یمای سیاووش به خونت قسم – به رنگ زرد و رخ لاله گونت قسم
کشم قاتلت محکمه تا به هاگ – بخواهم عدالت به خونت قسم
یما ای سرو آزادم ، کجا رفتی چرا رفتی ؟
غمین و بس المناکم ، کجا رفتی چرا رفتی؟
پدر را مویه گر کردی ، چه شب ها تا سحر کردی
فراقت کرد غمناکم ، کجا رفتی چرا رفتی؟
منم در هجر تو گریان، چه شب ها تا سحر نالان
به خود پیچیده چون تاکم ، کجا رفتی چرا رفتی؟
سخندان و سخنرانم، صدایت نغمه جانم
ادیب این دبستانم ، کجا رفتی چرا رفتی ؟
خطاط و با هنر بودی ، ادیب پر گهر بودی
رسام مستعد جانم ، کجا رفتی چرا رفتی؟
صدایت رعد آسا بود، به تلویزیون چه زیبا بود
ز تلویزیون ، جانانم ، کجا رفتی چرا رفتی ؟
نطاق شعله خو بودی، نشسته بر سکو بودی
صدایت هیبت جانم ، کجا رفتی چرا رفتی؟
ز تحصیلات هندوستان ، گرفتی دیپلوم و عنوان
نکردی کار در دیوان کجا رفتی چرا رفتی؟
ترا در دام آوردند، به کنج بام ها بردند
بکشتند ت بسی آسان ، کجا رفتی چرا رفتی؟
برادرهات نالان اند و خواهرهات گریان اند
چرا رفتی؟ چرا رفتی ؟، کجا رفتی؟ کجا رفتی؟
دلم را تلخ کردی تو، به دور از بلخ کردی تو
بگو با شعر مولانا ، کجا رفتی چرا رفتی؟
بگیرم انتقامت را، بمانم این ضمانت را
چو خونت میشود پامال، کجا رفتی چرا رفتی ؟
ترا کشتند نامردان ، ترا بردند شب دزدان
الا ای گرد دورانم، کجا رفتی چرا رفتی؟
شب ما تیره و تار است ، دل ما زار و افگار است
عزیزم نور چشمانم، کجا رفتی چرا رفتی؟
برایت دام بنهادند ، ز قول خام بنهادند
ز بانک مرکزی جانم، کجا رفتی چرا رفتی؟
شهید پاک گشتی تو ، میان خاک خفتی تو
بگو ای نور چشمانم کجا رفتی چرا رفتی؟
قسم بر سنگ گور تو، به روح پر ز نور تو
که مرگت کرده حیرانم ، کجا رفتی چرا رفتی ؟
داوود سیاووش پدر یما جان
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.