آقای خلیل زاد پس از یک مدت غیابت دیپلوماتیکی بار دیگر سر از زیر لحاف خجلت بیرون کرد و با تیغ زهرآلود دو لبه سیاسی بار دیگر وارد منطقه شده تا توافقنامه کج و سست بنیاد را که با طالبان در دوحه امضا کرده از مرگ حتمی نجات بدهد. هرچند بر مصداق این شعر حضرت بیدل:
” خشت اول گر نهد معمار کج — تا ثریا می رود دیوار کج” حال دشوار است تا آقای خلیل زاد دیواری را که از روز نخست خشت های آن را کج و وج نهاده، به آسانی سر راست نماید، اما او بحیث یک دیپلومات فعال و کارکشته رن به مثابه بزرگ ترین دستگاه تعیین کننده سیاست های استراتژیک امریکا در جهان و تربیت شده در خوان شیطان بزرگ ناگزیر است تا از یک سو پاسخ دهن کجی های خود را دریافت کند تا پایی را که زیر لحاف بیمار دراز کرده، به سلامت بیرون کند و از سویی هم به اعتبار از دست رفته خود چیزی کمایی کند که پس از توافقنامه دوحه آسیب دیده است. خلیل زاد پس از آن وارد منطقه شد که افزون بر ابراز نگرانی جان سبکو مبنی بر افزایش خشونت ها روزنامه های ستار و واشنگتن پست به نقل از اعضای مقتدر سنای امریکا از افزاش خشونت ها به وسیله طالبان یادآور شدند و توافقنامه دوحه را ناکام خواندند.
خلیل زاد چهارشنبه هفته ی گذشته وارد دوحه شد و با ملابرادر معاون سیاسی طالبان صحبت کرد که محور گفت گو های شان را آتش بس و کاهش خشونت و رهایی رندانیان و گفت و گو های بین الافغانی و تبادله یک شهروند امریکایی تشکیل می داد. وی پس از گفت و گو با ملابرادر وارد هند شد و روز پنج شنبه در هند با وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی آن کشور دیدار کرد. خلیلزاد درین سفر تلاش کرده که نگرانی مقامات هندی را در رابطه به توافقنامه امریکا و طالبان کاهش دهد. خلیلزاد در گفتگوی با “هندو تایمز “ خواستار مذاکره مستقیم هند با طالبان شده است. وی گفته، هند در مورد رفع نگرانی های خود از دهشت افگنی باید با طالبان مستقیم مذاکره نماید. وی از هند خواستار نقش فعال در پروسه مصالحه افغانستان و منطقه گردیده است؛ اما از دید بیشتر کارشناسان هندی توافقنامه امریکا با طالبان، یک معامله به خروج سربازان امریکایی از افغانستان است نه یک برنامه جامع مصالحه. هندوستان کشوری که یکی از بزرگترین کشور های کمک کننده در افغانستان می باشد از پروسه صلح بدور مانده است. هند ، از اینکه شامل کشور های شش جمع سه شکل گرفته از سوی سازمان ملل متحد برای افغانستان نیست ،اعتراض کرده است.
خلیل زاد پس از دیدار با مقام های هندی وارد اسلام آباد شد و با رییس ستاد ارتش پاکستان دیدار کرد. در پیام کوتاه از سوی ارتش پاکستان گفته شده آقای خلیلزاد با مقام های پاکستان در مورد کاهش خشونت و روند صلح گفتگو نموده و از نقش پاکستان توصیف به عمل آورده است. این دومین سفر خلیلزاد به پاکستان در ظرف سه هفته گذشته می باشد.
سفر خلیل زاد پس از دوحه به دهلی و اسلام آباد و قایل شدن او به هند نقش بیشتر در صلح افغانستان، بخشی از هدف سفرش باشد تا از دید او فرصت اجماع واقعی منطقه ای در پیوند به صلح افغانستان بوجود آید. وی برای هندگفته است که هرگاه از تروریزم طالبانی هراس دارید پس بروید با طالبان مستقیم صحبت کند. هنوز روشن نیست که این سفر خلیل زاد چقدر در گشودن بن بست صلح افغانستان اثر گذار است. هرچند سفرش به هند و اسلام آباد این پیام را به هر دو کشور دارد که افغانستان با ثبات و امن فرصت های بهتر را در عرصه های گوناگون به دو کشور هند و پاکستان میسر می سازد که برآورده شدن آن در افغانستان درگیر تنش ممکن نیست. پاکستان خواهان کاهش نفوذ هند بر افغانستان است و هند پاکستان را یک دولت حامی تروریزم می خواند هر دو کشور متهم به جنگ نیابتی در افغانستان هستند. در این حال کنار هم آوردن هند و پاکستان نخست از همه برای امریکا و صلح افغانستان نقش کلیدی دارد. هرگاه خلیل زاد در این سفر در این زمینه موفقیت به دست آورده باشد و این معنای باب ورود صلح افغانستان را دارد؛ اما باورمندی و اعتماد به گفته ها و وعده های اسلام آباد به دلیل بالا دستی نظامیان بر حکومت ملکی این کشور دشوار چه که ناممکن است. زیرا مذاکره کننده حکومت ملکی پاکستان است و اما اختیار و صلاحیت در دست نظامیان این کشور است. گروه های تروریستی به شمول طالبان تحت رهبری و دستور آی اس آی هستند.
این دیدار ها در حالی انجام شده که برخلاف گمانه زنی ها درپی امضای توافقنامه امریکا و طالبان دراخیر ماه فبروری سال جاری جنگ و خشونت درکشور شدت گرفته و به گزارش رویترز طالبان تاکنون بیش از 4500 حمله نظامی را از امضای توافقنامه انجام داده اند و به گزارش یوناما در سه ماهه اخیر تلفات افراد ملکی به شمول کودکان افزایش یافته است. هدف از این سفر های او تلاش برای کاهش خشونت ها خوانده شده است؛ اما سخنگوی دفتر دوحه طالبان گفت در دیدار با خلیل زاد موضوع رهایی زندانیان آنان مطرح شد. خلیل زاد در حالی با ملابرادر دیدار داشت که طاهریان نماینده وزارت خارجه ایران نیز با ملابرادر تماس تیلفونی برقرار کرد. این دیدار ها در حالی صورت می گیرد که خشونت ها در افغانستان افزایش یافته و از مذاکرات بین الافغانی هم خبری نیست و همه چیز به بن بست رفته است. خلیل زاد در این سفر با دشواری های زیادی رو به رو است. از یک سو به بن بست رفتن روند صلح افغانستان در ظاهر به دلیل رها نشدن زندانیان طالبان، از سویی هم از سفر خلیل زاد به هند فهمیده می شود که هنوز اجماع منطقه ای در پیوند به صلح افغانستان بوجود نیامده بود و اکنون هم حوادث کرونایی بر اجماع منطقه ای و جهانی پیرامون روند صلح افغانستان نیز اثر گذاشته است. سفر اخیر خلیل زاد به منطقه و دیدار او با مقام های هندی و پاکستانی نشاندهنده ی آن است که هنوز اجماع کامل منطقه ای پیرامون صلح افغانستان بوجود نیامده است. در حالی که این اجماع در واقع نقش تعیین کننده را در صلح افغانستان دارد و در تطبیق معاهده دوحه هم اثرگذار است؛ اما خلیل زاد نتوانست تا خواست های هند و پاکستان را در توافقنامه خود با طالبان به گونه دل خواه آنان بگنجاند و در این رابطه میان هند و پاکستان اختلاف است و هند خواهان نقش بیشتر در روند صلح افغانستان است. از سویی هم امتیاز دادن به پاکستان در توافقنامه دوحه سبب خشم هند شده است. از سفر خلیل زاد به هند پیدا است که هند از امتیازاتی که پاکستان در نتیجه امضای توافقنامه امریکا و طالبان بدست آورده است، خیلی نگران است.
خلیل زاد حکومت و مردم افغانستان را در بسا موارد قربانی شتاب زده گی های خود نموده است.
خلیل زاد با توجه به شتابی که داشت و یا این که به خواست پاکستان چنین برنامه داشت تا مردم و حکومت افغانستان را از روند مذاکرات بیرون و در غیاب آنان توافقنامه با طالبان را امضا کند. ممکن یکی از دلایل اش موجودیت اختلاف در کابل بود که خواست طالبان مبنی بر گفت و گو نکردن با حکومت آن را فربه تر کرد. این رویکرد خلیل زاد سبب شد که طالبان خود را هم برنده جنگ و هم امریکا را طرف جنگ تلقی کنند. این حرکت خلیل زاد بزرگ ترین جفا در برابر خون هزاران نیروی دفاعی و امنیتی افغانستان است که جان های شیرین شان را در جنگ با تروریستان طالبان و ملیشه های پاکستان زیر نام لشکر طیبه و لشکر جنگوی و جیش محمد و سپاه محمد و دیگر گروه های تروریستی از دست می دهند. طالبانی که کاذبانه داد از جهاد برضد نیرو های امریکایی سر داده بودند و حالا با دیده درایی میگویند که امریکایی ها را هدف نمی گیرند و نیرو های دولتی را مورد حمله قرار می دهند. خلیل زاد خواست تا با بیرون کشیدن حکومت و مردم افغانستان دست امتیازگیری پاکستان را بازتر کند و توافقنامه با طالبان را با چشم پوشی از صدها پایگاه آنان در پاکستان امضا کرد. جالب این است که بررغم این همه تروریست پروری و وحشت آفرینی پاکستان برضد افغانستان، باز هم خلیل زاد پس از ملاقات هایش با مقام های پاکستانی از آنان تشکر میکند. این در حالی است که اکنون طالبان با استفاده از همان پایگاه ها حملات شدید را در افغانستان انجام داده و این در واقع قبول کردن حملات طالبان از سوی امریکا زیر نام کاهش خشونت است.
امتیازدهی بی انداره از سوی امریکا برای طالبان و پاکستان سبب افزایش نگرانی نه تنها افغانستان، بلکه سبب افزایش نگرانی های هند و حتا ایران نیز شده است. سفر خلیل زاد به هند، پیش از دیدار با ملابرادر و تماس های تیلفونی طاهریان با ملابرادر گویای آن است. از اثر همین نگرانی ها است طاهریان چند روز پیش با مقام های حکومتی و شخصیت های کلان ملی افغانستان تماس های تیلفونی برقرار کرد و روی چگونگی صلح و اوضاع کلی کشور با آنان صحبت نمود. در عقب این دیپلوماسی ها گمانه زنی های متفاوتی وجود دارد که یکی از آن معامله مخفی پاکستان با امریکا است و حتا از امضای اسناد پنهانی میان پاکستان و امریکا و میان طالبان و امریکا سخن زده می شود. چناکه نبیل رئیس امنیت پشیبن گفت، بر بنیاد توافقات پنهانی میان امریکا و گروه طالبان، این گروه در برابر دادن اطلاعات از سایر گروه های تروریستی از امریکا پول می گیرند. این پول جدا از پول هایی است که امریکا به دفتر دوحه طالبان می دهد که چند روز پیش دزدیده شدن بیش از دوصد هزار دالر امریکا در دفتر دوحه رسانه ای شد.
گیریم که پاکستان طی توافقات پیدا و پنهان با امتیازدهی و امتیازگیری از امریکا حتا به بهای قطع رابطه با چین با امریکا وارد معامله شده است. پس زمانی که این همه امتیازات را بدست آورده و پرونده معاهده و معامله هم بسته شده است. در این حال دیگر برای امتیازگیری چیزی باقی نمانده و طالبان را فرمان می داد که بی درنگ گفت و گو های بین الافغانی را بدون شرط آغاز می کردند. یا اینکه نه بازهم پاکستان مثل گذشته بازی می کند و با گرفتن احمق پولی از امریکا دست به ماجراجویی می زند و با به فریب کشاندن این کشور امتیازات بیشتری مبخواهد بردارد.
خلیل زاد در روز های نخستین دیدار هایش با طالبان دست به اتخاذ یک سلسله تصمیم هایی زد که آنها را نمی توان اشتباهی خواند، بلکه در اصول دیپلوماتیک از آنها به عنوان خطای دستوری می توان یاد کرد. یعنی این خطا ها در چهارچوب طرحی گنجانده شده بود که کاخ سفید عواقب بد آن را دست کم گرفته بود. امریکایی ها که در نتیجه زد و بند های پنهان و چند پهلوی شان با پاکستان طرح ناقص گفت و گو با طالبان را ریختند و پس از یک سال گفت و گو های نفس گیر در دوحه و سفر های حاشیه ای به کابل، اسلام آباد، دهلی، مسکو، ویجنگ و پایتخت های کشور های اروپایی با دادن امتیاز های فراوان و خارج از قاعده دیپلوماتیک به طالبان و عقب زدن کابل، البته برای دل خوشی پاکستان به آن جامه عمل پوشاندند. حال که بیشتر از یک ماه از امضای این توافقنامه می گذرد، هر روزی که از آن می گذرد، چالش آفرین تر شده و به فرنگشتاین دیپلوماتیک تبدیل شده است؛ زیرا که طرف های امضا کننده قادر به عملی کردن و کنترول نمودن آن نیستند. یکی از مواد مهم این توافقنامه کاهش خشونت بود و اما جغرافیای این کاهش خشونت نامحدود بود و برای طالبان فرصت داد تا در محور آن خوب به مانور پرداخته و بیشتر از آن چه تصور می رفت، دست به خشونت زدند و خشونت آفرینی کردند. کشتار ها و بی رحمی ها و وحشت آفرینی های طالبان بر رغم تلاش های مقام های امریکایی و رفت و آمد های جنرال میلر به دوحه و ملاقات هایش با ملابرادر در سایه سفارش ها توصیه های وزیر خارجه امریکا به ملابرادر، بجای کاهش هر روز بیشتر افزایش یافت که مایه سرافگنده گی و شرمساری امریکا گردیده است. امریکایی ها فکر می کردند که با بیرون ساختن سربازان شان از تیررس طالبان، هدف قرار گرفتن سربازان افغانستان برای شان چالش آفرین نخواهد بود؛ اما چه خوب شد که به قول معروف ” چاه کن در چاه است” و خشونت طالبان دامنگیر امریکایی ها شد و جغرافیای کاهش حشونت به حریم سربازان امریکایی نیز سرایت کرد. این جدا از آن است که خلاف تعهد طالبان هنوز صد ها جنگجوی القاعده از چچن تا تاجکستان و ترکمنستان و کشور های دیگر در رکاب طالبان برضد نیرو های افغانستان می جنگند و در کنار آنها ملیشه های پاکستانی زیر نام جیش،مجمد و لشکر طیبه و داعش و در واقع شاخه شبکه حقانی در کنار طالبان فعال اند و از جغرافیای کاهش خشونت تغذیه می شوند که همه مایه سرافگنده گی امریکا و خلیل زاد شده و پای او را دوباره به منطقه کشانده است.
حال پرسش این است که آقای خلیل زاد با آن همه لایه های سنگینی که توافقنامه دوحه بر دوشش گذاسته است و حتا بیشتر عقبگرد ها را هم بر او بریده است. پس از این چه کاری خواهد کرد. وی حالا به کسی می ماند که در برابر کوهی از دشواری های صلح افغانستان قرار گرفته که قسمتی از سنگ های آن کوه را خودش جاسازی کرده است و بلند کردن هر سنگ برایش هزینه آفرین تر شده است. مهم تر این که او با گروهی رو برو است که به هیچ اصول و میثاق و انعطاف جز به تعهدات استخباراتی شان به اساسات دیگری باور ندارد و گیر مانده در حلقه خبیثه رذیل ترین شبکه استخباراتی است. حال دیده شود که گفت گو های تازه او با طالبان تغییری را در رویکرد های خشونت بار آنان رونما خواهد کرد. آیا طالبان از خشونت ها دست خواهند کشید؟ آیا شرایط شانرا برای آغاز گفت و گو های بین الافغانی تغییر حواهند داد و به خواست او به عنوان حسن نیت برای رهایی شهروند امریکایی لبیک خواهند گفت یا خیر. در این میان خلیل زاد می داند که لجام طالبان به دست پاکستان است. پاکستانی که به سخن معروف هر باری با وعده وعید های فراوان بر سر او کلاه نمدین نو تری می گذارد.
اما با آنهم خلیل زاد هنوز هم شانس دارد تا بر حامیان طالبان بویژه پاکستان فشار وارد کند تا حاضر به همکاری صادقانه در روندصلح افغانستان شوند. این زمانی خواهد بود که پاکستان لانه های تروریستی را ببندد و جلو فعالیت های تروریستی آنان را بگیرد. با تاسف که پاکستان بزرگ ترین حامی طالبان در شیطنت و خباثت از طالبان کمتر نیست؛ فریب کاری و دروغ به فرهنگ مسلط حکومت و نظامیان آن بدل شده است. حال اگرخلیل زاد می خواهد طلسم طالبان را بشکند، پیش از همه طلسم مکر نظامیان پاکستان را بشکند تا دست از حمایت طالبان بردارند. در غیر این صورت صدها سفر خلیل زاد به دوحه نتیجه نخواهد داد.
سفر اخیر او در حالی صورت گرفته که بیماری کرونا و پی آمد های افتصادی و اجتماعی کشنده ی آن کمر اقتصاد جهان را شکسته است و جهانی که در قرنطینه بسر می برد، حال و هوای دیگری دارد. حال دیده شود که خطر کرونا و فشار های مالی و اقتصادی ناشی از آن در تصمیم های امریکا تاثیر افگنده و معادلات سیاسی گذشته را از نـظر او دوباره قابل توزین گردانیده است یا خیر. آیا امریکا قصد دارد، افغانستان را ترک کند و یا کش و قوس هایی که با طالبان ترسیم کرده بود. حالا هم برایش مطلوب است. این در حالی است که کاهش بی پیشینه بهای یک بیرل نفت به ۱۲ دالر بحران شدید مالی را در جهان به بار آورده است و گراف بیکاری در امریکا که به ۳.۵ درصد رسیده بود و حالا به بیشتر از ۱۴ صد رسیده است. این کاهش به اقتصاد امریکا آسیب فراوانی وارد کرده و بازار سهام امریکا را آشفته گردانیده است که تلاش های قرضه دهی ۵۰ بیلیون دالری امریکا به سرمایه داران بزرگ این کشور برای خرید سهام هنوز نتیجه ای به بار نیاورده است. از سویی هم تلاس های امریکا برای کاهش تولید نفت عربستان از ۱۳ میلیون بشکه در روز به ۱۰میلیون بشکه نتیجه نداده و این سبب شده که امریکا روسیه را ترغیب به کاهش نفت کند که هنوز نتیجه نداده و از سویی هم تصمیم چین برای وارد نکردن سبزیجات به ارزش ۰۰۲ بیلیون دالر ضربه سنگینی بر اقتصاد امریکا وارد کرده است.
اثرات ناگوار این بحران ها را نمی توان بر اتخاذ تصامیم سیاسی و راهبردی آنان نادیده گرفت که بیشتر ناشی از کرونا است. کرونا در ضمن کشتار و مصایب و فشار ها و تهدید های اقتصادی چون فقر و ببکاری یک سلسله ارزش های انسانی را نیز به بار ورده که بر اخلاق جنگی و تروریستی نیز اثر افگنده است هرچند گروه هایی مثل طالبان از این قاعده مستثنا اند، زیرا افراد در گروه های استخباراتی به روباط تبدیل می شوند و ارزش های انسانی روز تا روز در آنان می میرد؛ اما با آنهم اثرات آن را در پیوند به کشور های حامی تروریزم و اثر متقابل آن را بر تروریستان و گروه های تروریستی از لحاظ مالی و نه اخلاق نمی توان نادیده گرفت. زیرا گروه های ترویستی فاقد اخلاق اند و پیش از هر چیز متمایل به زیر پای نهادن ارزش های اخلاقی اند تا بیشتر وحشت بیافرینند تا بیشتر امتیاز بگرند. طالبان که به هبچ ارزش و میثاق و پیمان و تعهدی باورمند نیستند، نسبت به سایر گروه های تروریستی برای وحشت آفرینی دست بالاتر دارند.
بازهم در این شرایط بحرانی هستند، شماری رهبران غرب که در تبانی با کارتل های بزرگ خود را به تعبیری پسرنوح زمانه گمان کرده و گویا بر سکوی خیرقیاسات خود فرابینی نشسته اند و سر غرور به آسمان می سایند و با فخر فروشی و تکبر سخن از اقدامات پیش گیرانه می رنند و با چشم پوشی تمام از وحشت کرونا به سایه های سود و سرمایه پناه برده اند؛ اما کرونا در بسیاری کشور های غربی بیداد می کند. اما با آنهم هرچه باشد این حالت در تصمیم گیری ها در پیوند به سیاست های داخلی و خارجی و راهبردی آنان بی تاثیر نیست. زیرا در جهان سرمایه و لیبرالیزم اقتصاد بازار حرف اول را ثروت و سرمایه سخن می گوید و حتا اخلاق را یدک میکشد. از همین رو است که
“سلاوج زیکزیک” فلیسوف و استاد یکی از دانشگاه های لندن می گوید” من اینده بدی را برای اروپا پییشبین میکنم. بربریت با چهره انسان, بیرحم برای تطبیق برنامه با انگاره های قانونی ازسوی متخصصان اما با اظهار تاسف وهمدری با مقتول و مضرر”
اما در شرق که هنوز روح معنویت بودا و لائوتسه و موسی و عیسی و محمد(ص) در جنبش است و نسیم گوارای عشق و ایثار خودگذری فراتر از اندیشه های تروریستی در وزش است و این پیام لائوتسه که صحت را بزرگ ترین سرمایه و قناعت را بزرگ ترین گنج و اعتماد را بزرگ ترین دوست و آن را لذت دنیای دیگر می خواند. هنوز هم در فضای اجتماعی چین به شدت می وزد. در چنین فضا است که “هان” پیشبینی میکند اکنون چین با برتری و افتخار درفن اوری در جهان ,پولیس دیجتالی را درمبارزه با ویروس کرونا به فروش میرساند”
حال که کرونا بیشتر در غرب هنگامه آفرینی کرده و در شرق گویا هنوز هم بجای باد شرطه باد صبا می وزد، ساحل اینجا آرام است و انسان اش هنوز اقامت آرایی دارد. با این حال گفته می توان که کرونا بر رویا های طلایی امریکا آب سرد و ناراحت کننده ریخته است که در نتیجه معادله های پیشین اقتصادی و نطامی و سیاسی و راهبردی را دچار نوسانات کرده است. از این رو گفته می توان که سفر اخیر خلیل زاد به منطقه با سفر های پیشین اش متفاوت بوده و بعید نیست که به طالبان و کشور های منطقه پیام های تازه ای با خود آورده بود. نتایج آن پس از سفرش آشکارا خواهد شد که چقدر توانسته تا پاکستان را وادار به فرمان های تازه برای طالبان بخاطر گشوده شدن بن بست موجود کرده باشد تا به یکی از اهدافش چون، آتش بس یا کاهش خشونت ها و آغاز مذاکرات بین الافغانی نزدیک شود تا این بار شرمساری از شانه هایش به زیر افتد و از محاکمه وجدانی رهایی پیدا کند و اعتبار از دست رفته اش دوباره اعاده شود. در غیر این صورت این سفر هم ادامه آن سفر های ناتمامش خواهد بود .