
مذاکراتی بهمنظور پایان تنش ها و ختم جنگ میان هیئتی به رهبری ملا محمد یعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان، و عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات طالبان، با هیئت همتای پاکستانی شان با میانجیگری قطر و چین و همکاری سازمان ملل متحد در دوحه برگزار میشود.به باور من، این مذاکرات هرگز به نتیجه مطلوب و صلح پایدار در افغانستان نخواهد انجامید. دلایلی که بر این باور استوار است، به شرح زیر میباشد:
نخست، بیاعتمادی عمیقی در سالهای اخیر میان طالبان و حکومت پاکستان به وجود آمده است. طالبان باور دارند و تأکید میکنند که پاکستان با نگاه ابزاری به آنان مینگرد و میخواهد از آنها بهعنوان آلهٔ دست سیاسی استفاده کند. در مقابل، اسلامآباد طالبان را به خیانت پس از حمایت بیستساله متهم میکند.
دوم، اختلاف عمده بر سر گروه تحریک طالبان پاکستان (TTP) است. پاکستان خواهان سرکوب کامل این گروه، کاهش روابط طالبان افغان با هند، و کنترل بیشتر بر سیاستهای امنیتی کابل است. اما طالبان افغان، بهدلیل پیوندهای قومی، مذهبی و ایدئولوژیک و همچنین بهخاطر بیعت برخی اعضای خود با ملا هیبتالله، از اقدام علیه طالبان پاکستانی خودداری میکنند و حتی بارها اعلام کردهاند که این گروه در افغانستان حضور ندارد.
سوم، تضاد در منافع استراتژیک میان طالبان و پاکستان است. طالبان در پی رهایی از نفوذ پاکستان و دستیابی به استقلال سیاسیاند، در حالیکه اسلامآباد میکوشد طالبان را همچنان در مدار سیاست خود حفظ کرده و مانع از برقراری روابط آنان با سایر کشورها بدون رضایت پاکستان شود.
به باور من، این مذاکرات ممکن است در کوتاهمدت به کاهش موقت تنشها یا آتشبس محدود مرزی بینجامد، اما در میانمدت و بلندمدت، تا زمانی که دو طرف به اعتماد متقابل، تعریف روشن از روابط امنیتی، و احترام به مرزهای ملی نرسند، تحقق صلح پایدار بعید است.
در نتیجه، این گفتوگوها بیشتر جنبهٔ تاکتیکی دارد تا تحول استراتژیک. هرچند ممکن است طالبان در برابر فشارهای چین و قطر تا اندازهای نرمش نشان دهند، اما در مجموع، دستیابی به صلح دائمی میان دو طرف در آیندهٔ نزدیک امکانپذیر به نظر نمیرسد.