خوشبختانه روز گذشته بعد از ارزیابی های کمیسیون مستقل انتخابات نام من نیز از جمله کاندیدان احتمالی در شهر کابل جز فهرست ابتدایی کمیسیون بود بعد از اعلان فهرست ابتدایی عده ای زیادی برایم می گویند انتخابات شفاف نخواهد بود حتی تعدادی میگویند وکلا را غربی ها انتخاب میکنند حتی بعضی ها باور دارند قبلاً اشخاص که باید نماینده در مجلس شوند انتصاب شده اند خود را سرگردان نکنید همین معلمی و تدریس در دانشگاه برایت بهتر است اما عقیده من این است به لطف خداوند انتخاب بدست مردم است نه خارجی ها بعضی من را میترساند. یکی از بزرگترین ترسهای ما است که ما ترس از طرد شدن یا ترس از رد شدن داریم. به طور مثال زمانی که ایدهای داریم یا میخواهیم درباره آن با کسی صحبت کنیم، با خود می گوییم شاید من را رد کنند شاید خیانت شود یا حتی به ایده من به مبارزه من اهمیت ندهند.
این ترس باعث میگردد ما خیلی از کارها را انجام ندهیم و یا حتی خیلی مواقع به علت این که شخصی یا اشخاصی ما را طرد کنند احساسات خود را بیان نمیکنیم. ممکن است در زندگی با در نظرداشت این ترس ها تسلیم شویم یا به نزد بعضی ها کمتر قابل محاسبه باشیم. سطحها مهم نیستند. مهم این است که ما میخواهیم مبارزه کنیم پیشرفت کنیم و خود را به سطح بالاتری بخاطر بدست آوردن حق مردم خود برسانیم و حتی یک پله ای که هم شده بخاطر تحقق عدالت بالاتر برویم به عقیده من.
موضوعی که جلوی ما را در بالا رفتن خواهد گرفت ترسهای ما است. ترس از رد شدن توسط دیگران، ترس از این که جواب رد یا نه بشنویم و ایده ما و یا خود ما طرد گردد. این موضوع خیلی مهم است. اما ابتدا باید بدانیم این ترس در ما وجود دارد یا خیر به باور من زمانی که میخواهید کاری را انجام دهید، یا یک ایدهای به ذهنتان میرسد یا این که باید با یک نفر صحبت کنید یا حتی به یک نفر پیشنهاد دوستی و مشوره نماییم، اما دست و پای شما میلرزد و یا زمانی که به خود می گویید این کار نتیجه نمیدهد یا این آدم و آن آدم ها به درد نمیخورند، اما ته دلتان می دانید که این امر یک بهانه است که به ذهن شما خطور میکند تا شما از اجرای این امر خودداری نمایید، این تماماً به ترس شما از طرد شدن بر میگردد. اینها همه یک حس هستند پس اول باید بررسی کنید که این خاصیت در وجود شما هست یا خیر و توجه نمایید که عدم اصلاح این خاصیت و عدم رفع این ترس باعث میگردد که فرصتهای خوب زندگی خود را از دست بدهید.
اما باید بدانید که همیشه در هر مرحله از زندگی ممکن است قسمتی از پاسخها شنیدن شان نباشد. حالا من با توکل به خداند ج با استقامت حق بینی شما تصمیم گرفته ام به مبارزه به امید پیروزی ادامه میدهم من غمنامۀ سه دهه اندوه و درد مادران داغدیده و پدران قامت خمیده و خواهران به ماتم نشسته این سرزمین را دیده ام بخصوص بازتاب اضافه تر از سه دهه تراژیدی خونبار با تعفن دود و باروت و سه دهه بازی با خون و استخوان و بازی به ابرو عزت و سه دهه خورد کردن ملت سرفرازیکه در دوام تاریخ، افتخارات انکار ناپذیر داشت و بالاخره سه دهه تجربه و تکرار بازیهای سیاسی (هم مضحک وهم غم افرین) که روح هر انسان آزاده و بیداردل را می آزارد و اثر مشابه بر آینده گان نیز خواهد داشت؛ بازهم تصمیم گرفتم تا وارد میدان مبارزه شوم شما میدانید من با اضافه تر از پنج دهه پیوسته جرعۀ تلخ ناکامیها و ناگواری ها را به کام کشیدم و کوله بار رنج ها وغم ها را تا امروز بدوش دارم تردید وجود ندارد که در حال حاضر زندگی در کشورم رنگ خون و بوی دود و باروت و طعم زقوم دارد تعدادی از دوستان گذشتۀ من را در این آئینه غبارآلود سرزمینم دیده اند دوستان زیادی من را میشناسند که سعیدی چندین مرتبه به استقبال همه نا رسائیها رفته و بخاطر نجات ملت در عمق بحر تا حلقوم نهنگان ادمخوار غواصی کرده و در کوره های داغ مبارزه ذوب و در کهسار نبرد زخمی و معلول شده، ولی از اظهار حقیقت هرگز نه هراسیده من را نترسانید من آدم ترس نیستم و بخاطر سعادت مردم خود آماده هر نوع قربانی هستم.