کژبین همه را نابودمیکند؛ حتا خودش را : استاد پرتو نادری

(۲)

این داستان در منابع دیگری پارسی دری نیز آمده است. چنان که شییخ فریدالدین عطار این داستان را در کتاب«اسرارنامه» این گونه به نظم کشیده است.

یکی شاگرد احول داشت استاد

مگر شاگرد را جایی فرستاد

که ما را یک قرابه روغن آن‌جاست

بیاور زود آن، شاگرد برخاست

چو آن جا شد که گفت او دیده بگماشت

قرابه چون دو دید احول، عجب داشت

برِ استاد آمد گفت: ای پیر

قرابه من دو می‌بینم چه تدبیر

ز خشم استاد گفتش ای بداختر

یکی بشکن دیگر یک را بیاور

چو او در دیدن خود شک نمی‌دید

یکی بشکست و دیگر یک نمی‌دید

اگر چیزی همی‌بینی تو جز خویش

تو هم آن احول خویشی، بیندیش

که هر چیزی که می‌بینی تو آنی

ولی چون در غلط مانی ندانی

فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث و قصص مثنوی،۱۳۸۱، ص 20

این قصه در مرزبان‌نامه نیز آمده است، مرزبان‌نامه تالیف مرزبان بن رستم شهزادۀ طبرستان است که در اواخر سدۀ چهارم هجری می‌زیست.

 در این کتاب داستانی است که زیر نام «داستان پسر احول میزبان». در مرزبان‌نامه در این داستان سخن از مردی است، جوان‌مرد، مهمان‌نواز و دست و دل‌باز…