گریه میآید مرا با حال زار میهنم
خورده چون تیر ستم قلب فگار میهنم
با دریغ و با آلم آن گرد میدان نبرد
از حوادث شد شهید آن نامدار میهنم
آن که نامش ( رازق ) و ورد زبان مرد و زن
دشمن خصم وطن آن شهسوار میهنم
هیچگاه تسلیم زور و زر نشد از همتش
آفرین بر غیرت این جان نثار میهنم
سال ها مادر نزاید همچو او مرد دلیر
تاکه گردد مرد میدان افتخار میهنم
رهبر ملت کجا شد ؟ تاکه پرسد زین ستم
از چه در خون غوطه زد آن پاسدار میهنم
کی بتابد آفتاب صلح و کی گردد سحر
صبح روشن تا شود این شام تاری میهنم
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۲۲/۱۰/۲۰۱۸