ای یار بیا کلبه ی ویرانه هنوز است
سرد است، ولی گرمی جانانه هنوز است
نَی نیست، نوا نیست، ببین حال و هوا نیست
تو باشی اگر، شور صمیمانه هنوز است
مَی نیست، قدح نیست، سر سفره غذا نیست
توت و نخود و چای غریبانه هنوز است
میخانه شکستند و سر تاک بریدند
یک خوشه ی انگور به پسخانه هنوز است
اینبار بیا خوشه ی انگور بنوشیم
در دانه ی رز مستی پیمانه هنوز است
موی تو پریشان و سر تشانه شکستند
در پنچه ی من عربده ی شانه هنوز است
آتش زده اند خاطره و گور یلان را
در خاطر ما قصه و افسانه هنوز است
میریم یگان همدل مستانه بیابیم
در شهر یگان عاشق دیوانه هنوز است
همایون مروت