تا بسته به زنجیر عدوپای ترا : میرزا ابوالپشم

تا بسته به زنجیر ، عدو پای ترا

ای‌وای که نشنیده کس آوای ترا

ققنوسِ امیدِ وطنم، آزادی 

ما منتظرانیم ، تماشای ترا.

****

ای گم‌شده، مرغِ چمنم آزادی

دردِ من و دردِ وطنم آزادی

این یوغِ اسارت بدَرم یک روزی

یک‌بار دگر نعره زنم آزادی

از ظالم و سفاک اطاعت نکنیم

با وضعِ بد امروز قناعت نکنیم

تا هست نفس در دهن شیر رویم

هرگز قدمی، ترکِ شجاعت نکنیم.

کردند اگر، جور و جفا می‌گذرد

این ظلم و ستم از سرِ ما می‌گذرد

این دورِ پُر از واهمه و هول و هراس

با عزمِ من و رزمِ شما می‌گذرد

*****۸.

هرچند نه امیدِ رسیدن داریم

نه بال و پری بهرِ پریدن داریم

امروز نشد روز دگر می‌شکنیم

این یوغِ اسارت که به گردن داریم

*******.

قربانِ همان مرد که استاده بود

آزاده به هر بند هم آزاده بود

سر می‌دهد و سنگرِ خود را هرگز

مردی که برای مرگ آماده بود.

باکی نَبوَد این که نداریم تفنگ

با مشتِ گره کرده بیاییم به جنگ

در روزِ نبرد ناگهان سر برسیم

یک دست قلم، دستِ دگر پاره‌ی سنگ