلیون ها شهروند پاکستانی به محاکمه کشانده شوند تا با آویختن آنان بر طناب دار عدالت در پاکستان ابقا شود و بساط تروریزم در پاکستان جمع شود. رهبران اصلی گروه های تروریستی در پاکستان همین جنرالان سود جود اند که بخاطر منافع شخصی نه تنها مردم افغانستان را به خاک و خون کشانده اند، بلکه بدتر از آن روزگار بدی را بر مردم مظلوم پاکستان نیز تحمیل کرده اند. امید است که این محاکمه باب عدالت در پاکستان را باز نماید و هرچه زودتر طناب دار بر گلوی یاران و همکاران مشرف بسته و از چوبۀ دار آویزان شوند. تا باشد که کشور های منطقه به شمول افغانستان و پاکستان از وحشت تروریزم رهایی پیدا کنند تا از یک سو این محاکمه درسی باشد، نه تنها برای این جنرالان پاکستانی، بلکه برای آنانی که در هر گوشۀ جهان زنده گی می کنند، بخاطر رسیدن به اهداف شخصی و شیطانی شان با طرح های شیطانی و ضد انسانی ملت ها را به خاک و خون می کشند و از سویی هم درسی باشد برای تمامی جباران، مستبدان، مفسدان و خاینان که در تبانی با این نیرو های خبیثۀ سرنوشت مردم شان را بیرحمانه به بازی می گیرند. این محاکمه آنان را مطمین می سازد که عدالت بالاخره آمدنی است و طناب دار گلو های گنهکار آنان را در آغوش خواهد گرفت و اگر عدالت در زنده گی به سراغ آنان نیامد و بدون تردید آنان در گور های خویش محاکمه خواهند شد. یاهو