محمد اکرم نقاش در مکتب صنایع کابل رشته خطاطی و نقاشی را مسلکی آموخت در زمان که متعلیم بود برای رنگ مالی ونقاشی منازل شخصی فعالیت میکرد و به همین دلیل مردم عوام وی را بنام رنگمال یاد میکردند.
مرحوم محمد اکرم نقاش یکی از چهره های بسیار برجسته و درخشان هنر تیاتر های کابل بود .
در مورد این هنرمند خلاق هیچ اثر نوشتار از کسی به چشم نخورده است در حالکه او یکی از محبوب ترین کمیدن در تیاتر کابل بود.
استاد محترم اکرم نقاش قبل از تیاتر های رسمی خود یک تیاتر شخصی اعمار کرده بود که در ان زمان با ابتکار خلاق دست زد از تکه های ارزان قیمت برای صحنه های تیاتر زنگ امیزی کرد و ستیژ تیاتر وی چرخی بود که ذریعه ماشین میخانیکی دستی چرخ میخورد. در شهر کابل قدیم دروازه لاهور هنر تیاتر را خودش فعال ساخت و بعد تیاتر خودرا درجاده مندوی نزدیک رادیو کابل وقت واقع پل باغ عمومی بنام نقاش ننداری انتقال داد و بعالیت بیشتر کرد ..
بعداز آنکه از لیسه صنایع کابل فارغ شد رسماٌ در تیاتر در سال های (۱۳۲۵ –۱۳۳۰) هش با نقاشی اعلانات تیاتر همکاری نمود
استاد نقاس یک اتسعتداد فوق العاده در نقاشی کارتون های داشت وکارتون های جالب برای نشرات مرکز کابل یعنی تیاتر همکاری کرد. او در نقاشی کارتون های اجتماعی جلب و انتقادی در درام ها اقدام و اعلانات در شهرنصب میگردید. ددر زمانکه استاد عبدالرشید لطیفی در تیاتر فعالیت داشت مرحوم محمد اکرم نقاش در کنار سایر هنرمندان جون احمد ضیاخان- استاد عبدالرشید جلیا – علام علی امید- عبدالرحمن بینا -ابراهیم نسیم – محمد یعقوب مسعود -سهم ارزنده گرفت . محمد اکرم نقاش در خانواده سنتی متولد شد با خانواده زندگی میکرد و تا اخر عمر ازدواج نکرد زیرا مردم بر علیه تیاتر زیاد خشنوت نشان میدادند. وکسی حاضر به ازدواج وی نگردید
درسال ۱۹۶۶ تیاتر شخصی او نقاش ننداری در پل باغ عمومی در ساحه رادیو کابل قدیم فعال بود
در تیاتر کابل ننداری یک درام ترجمه روسی بنام ( شنل گوگول )یعنی « بالاپوش گوگو.ل »واو پدرم نیست وسایر نمایشات فوق العاد آثار نقاشی استاد ماندگار شده است.استاد اکرم نقاش اعلانات انرا چنان زیبا نقاشی میکرد که الهام درام را برای تماشات چیان میداد .
استاد نقاش یک کمیدیین اکادمیک ومسلکی دارای تحصیلات عالی بود او سبک و مکتب خاص خودرا داشت. در تیاتر نقاش ننداری زن و مرد در هنر نمایشی حصه میگرفتند وسالون برای تمناشاچیان گنجایش نداشت و
استاد یک انسان متواضع ومردمی بود ازشهرت کاظب خیلی متنفر بود . از نیشخند و عکس العمل های منفی مردم نمی رنجید و آرزو داشت که روزی مردم از طریق تیاتر بیدار شوند وبا این هنر والا ارج بگزارند.
در زمانیکه استاد نقاش در تیاتر هنر نمایی میکرد هیج هنرمندی تحصیلات اکادمیک ومسلیکی نداشت.
استاد نقاش در اثر زحمات زیاد یک تعداد جوانان را در این مسلک شریفه تشویق وتربیه کرد.
این هنرمند معروف در اخر عمر از مریضی سیاتیک رنج میرد. این مرض روزتا روز بالای بدن ش غلبه کرد و تن ناتوانش در اثر درد ذوب میشد.
او در شفاخانه ابن سینا در یکی از اتاق ها بستر شد و هیچ کسی از خانواده او بدیدنش نیآمد و در وقت وداع از زندگی دنیایی هیچ کس بالای ز سرش نبود جز چند تن از هنرمندان و شاگردانش تک وتنها طرف گوراستان روان شد این بود پایان زندگی هنرمند معروف و گمنام تا هنوز در مطبوعات نامش ثبت نگردیده است.
برگفته از جلد دوم کتاب صورتگران معاصر اثر استاد هنایت الله شهرانی و نقل قول استاد عزیزالله هدف و استاد یوسف کهزاد