متعاقب اعلام دکترین امنیت ملی جدید دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا مناسبات میان امریکا با کشور پاکستان با گسترهای از تنشها و اختلافات جدید مواجه شده است.
چنانچه به گفته چودری عزیز سفیر پاکستان در امریکا مقامات واشنگتن یک سلسله قیودات را بر دیپلومات های پاکستانی وضع کرده از طرف دیگر، شاهد سیگنالهایی از سوی امریکا برای اعمال فشار بر اسلام آباد بطور نسبی هستیم و از سوی دیگر کشور پاکستان رویکرد نزدیکی به کشورهایی مانند فدراتیف روسیه، چین، ایران و سوریه را در پیش گرفته است. در حال حاضر احساس می شود که اختلافات بین پاکستان و امریکا و جود دارد گاهی به اوج خود می رسد و گاهی کاهش میابد گاهی تعزیرات وضع می شود باز دروازه های گفتگو و تفاهم باز می شود سیاست امریکا در مقابل پاکستان مغلق و پیچیده است .
آیا افزایش اختلافات میان امریکا با پاکستان و سیاست اعمال فشار دولت دونالد ترامپ بر این کشور، یک مسئله ستراتیژی است یا یک حرکت تاکتیکی؟ یعنی امریکا در قالبی استراتژیک قصد دارد برای همیشه پاکستان را از دایره متحدان و مناطق استراتژیک در سیاست خارجی خود حذف کند یا اینکه از افزایش اختلافات با اهداف دیگری بهره میگیرد به عقیده من ستراتیژی امریکا کنار گذاشتن کلی پاکستان، حداقل در کوتاه مدت نیست. یک دلیل آن نیاز امریکا به پاکستان برای تداوم حضور در افغانستان است. البته صرفا این نیست چرا که اگر فقط این بود، جایگزینهایی نظیر مسیر اروپا (از طریق دریای خزر یا مسیر هوایی) به قزاقستان و ازبکستان و افغانستان و یا مسیر آذربایجان، مسیر دریای خزر، ترکمنستان و افغانستان وجود دارد. امریکا با قطع کمک به اسلامآباد میتواند همان پول را برای انتقال مواد لوژتیکی و سلاح از مسیرهای دیگر ذخیره کنند و پاکستان را کاملا کنار بگذارد ولی مسائل دیگری هم هست که باعث میشود امریکا نمیخواهد پاکستان را کاملا کنار بگذارد. یکی از آنها پرهیز از فرستادن کامل پاکستان به دامن چین و بعد روسیه و همچنین پیش گیری از قرابت پاکستان با ایران است. امریکا می خواهد پاکستان را به نوعی در زیر سلطه خودش داشته باشد ولی با فشارهایی که وارد می کند آن را بالانس کند.
مساله دیگر آن است که امریکاییها میدانند در هر شرایطی پاکستان با نفوذ گسترده اطلاعاتی و ارتباطات گسترده که با گروههای مختلف تروریستی مخالف دولت افغانستان دارد، قادر است هر گونه بازی امریکا را در افغانستان به چالش بکشد. در همین دوران فشارها، برخی مقامات امریکا اذعان دارند که بدون پاکستان، امریکا نمی تواند در افغانستان موفق شود چون آنها میدانند که پاکستان با امکانات و دسترسیهایی که دارد، یک بازی خراب کن بسیار موفق است که میتوان هر بازی امریکا راخراب کند. لذا به این دلایل امریکا تلاش می کنند ضمن تداوم فشارها حدود رابطه با پاکستان را حفظ کند.
اگر امریکا به شکل تاکتیکی سیاست اعمال فشار بر پاکستان را در پیش گرفته باشد، از این اقدام چه اهدافی را دنبال خواهد کرد؟
به عقیده من امریکا میداند که بدون کمک پاکستان به نتیجه مطلوب در افغانستان نمیرسد، همچنین میداند که پاکستان سیاست دوگانه خود را مانند گذشته ادامه می دهد و به نوعی با امریکا بازی میکند، که هم لعل بدست آید و هم دل یار نرنجد علاوه بر اینها امریکا هرگز قادر به حذف پاکستان از معادله افغانستان هم نیست. همچنین به دلایلی که در بالا ذکر شد نمیخواهد پاکستان را از دایره سیاست خارجی خود کنار بگذارد. حاصل جمع همه این عوامل، همین رفتار یکی به نعل و یکی به میخ امریکاست. امریکا فشار میآورد شاید پاکستان را راضی کند که اگر نه کاملا، حداقل در بخشهایی با طرح امریکا همراهی کند و مثلا بخشی از طالبان را راضی به حضور در گفتگوهای صلح کند تا این بن بست ولو به صورت ناقص هم که شده، شکسته شود. نظیر چنین معاملهای قبلا هم در مورد آقای گلبدین حکمتیار انجام شد. چه کسی باور میکند که حکمتیار که بیشترین وابستگی را به پاکستان داشته و عمده امکاناتش در پاکستان بوده و از پاکستان تامین شده و سالها در آنجا پناه داده شده، بدون رضایت سرویس اطلاعات پاکستان بتواند با دولت آقای اشرف غنی کنار آید. و از سیاست های این حاکمیت دفاع کند البته در همان مورد هم الان مشخص نیست که حکمتیار در این بازی چند جانبه بیشتر با چه کسی است (امریکا یا پاکستان ) آینده این را روشن میکند.
از سوی دیگر این پرسش مطرح است که آیا پاکستان نیز سیاست افزایش اختلافات و دورشدن از امریکا را در مقام یک رویکرد استراتیژی در پیش گرفته یا فقط در مقام یک تاکتیک برای هشدار دادن به واشنگتن از آن بهره میگیرد؟ بدون تردید اکثر سیاستمداران پاکستان روابط تنگاتنگ وابستگی عینی و ذهنی به امریکا دارند. شاید در بین سیاسیون پاکستان کسی پیدا نشود که قائل به قطع رابطه با امریکا باشد. دعوای پاکستان با امریکا این است که باید نوعی موازنه را در روابط با پاکستان و هند رعایت کند که پاکستان متضرر نشود ولی اکنون پاکستان شاهد است که هند انتخاب اول امریکا شده و امریکا رسما از هند میخواهد که سهم بیشتری در افغانستان و کل منطقه بر عهده بگیرد. این امر از هر فشار دیگری بیشتر پاکستان را آزار میدهد. پاکستان برای اقناع امریکا به اینکه روش غلطی را در پیش گرفته، سیاست دور شدن از امریکا را به نمایش میگذارد ولی این بیشتر نوعی فشار برای تاثیر گذاری بر رفتار منطقه ای امریکا است. پاکستان با امریکا نه دعوای ایدئولوژیک دارد و نه استراتژیک. دعوا بر سر آن است که آمریکا سهم پاکستان را در افغانستان بدهد و موازنه را در روابطش با هند و پاکستان رعایت کند. بنابر این ارادهای واقعی برای دور شدن حقیقی از امریکا وجود ندارد. البته بازی های تاکتیکی که پاکستانیها استاد آن هستند ادامه دارد ولی اگر به هدف خود برسند به راحتی تغییر موضع میدهند.
از سوی دیگر موضوع که قابل بحث است نزدیکی امریکا به کشور هند است که پاکستان از این نگاه رابطه آزرده خاطر است به باور من امریکا به چند دلیل هند را بهعنوان شریک استراتژیک در منطقه برگزیده ، یک دلیلاش این است که امریکا میداند این کار بیشتر از هرفشار دیگری پاکستان را می آزارد. دلیل دیگر این اقدام امریکا این است که امریکا بیم داشت هند، روسیه و چین که در برخی مجموعه های منطقه ای و فرامنطقهای مانند شانگهای و بریکس حضور دارند و سه قدرت برجسته اقتصادی و نظامی هستند به هم بپیوندند و سیاستهای امریکا در منطقه را به شدت به چالش بکشند لذا امریکا با دادن امتیازهای مناسب مانند امتیازات اتمی و تجاری، هند را در کنار خود قرار داده تا هم پاکستان را تحت فشار قرار دهد، هم از نزدیک شدن هند به روسیه و چین جلوگیری کند و به این ترتیب بخشی از مهار چین را به هند بسپارد و هم هند را وارد حوزه افغانستان کرده و از امکانات فراوان آن بهرهمند شود و از این طریق هم فشار دیگری به پاکستان وارد کند.
نتیجه :
اگر از من پرسیده شود که آینده مناسبات امریکا و پاکستان را چگونه ارزیابی میکنید جواب من اینطور خواهد بود ؟
در کوتاهمدت اتفاق خاصی فراتر از آنچه تا کنون شاهد بودیم نمی افتد، امریکاییها مشغول بررسی جایگزینهای پاکستان برای دسترسی به افغانستان هستند، اگر در این زمینه تصمیمی بگیرند میتوانند بر فشارها به پاکستان بیافزایند و اگر نتوانند که با توجه به ملاحظات روسیه نسبت به حوزه خارج نزدیکش انجام این کار خیلی محتمل نیست، نمی توانند خیلی در جهت افزایش فشارها اقدام کنند. پاکستان هم با اقداماتی در دو سطح به مقابله با امریکا میپردازد.
اول آن که در جاهایی نشان می دهد که مشغول همکاری با امریکاییهاست مانند آزادی خانواده اسیر امریکایی از دست گروه حقانی یا راندن گروههای مسلح مخالف دولت افغانستان از مناطق قبایلی با عملیاتهای پر سرو صدا و تبلیغات فراوان و نظایر آن.
دوم آنکه شیوههای پیچیدهتری برای حمایت از گروههای مخالف دولت افغانستان به کار میبندد که آگاهان به اوضاع افغانستان از آنها مطلع اند. به این ترتیب هم سندی به امریکایی ها نمیدهد و هم اقدامات لازم را برای تقویت آن گروهها انجام میدهد.
در خاتمه توجه به این نکته مفید است که مشکل اصلی امریکا در افغانستان فقر استراتژی است. همین امر باعث میشود یک روز نیروهایش را کاهش دهد و یک روز افزایش دهد . یک روز دنبال صلح با طالبان باشد و یک روز اعلام کند صلح با طالبان منتفی است. یک روز با توسل به حملات هوایی بخواهد طالبان و دیگر گروههای مسلح را آنچنان تحت فشار قرار دهد که مجبور به دست کشیدن از جنگ شوند و یک روز دیگر آنچنان با داعش در شمال افغانستان مماشات کند که همه را به شک بیاندازد. با این اوصاف اتخاذ تصمیمهای متنوع و متلون از سوی امریکا در رابطه با افغانستان و به تبع آن پاکستان، دور از انتظار نیست.