حرف نیکو مرکسان را قوت جان میشود
قوت جسم زینت جان زیب ایمان میشود
می شود پر بار باغ دشت و دامان از تلاش
پرطراوت با شمیم از عطر ریحان میشود
می شمارد نبض دل پیمان نیکو در مکان
فرحت خاطرهمینست دیده حیران میشود
دیده حیرانست ز حیرانی چه دارد مرزدید
آنچه دارد بهره اش از بود انسان میشود
بیش مضمون سخن از بس سخنگو زمان
حرف نیکو در سخن والا و پرشان میشود
گر سخن بی سنجش و با یاوه گوی شدقرین
گرسخن بیهوده گفتی دشمن جان میشود
نیک آموخت آن یکی از پیر دانا (باســـــلا)
گر سخن دانسته گوی نقد هرخوان میشود
پشتون باسل
ارسالی : ایماق