سنگ سنگش قصه گوی ماتم است
گویی بردوشش غم یک عالماست
ناله صدها نیستان در گلو
زآن نهاده سربه زانوی غم است
فصل سبزش طعمه بادغریب
با خزان بی بهاری مدغم است
کس طبیب زخم ناسورش نشد
درجفایش لیک هرکی باهم است
می چکد غم ازدر و دیوار او
هرچه از درد وطن گویم کم است.
هالند_ سپتمبر ۲۰۲۳
نورالدین همسنگر