مقامات افغان از ساخت بزرگترین مرکز اسلامی افغانستان از سوی کشور عربستان؛ با هزینه بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون دالر خبر می دهند، که قرار داد آن قبلا میان مقامات افغان و عربستانی به امضا رسیده بود . به گزارش خبرگزاری جمهور؛ داعی الحق عابد معاون وزارت حج و اوقاف کشور در این رابطه گفته است: این مرکز در سطح منطقه بی نظیر بوده و قرار است به زودی در تپه مرنجان شهر کابل اعمار گردد .
گفتنی است که این مرکز بزرگ اسلامی زیر نام “مرکزاسلامی ملک عبدالله ” اعمار می شود که دارای یک دانشگاه بزرگ اسلامی، یک خوابگاه با ظرفیت ۵ هزارنفر، یک بیمارستان مجهز و یک ورزشگاه می باشد . قرار است کار اعمار این مرکز، سال آینده آغاز و در ظرف سه سال تکمیل گردد؛ که در ساحه ۶۰ جریب زمین و بر فراز تپه مرنجان ساخته خواهد شد. مقامات در وزارت حج واوقاف گفته اند که این مرکز از سوی کمیسیون شش نفری که در رأس آن وزرای حج افغانستان و عربستان سعودی قرار دارند، اداره خواهند شد .در شرایطی که در حال حاضر هزاران افغان برای فرا گرفتن علوم اسلامی به مدارس پاکستانی یا دیگر مدارس در دیگر نقاط جهان می روند؛ گفته شده که دانشجویان علوم اسلامی در این مرکز، تحصیلات دانشگاهی را فراخواهند گرفت و هم چنین ملاامامان در آنجا سلسله آموزشهایی خواهند دید.
گفتنی است که طرح ساخت این مرکز اسلامی در زمان ملک فهد پادشاه پیشین عربستان سعودی در نظر بود؛ اما به دلیل درگیری ها و ناامنی در افغانستان این پروژه عملی نگردید به باور داوود مرادیان، کارشناس علوم سیاسی و روابط بین الملل،”گسترش شبکه های وهابیت و سلفی؛ ایدیولوژی رسمی آل سعود است. تشدید اختلافات بین المذهبی، مبارزه با فرهنگ ها و عنعنات محلی و ملی به ویژه در خراسان زمین، مقابله با ارزشهای جهان شمول چون برابری و تسامح و همزیستی مسالمت آمیز، رقابت های سیاسی با ایران، ترکیه و مصر و در نهایت تشکیل مثلث ایتلاف استراتیژیک عربستان، امریکا و پاکستان از مولفه های اصلی سیاست خارجی عربستان می باشند. در صحبت های متعددی که با مقامات عربستان سعودی داشتم، بارها از آنها درخواست افزایش کمک های مالی به افغانستان و قطع کمکهای مالی به طالبان را کرده ام که در هر دو مورد؛ با جواب منفی عربستان سعودی روبرو شدم. به عنوان مثال؛ مجموع کمک های مالی عربستان سعودی به افغانستان، در طول ده سال گذشته، کمتر از صد ملیون دالر بوده است. درصورتی که بیشتر از این مبلع توسط بعضی از نهادها و منابع سعودی به طالبان کمک شده است و این در حالیست که عربستان سعودی در سالهای اخیر بیشتر از پنچ ملیارد دالر فقط به لبنان کمک کرده است. برای ما امر مهم ساختن مسجد توسط عربستان سعودی، ایران، ترکیه و مصر در کابل نیست، بل دغدغه اصلی احیای قرایت های بومی و ملی اسلامیست؛ …”
ساخت مرکز دینی از جانب عربستان سعودی در کابل، حساسیت های زیادی را برانگیخته است و گفته میشود که سعودی ها در صدد گسترش تحجر و سلفی گری در افغانستان و منطقه می باشند و سرمایه گزاری گزاف آنان در این راستا نشان دهنده طمع سیری ناپذیر آنها در گسترش آئین وهابیت می باشد.راضیه عبداللهی ــ کابل
مطالب مرتبط
رادیکالیسم سلفی، عربستان وهابی، تروریسم در یادداشت های قبلی مفهوم تروریسم و ارتباط آمریکا و تروریسم را توضیح دادیم و برخی از ریشه های تروریسم را در رابطه سلطه جویانه غرب با جهان اسلام جستجو کردیم. اکنون به بعضی دیگر از زمینه های تروریسم در اندیشه وهابیت و حمایت سیاسیون عربستان از گروه های تروریستی مانند “القاعده” و “طالبان” می پردازیم. ساختار فکری وهابیت و کنش های رهبران این مجموعه، لکه ننگی است بر دامان کشورهای اسلامی که بهانه ای شده تا غربی ها به عنوان یک اهرم برای فشار آوردن و متهم کردن مسلمانان به تروریسم، از آن سوءاستفاده کنند.خاستگاه فکری و ریشه تاریخی شبکه های تروریستی یادشده عمدتا به گرایش های خردگریزی که در تاریخ سراغ داریم برمی گردد. مهم ترین این گرایش ها در تاریخ تمدن اسلامی، خوارج، متکلمان اشعری و فقهای قشری هستند. وهابیت به عنوان اصلی ترین حامی و تغذیه کننده ایدئولوژیک این شبکه ها، در انگاره های سلفی پیروان مذاهب حنبلی و حنفی ریشه دارد. مثلا القاعده را جنبشی سلفی دانسته اند زیرا مؤسسین آن به شدت تحت تأثیر پیشوایان سلفی همچون “احمد بن حنبل” و “ابن تیمیه” بوده اند.۱ در همین راستا به چگونگی رشد القاعده و حمایت های “آل سعود” از این گروه تروریستی می پردازیم.
القاعده: برای اینکه القاعده از یک اندیشه سلفی “محافظه کار” به یک اندیشه سلفی “رادیکال” تبدیل شود به شدت متأثر از عوامل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی بوده است. عواملی از قبیل: بحران های ناشی از نفوذ فرهنگ غرب در میان برخی اقشار، مقایسه اوضاع کنونی جهان اسلام با گذشته آن، شکست ایدئولوژی های غربی در دیدگاه نخبگان مسلمان، استعمارزدگی، پیشینه تاریخی اسلام سیاسی-جهادی و…۲ القاعده همچنین در آغاز شکل گیری از یک عامل مؤثر بیرونی یعنی حمایت عربستان و آمریکا و پاکستان برخوردار بوده است که برای تقویت القاعده در افغانستان تمام سعی خود را به کار بستند.
از انگیزه های اصلی عربستان سعودی در تشکیل القاعده، مقابله با نفوذ سیاسی-مذهبی ایران و تلاش برای کم کردن نقش جمهوری اسلامی به عنوان مرکز مقابله با کفر و محور تجمع امت اسلامی بوده است. بدین منظور تبلیغ و ترویج وهابیت را در جوامع اسلامی در دستور کار قرار دادند و در کنار کمک مالی و آموزش مذهبی، به رایزنی با مقامات آمریکایی برای خرید سلاح های مورد نیاز القاعده اهتمام ورزیدند. در هیأت حاکمه و دستگاه های امنیتی عربستان، همواره رویکرد کلی نسبت به القاعده و “بن لادن” -مؤسس و نفر اول شبکه- مثبت بوده است و با آنکه سلفی گری رادیکال را برای خود نمی پسندند (چون حکومت آل سعود را تهدید می کند) از ترویج آن در خارج از مرزهای خود با تمام قوا حمایت می کنند. سازمان امنیت عربستان به ریاست شاهزاده “ترکی الفیصل” در زمان تشکیل القاعده همکاری مؤثری انجام داد. خود بن لادن هم به صراحت بیان می کرد که اسلحه این شبکه توسط آمریکایی ها، با پول سعودی ها تأمین می شود.
(در مجموع، دیپلماسی و فرآیند تصمیم گیری سیاست خارجی سعودی ها از راهبردهای سیاست خارجی آمریکا تبعیت می کرده و وابستگی ریاض به واشنگتن، پیشینه تاریخی دارد. توافق محمد بن عبدالعزیز، بنیانگذار حکومت آل سعود با روزولت، رئیس جمهور وقت ایالات متحده مبنی بر تضمین امنیت خانواده سلطنتی عربستان از سوی آمریکا و تضمین نفت ارزان برای آمریکا از سوی عربستان، تا حال حاضر دوام دارد.)۳
بنابراین عربستان با تقویت القاعده در خارج از مرزهای خود، بحران را از داخل به خارج هدایت کرد تا خود را از دردسر احتمالی بن لادن و القاعده در امان نگه دارد. حکومت عربستان سعودی به طور رسمی به شبکه های تروریستی بودجه اختصاص نمی دهد ولی ۴۰۰۰ شاهزاده ای که مملکت را اداره می کنند و بر منابع مالی کشور تسلط دارند، از گروه های کوچک و بزرگ وابسته به خود حمایت مالی می کنند. آن ها یک شبکه بانکی با ظاهر کمک به توسعه کشورهای نوپا تأسیس کرده اند. البته به این شرط که کشور دریافت کننده تسهیلات، در اشاعه کیش “حنبلی” -از شعبه های مذهب سنی- مانعی ایجاد نکند.۴
اینکه القاعده را مخلوق سازمان سیا می دانند به این دلیل است که ایالات متحده در یک برهه زمانی (دهه ۱۹۸۰) از جنگجویانی که در افغانستان علیه شوروی سابق جهاد می کردند، حمایت مالی و تسلیحاتی کرده است. اما حمایت عربستان از این شبکه در جهت تبلیغ وهابیت بوده است. سعودی ها علاوه بر حمایت از گروه های تروریستی، کشورهای غربی را از وارد شدن به جنگ علیه جنبش های تحت حمایت خود بر حذر می داشتند. در پرتو این حقایق می توان گفت “اسامه بن لادن” به عنوان سرکرده یک تشکیلات تروریستی، قبل از هر چیز محصول مشترک آمریکا، وهابیت و آل سعود می باشد و نشانه نوعی همگرایی که از دیرباز عامل اتحاد ایشان بوده است. امتناع سعودی ها از دادن مجوز به ارتش آمریکا برای استفاده از خاک عربستان برای حمله به افغانستان –تحت عنوان مبارزه با القاعده– بیانگر مدارای متقابلی بود که میان آل سعود و بن لادن وجود داشت.
این در حالی است که هر جا صحبت از تروریسم دولتی بود، آمریکایی ها به غلط نام کشورهایی مانند لیبی و ایران را به زبان می آوردند ولی عربستان سعودی را هرگز در این فهرست منظور نمی کردند چون نمی توانستند از نفت آن چشم پوشی کنند.۵ به هر حال حمایت عربستان از گروه ها و شبکه های تروریستی موجب تقویت آن ها شده و تسهیل کننده و زمینه ساز تروریسم بوده است.
طالبان
یکی دیگر از گروه های تروریستی تحت حمایت عربستان سعودی، “طالبان” است. جنبش طالبان عمدتاً تشکیل یافته از افغان های مهاجری است که در پاکستان تحصیل کرده اند. این مهاجرین که در اردوگاه ها و یا شهرهای پاکستان نشو و نما یافته اند، به راحتی جذب مدارس دینی موجود در این کشور می شوند. در پاکستان دو گروه عمده وجود دارند: گروه “دیوبندی” و گروه “بریلوی” ؛ این دو گروه نماینده دو نوع تفکر کلامی و فقهی در چارچوب فقه حنفی هستند. دیوبندی ها از نظر اعتقادی به وهابیت شباهت دارند. آن ها مانند وهابی ها در برابر سایر فرقه های اسلامی حساسیت زیادی نشان داده و از توحید و شرک، تفسیر ویژه ای ارائه می دهند. حرکت طالبان، متأثر از طرز فکر و تعالیم این گروه شکل گرفته است.
۶خشونت طلبی که از ویژگی های تروریسم محسوب می شود، یکی از خصوصیات بارز جنبش طالبان است. تعبیر طالبان از اسلام، جهاد و تغییرات اجتماعی، بسیار غیرعادی و غریب است و ظهور این جنبش به هیچ کدام از گروه های عمده اسلامگرا که در سراسر دوران جنگ های ضد شوروی سر بر آوردند، شباهت ندارد. آن ها جز برداشت خاص خود از اسلام، هیچ گونه تفسیر دیگری را قبول ندارند. ۷دلارهای نفتی و حمایت های مالی عربستان، نقش جدی و انکارناشدنی در رشد و گسترش این جنبش بسیار خشن داشته است.۸ انعطاف ناپذیری مذهبی طالبان و ویژگی تروریستی این گروه، آن ها را در تخاصم جدی با تمام شیعیان به ویژه شیعیان افغانستان و پاکستان و جمهوری اسلامی ایران قرار داد. طالبان در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ با حمله به سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزارشریف، هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را بر خلاف آیین نامه های بین المللی و قواعد پذیرفته شده صیانت دیپلماتیک، به طرز وحشیانه ای به شهادت رساندند.۹
بنیادگرایی افراطی از نوع وهابی، با توسل به حربه تکفیر، به مبارزه با تمامی مذاهب و فرقه های اسلامی غیر از خود رفته و به جز خویشتن، سایر گروه ها را یکسره باطل و حتی کافر می پندارد. طالبان پس از تصرف مزارشریف در مرداد ۱۳۷۷ ، دستور قتل عام وسیع شیعیان را صادر کرد و شبه نظامیان وابسته به آن، شیعیان را به عنوان رافضی و کافر به خاک و خون کشیدند. آن ها از وجوب جهاد علیه رافضی های کافر(!) و ازبکهای ملحد سخن به زبان آورده و کشته شدن در مقابل جبهه متحد افغانستان (ائتلاف گروه های اسلامی اعم از سنی های معتدل و شیعیان و گروه های قومی) را شهادت در راه خدا می دانستند. دشمنی طالبان با ایران ریشه در همین باور نادرست و انحرافی آن ها دارد.۱۰
شیوه سازماندهی جنگی طالبان در داخل افغانستان که در این اواخر به صورت فزاینده ای از آن استفاده شده، علمیات انتحاری و بمب گذاری در شهرها است. در این شیوه عملیاتی که از استراتژی جنگی سازمان القاعده در عراق الگوبرداری شده، علاوه بر گشتی های نظامی ناتو، مراکز دولتی نظیر وزارتخانه ها و پایگاه های نظامی و مقامات دولتی نظیر استانداران و روحانیون دارای تعامل با دولت، مورد حمله قرار می گیرند. حملات انتحاری پیش از این در افغانستان سابقه نداشته و در هیچ یک از جنگ های معروف افغانستان (با انگلیس و شوروی) از این شیوه مبارزاتی استفاده نشده است.۱۱ بنابراین عملیات انتحاری در افغانستان یک پدیده کاملاً جدید محسوب می شود که خشونت آفرینی و هراس افکنی طالبان در بین مردم افغانستان از ویژگی های برجسته آن است. این افعال، برگرفته از اندیشه وهابیتی است که سعودی ها در ترویجش می کوشند.
در نتیجه زمینه های عقیدتی “القاعده” و “طالبان” نشأت گرفته از فرقه ساختگی وهابیت است که از پشتیبانی همه جانبه فکری و مالی عربستان سعودی برخوردار می باشد.
علی اکبر ولدبیگی ۱۹/۹/۹۰
پی نوشت:
۱- حمید رضا اسماعیلی، القاعده؛ از پندار تا پدیدار، تهران: اندیشه سازان نور، ۱۳۸۶ صص ۲۱-۲۰
۲- همان صص ۶۴-۶۳
۳- همان
۴- ژان شارل بریزار، بن لادن؛ حقیقت ممنوع، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران : آگاه ۱۳۸۱ ص ۸۷
۵- همان صص ۱۰۲-۱۰۱
۶- محمد اکرم عارفی، مبانی مذهبی و قومی طالبان؛ مجله علوم سیاسی، شماره ۴، بهار ۱۳۷۸، hawzah.net 1389/5/10
7- احمد رشید، طالبان اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید، ترجمه اسدالله نشایی و صادق باقری، تهران : دانش هستی ۱۳۷۹ صص ۱۴۴-۱۴۳
۸- طالبان : دین و حکومت، فصلنامه علوم سیاسی: شماره ۱، ۱۳۸۸، http://www.hawzah.net/ howzah/articles.aspx?lanquqe id = 83391& search teut =
9- علی خسروشیری، شهادت دیپلمات های ایرانی در افغانستان، ۲۳ مرداد ۱۳۸۷، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، http://irdc.ir/fa/conten/6417/default.aspx
10- عارفی، پیشین
۱۱- نوذر شفیعی، افغانستان و بازگشت دوباره طالبان، دوم بهمن ۱۳۸۷، http://www.drsafiee.blogfa.com/post-96.aspx